Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bat around
U
توپ زدن به نوبت در یک ردیف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intermit
U
نوبت داشتن نوبت شدن
Jaldar
U
[نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
terraced houses
U
خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
row marker
U
دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
tertian fever
U
نوبت سه به یک
toured
U
نوبت
tertian fever
U
نوبت غب
turn
U
نوبت
touring
U
نوبت
tours
U
نوبت
reprise
U
نوبت
trick
U
نوبت
periodicity
U
نوبت
out of turn
U
بی نوبت
tricked
U
نوبت
tricking
U
نوبت
intermittence
U
نوبت
inning
U
نوبت
heat
U
نوبت
turns
U
نوبت
heats
U
نوبت
serve
U
نوبت
served
U
نوبت
serves
U
نوبت
alternation
U
نوبت
tour
U
نوبت
tricked
U
نوبت نگهبانی
tricking
U
نوبت نگهبانی
handout
U
نوبت بازی
handouts
U
نوبت بازی
intermittent
U
نوبت دار
penalties
U
از کف دادن نوبت
shifts
U
نوبت تعویض
shifted
U
نوبت کاری
shifted
U
نوبت کار
shifted
U
نوبت تعویض
shifts
U
نوبت کار
shift
U
نوبت کار
shift
U
نوبت تعویض
penalty
U
از کف دادن نوبت
shifts
U
نوبت کاری
shift
U
نوبت کاری
trick
U
نوبت نگهبانی
round robin
U
نوبت گردشی
whose turn is it?
U
نوبت کیست
roundest
U
نوبت گردکردن
period
U
نوبت ایست
every dog has his day
<idiom>
U
آسیاب به نوبت
period
U
روزگار نوبت
period
U
نوبت مرحله
periods
U
نوبت ایست
periods
U
روزگار نوبت
periods
U
نوبت مرحله
round robin
U
با گردش نوبت
round
U
نوبت گردکردن
movement credit
U
نوبت حرکت
prime shift
U
نوبت اول
periodic
U
نوبت دار
out of turn
U
خارج از نوبت
it is my lead
U
نوبت من است
My turn!
U
حالا نوبت منه!
out-
U
نوبت سرویس اسکواش
out
U
نوبت سرویس اسکواش
rotas
U
جدول نوبت خدمت
round
U
نوبت گرد کردن
say
U
نوبت حرف زدن
says
U
نوبت حرف زدن
outed
U
نوبت سرویس اسکواش
roundest
U
نوبت گرد کردن
air register
U
تنظیم نوبت پرواز
rota
U
جدول نوبت خدمت
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
to be one's turn
[go]
U
نوبت
[کسی]
شدن
shift schedule
U
برنامه نوبت کاری
batter
U
توپزنی که نوبت اوست
batters
U
توپزنی که نوبت اوست
every other
<idiom>
U
به نوبت عرض شدن
on deck
U
دونده منتظر نوبت
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
it is your move
U
نوبت شما است
collocation
U
نظم نوبت وترتیب
first dogwatch
U
نوبت نگهبانی عصر
every dog has his d.
U
هرکسی چندروزه نوبت اوست
striker
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
striker
U
کروکه بازی که نوبت اوست
He jumped the queue.
U
پرید توی صف ( خارج از نوبت )
strikers
U
کروکه بازی که نوبت اوست
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
antiperiodic
U
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
move
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moved
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
all things come to him who waits
<proverb>
U
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
every dog has his day
<idiom>
<none>
U
هرکسی پنج روزه نوبت اوست
To jump the queue.
U
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
platoons
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
moves
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
platoon
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
first come, first served
<idiom>
U
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
rack
U
ردیف
ranks
U
ردیف صف
ranks
U
ردیف
ranked
U
ردیف صف
ranked
U
ردیف
rank
U
ردیف صف
runs
U
ردیف
run
U
ردیف
octachord
U
ردیف
tiers
U
ردیف
tier
U
ردیف
classing
U
ردیف
deque
U
ردیف
row
U
ردیف
racked
U
ردیف
racks
U
ردیف
wracked
U
ردیف
wracks
U
ردیف
line
U
ردیف
lines
U
ردیف
rows
U
ردیف
cue
U
ردیف
sequences
U
ردیف
rowed
U
ردیف
sequence
U
ردیف
range
U
ردیف
columns
U
ردیف
classes
U
ردیف
column
U
ردیف
classed
U
ردیف
class
U
ردیف
ranged
U
ردیف
cues
U
ردیف
rank
U
ردیف
ranges
U
ردیف
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
one and nine balls billiard
U
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
string
U
ردیف سلسله
aligning
U
ردیف کردن
tierced
U
ردیف شده
file
U
ردیف صف به صف کردن
in a row
U
ردیف شده
filed
U
ردیف صف به صف کردن
row
U
ردیف سطر
clavier
U
ردیف جا انگشتی
row
U
ردیف کردن
aligns
U
ردیف کردن
row
U
ردیف مین
rowed
U
ردیف کردن
clavier
U
ردیف مضراب
aligned
U
ردیف کردن
realign
U
ردیف کردن
single file
U
یک ردیف ستون
shaw
U
ردیف درختان
seriation
U
ردیف کردن
seriated
U
ردیف شده
serially
U
بطور ردیف
rowed
U
ردیف سطر
spooler
U
برنامه ردیف گر
realigns
U
ردیف کردن
tierced
U
ردیف دار
rows
U
ردیف کردن
rowed
U
ردیف مین
item number
U
شماره ردیف
lance corporal
U
هم ردیف سرجوخه
realigned
U
ردیف کردن
align
U
ردیف کردن
realigning
U
ردیف کردن
rows
U
ردیف مین
aline
U
ردیف شدن
tier
U
ردیف شدن
single line
U
ردیف تکی
tier
U
ردیف کردن
tier
U
ردیف صندلی
successions
U
ردیف جانشینی
succession
U
ردیف جانشینی
ranges
U
سلسله ردیف
series
U
سلسله ردیف
ranged
U
سلسله ردیف
range
U
سلسله ردیف
patterns
U
ردیف بندی
pattern
U
ردیف بندی
tier
U
ردیف افقی
single line
U
ردیف مجزا
rows
U
ردیف سطر
colonnades
U
ردیف ستون
file number
U
شماره ردیف
colonnade
U
ردیف ستون
tiers
U
ردیف افقی
hedgerows
U
ردیف خاربن
tiers
U
ردیف شدن
tiers
U
ردیف کردن
hedgerow
U
ردیف خاربن
tiers
U
ردیف صندلی
threesome
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesomes
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
to catch out a batsman
U
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
line up
U
ردیف ایستادن تیم
hedgerows
U
ردیف بوتههای پرچین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com