Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sarcoma
U
تومور بدخیم بافت پیوندی تومور بدخیم نسج همبند تومور سرطانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sarcomatosis
U
ابتلاء به تومور بدخیم نسج همبند
scirrhus
U
تومور سفت بدخیم
myeloma
U
تومور بدخیم سلولهای مغز استخوان
tumor
U
تومور برامدگی
tumors
U
تومور برامدگی
syphiloma
U
تومور سفلیسی
tumours
U
تومور برامدگی
tumour
U
تومور برامدگی
growths
U
گوشت زیادی تومور
growth
U
گوشت زیادی تومور
teratoma
U
تومور متشکله از انساج مختلف جنینی
epithelioma
U
غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
malignant
U
بدخیم
virulently
U
بدخیم
virulent
U
بدخیم
maligns
U
بدخیم
maligning
U
بدخیم
maligned
U
بدخیم
malign
U
بدخیم
reticulum
U
بافت همبند و مشبک
scar tissue
U
بافت همبند جای زخم
mixd weave
U
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
carcinomatous
U
سرطانی
cancerous
U
سرطانی
carcinoma
U
اماس سرطانی
cancerate
U
سرطانی شدن
cancerate
U
سرطانی کردن
plain weave
U
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
bond
U
رژچینی همبند
interlocking
U
همبند کردن
interlock
U
همبند کردن
interlocks
U
همبند کردن
interlocked
U
همبند کردن
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
precancerous
U
وابسته به قبل از سرطان مرحله قبل از سرطانی
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
linked
U
پیوندی
symphyseal
U
پیوندی
cross
U
پیوندی
crosser
U
پیوندی
crosses
U
پیوندی
crossest
U
پیوندی
interrelation
U
هم پیوندی
crossbred
U
پیوندی
cross bred
U
پیوندی
hybrid
U
پیوندی
linking loader
U
بارکننده پیوندی
linked list
U
لیست پیوندی
antibonding electron
U
الکترون ضد پیوندی
linkage parameter
U
پارامتر پیوندی
linkage editor
U
ویراستار پیوندی
connective
U
ربط پیوندی
graft copolymer
U
همبسپار پیوندی
antibonding orbital
U
اوربیتال ضد پیوندی
binding energy
U
انرژی پیوندی
bonding electrons
U
الکترونهای پیوندی
bonding orbital
U
اوربیتال پیوندی
linkage
U
به هم پیوستگی پیوندی
linkage loader
U
بارکننده پیوندی
exogamy
U
برون پیوندی
multivincular
U
چندین پیوندی
linkages
U
به هم پیوستگی پیوندی
graft
U
گیاه پیوندی
grafted
U
گیاه پیوندی
hybrid
U
گیاه پیوندی
grafts
U
گیاه پیوندی
bonding electron pair
U
زوج الکترون پیوندی
hybridize
U
گیاه پیوندی باراوردن
rhinoplasty
U
جراحی پیوندی بینی
multilinked list
U
لیست چند پیوندی
double linked list
U
لیست پیوندی مضاعف
ox lip
U
گاو زبان پیوندی
bonding molecular orbital
U
اوربیتال مولکولی پیوندی
multivalve
U
چنذ لختی صدف پیوندی
hdic
U
کنترل پیوندی دادههای سطح بالا
exogamous
U
وابسته به برون همسری یابرون پیوندی
ca
U
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
nil pointer
U
اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
discretionary
U
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
contexture
U
بافت
of a loose texture
U
شل بافت
of a loose textture
U
شل بافت
grain
U
بافت
tissue
U
بافت
tissues
U
