English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
tunnel U تونل ساختن
tunneled U تونل ساختن
tunneling U تونل ساختن
tunnelled U تونل ساختن
tunnels U تونل ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
tunnels U تونل
tunnelled U تونل
duct U تونل
tube U تونل
tubes U تونل
tunneled U تونل
tunnel تونل
tunneling U تونل
adit U تونل دستیابی
wing tunnel U تونل باد
vacuum tunnel U تونل خلاء
escape trunk U تونل فراراضطراری
tunnel of mine U تونل معدن
to bore a tunnel U تونل کندن
mine tunnel U تونل معدن
drift tunnel U تونل تبدیل تحمیل
breast board U سینه بندی تونل
closed circuit tunnel U تونل مدار بسته
tunneling process U فرایند تونل زنی
bores U بامته تونل زدن
high pressure tunnel U تونل فشار قوی
tunnel lining U پوشش داخلی تونل
bore U بامته تونل زدن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
scanning tunneling microscope U میکروسکوپ تونل زنی پویشی
to tunnel through a hill U با تونل اززیرتپهای گذر کردن
supersonic tunnel U تونل باد مافوق صوت
s.t.m U microscope scanningtunneling میکروسکوپ تونل زنی پویشی
wind tunnels U معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
wind tunnel U معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
blocking U گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
inelastic U spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
compressed air tunnel U تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
working section U قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
i.e.t.s U tunneling inelasticelectron spectroscopy طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
contraction ratio U نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
manufacture U ساختن
create U ساختن
creates U ساختن
dree U ساختن با
indite U ساختن
creating U ساختن
miscreate U بد ساختن
constructed U ساختن
constructing U ساختن
constructs U ساختن
unify U تک ساختن
construct U ساختن
manufactured U ساختن
put-up U ساختن
build U ساختن
carbonize U کک ساختن
bulid U ساختن
buildings U ساختن
builds U ساختن
invent U ساختن
make U ساختن
put up U ساختن
makes U ساختن
inventing U ساختن
fashions U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
invents U ساختن
fashion U مد ساختن
confect U ساختن
upgrade U ساختن
manufactures U ساختن
fabrication U ساختن
composes U ساختن
compose U ساختن
fashioned U مد ساختن
invented U ساختن
pills U حب ساختن
pill U حب ساختن
upgrading U ساختن
upgrades U ساختن
pellet U حب ساختن
upgraded U ساختن
upbuild U ساختن
idolizing U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolising U بت ساختن
to t. up U ساختن
idolises U بت ساختن
idolised U بت ساختن
to make away U ساختن
to make a shift U ساختن
produces U ساختن
generate U ساختن
generated U ساختن
mints U ساختن
mint U ساختن
minted U ساختن
remakes U از نو ساختن
remake U از نو ساختن
minting U ساختن
generates U ساختن
generating U ساختن
fabricates U ساختن
bridges U پل ساختن
fabricated U ساختن
bridged U پل ساختن
unifying U تک ساختن
unifies U تک ساختن
set up U ساختن
fabricate U ساختن
fabricating U ساختن
produced U ساختن
forborne U ساختن با
bridge U پل ساختن
to get along U ساختن
produce U ساختن
to go in with U ساختن با
notified U اگاه ساختن
sepulchres U قبر ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchers U قبر ساختن
gaunt U زننده ساختن
notifying U اگاه ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
accustom U معتاد ساختن
insures U مطمئن ساختن
wetted U مرطوب ساختن
notifies U اگاه ساختن
notify U اگاه ساختن
ensures U مطمئن ساختن
insuring U مطمئن ساختن
subvert U واژگون ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
discovered U مکشوف ساختن
discovering U مکشوف ساختن
discovers U مکشوف ساختن
produce U ساختن محصول
disabling U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disable U ناتوان ساختن
produced U ساختن محصول
discover U مکشوف ساختن
ensure U مطمئن ساختن
maximises U بیشینه ساختن
subverted U واژگون ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
subverting U واژگون ساختن
subverts U واژگون ساختن
reconciling U راضی ساختن
reconciles U راضی ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
reconcile U راضی ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
produces U ساختن محصول
discourages U بی جرات ساختن
vitiated U ناپاک ساختن
vitiates U معیوب ساختن
vitiates U ناپاک ساختن
substantiate U مستند ساختن
denuding U عاری ساختن
denudes U عاری ساختن
denuded U عاری ساختن
denude U عاری ساختن
snarls U خشمگین ساختن
snarling U خشمگین ساختن
snarled U خشمگین ساختن
snarl U خشمگین ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
vitiated U معیوب ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
vitiate U معیوب ساختن
discourage U بی جرات ساختن
rescind U باطل ساختن
rescinding U باطل ساختن
rescinds U باطل ساختن
relieve U بر جسته ساختن
substantiating U مستند ساختن
relieving U بر جسته ساختن
substantiates U مستند ساختن
humidified U مرطوب ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
humidify U مرطوب ساختن
substantiated U مستند ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
minimizes U کمینه ساختن
maximizes U بیشینه ساختن
maximizing U بیشینه ساختن
diversified U گوناگون ساختن
minimized U کمینه ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
diversify U گوناگون ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com