بافت
loose texture
U
بافت شل
gold tisane
U
زر بافت
fiber
U
بافت
neurine
U
بافت پی
knit goods
U
کش بافت
texture
U
بافت
context
U
بافت
textures
U
بافت
contexts
U
بافت
knitted
U
بافت
in vivo
U
بافت زنده
style
U
سبک بافت
close-knit
U
ریز بافت
necrosis
U
بافت مردگی
xylem
U
بافت چوبی
welknit
U
خوش بافت
basket-weave
U
بافت حصیری
vascular tissue
U
بافت هادی
vascular tissue
U
بافت اوندی
knit goods
U
کالای کش بافت
chain stitch
بافت زنجیری
basket weave
U
بافت حصیری
direction
U
سمت بافت
texture of soil
U
بافت خاک
stroma
U
بافت نمدی
slit weave
U
بافت چاکدار
slip
U
خطا در بافت
soil texture
U
بافت خاک
sennet
U
بافت حصیری
selvedge
U
گرد بافت
selvage
U
گرد بافت
knotless
U
بافت شل و آزاد
knotless
U
بافت تقلبی
plain weave
U
بافت ساده
texture
U
ترکیب بافت
nerve tissue
U
بافت عصبی
plain weave
U
بافت حصیری
weaving draft
U
نقشه بافت
flat weave
U
تخت بافت
typical
<adj.>
U
بافت عادی
interlocking
U
بافت با قلاب
phloem
U
بافت لیفی
stroma
U
بافت بنیادی
typical
<adj.>
U
بافت معمولی
sclerenchyma
U
بافت زنبوری
cellular tissue
U
بافت زنبوری
hand knife
U
خوش بافت
finespun
U
ریز بافت
webs
U
بافت یا نسج
fibre
U
بافت لیف
fibrosis
U
تصلب بافت ها
fiber
U
بافت لیف
weaves
U
ساختن بافت
woof
U
دست بافت
woofs
U
دست بافت
sclerosis
U
تصلب بافت
cellular
U
بافت سلولی
weave
U
ساختن بافت
homespun
U
بافت خانگی
adipose tissue
U
بافت چربی
biopsy
U
بافت برداری
collenchyma
U
بافت کلانشیم
web
U
بافت یا نسج
fibres
U
بافت لیف
gross
U
درشت بافت
grossest
U
درشت بافت
histology
U
بافت شناسی
grossing
U
درشت بافت
histoloysis
U
بافت خواری
textures
U
بافت تاروپود
texture
U
بافت تاروپود
grosser
U
درشت بافت
grosses
U
درشت بافت
histogenesis
U
بافت سازی
grossed
U
درشت بافت
hand knitted
U
دست بافت
histogen
U
بافت ساز
soil separates
U
اجزاء بافت خاک
knotless
U
بافت بدون گره
contextual architecture
U
معماری بافت گرایی
anterior commissure
U
بافت رابط قدامی
warp
U
نخ تار
[در طول بافت]
fabrics
U
سبک بافت اساس
sclerenchyma
U
بافت سخت سلولی
tightly weave
U
بافت پرتراکم و سفت
steel fabric
U
بافت فولاد ساختمانی
fabric
U
سبک بافت اساس
homespun
U
بافت میهنی وطنی
regular weave
[plain]
U
بافت معمولی و ساده
gauze
U
نوعی بافت توری
wire netting
U
بافت توری سیمی
woodiness
U
بافت چوبی وفوردرخت
blemish
[mistake]
U
عدم تقارن در بافت
sequestrum
U
قسمت بافت مرده
balanced plain weave
U
بافت ساده یک رو یک زیر
taffetized
U
دارای بافت تافته
building steel lathing
U
بافت ساختمان فولادی
lymphomatoid
U
دارای بافت لنفی
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
histologic
U
وابسته به بافت شناسی
suber
U
بافت چوب پنبهای
phelloderm
U
بافت چوب پنبهای
epithelize
U
بافت پوششی شدن
homemade
U
خانگی خانه بافت
epithelialize
U
بافت پوششی شدن
neuroglia
U
بافت حافظ عصب
histology
U
علم بافت شناسی
histologist
U
متخصص بافت شناسی
histological
U
وابسته به بافت شناسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com