Total search result: 203 (13 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
magnetic field generation U |
تولید میدان مغناطیسی |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
magnet U |
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند |
 |
 |
magnets U |
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند |
 |
Other Matches |
|
 |
magnetic induction U |
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی |
 |
 |
medium U |
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند. |
 |
 |
softest U |
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد |
 |
 |
softer U |
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد |
 |
 |
soft U |
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد |
 |
 |
mediums U |
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند. |
 |
 |
high intensity magnetic field U |
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ |
 |
 |
lenz' law U |
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد |
 |
 |
magnetic fields U |
میدان مغناطیسی |
 |
 |
line of magnetic field strength U |
خط میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic field line U |
خط میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic flux line U |
خط میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic f. U |
میدان مغناطیسی |
 |
 |
field magnet U |
میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic field U |
میدان مغناطیسی |
 |
 |
flux intensity U |
شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
h U |
شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
terrestrial magnetic field U |
میدان مغناطیسی زمین |
 |
 |
magnetizing force U |
شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
field intensity U |
شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
high magnetic field U |
میدان مغناطیسی قوی |
 |
 |
magnetic field strength U |
شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic field intensity U |
شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic field vector U |
بردار میدان مغناطیسی |
 |
 |
earth magnetic field U |
میدان مغناطیسی زمین |
 |
 |
effective magnetic field U |
میدان مغناطیسی موثر |
 |
 |
magnetic field potential U |
پتانسیل میدان مغناطیسی |
 |
 |
m.f.p. U |
پتانسیل میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic field figure U |
تصویر میدان مغناطیسی |
 |
 |
inhomogeouns magnetic field U |
میدان مغناطیسی غیریکنواخت |
 |
 |
cross magnetizing U |
میدان مغناطیسی متقابل |
 |
 |
field of force U |
میدان نیروی مغناطیسی |
 |
 |
magnetic intensity U |
شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic field inhomogeneity U |
غیریکنواختی میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic field energy U |
انرژی میدان مغناطیسی |
 |
 |
intensity of the magnetic field U |
شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic dip U |
میدان جاذبه مغناطیسی |
 |
 |
noises U |
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی |
 |
 |
axis of earth magnetic field U |
محور میدان مغناطیسی زمین |
 |
 |
magnetic joint U |
محل ضربه در میدان مغناطیسی |
 |
 |
degauss U |
از بین بردن میدان مغناطیسی |
 |
 |
degauss U |
پاک کردن میدان مغناطیسی |
 |
 |
gauss U |
واحد شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
applied magnetic field U |
میدان مغناطیسی اعمال شده |
 |
 |
induced magnetic field U |
میدان مغناطیسی القاء شده |
 |
 |
magnetic deflection field U |
میدان منحرف کننده مغناطیسی |
 |
 |
noise U |
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی |
 |
 |
magnetic U |
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد |
 |
 |
ultra high magnetic field U |
معمولا میدان مغناطیسی باشغت بیش از 001ک |
 |
 |
degaussing U |
تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ |
 |
 |
electromagnetic U |
ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی |
 |
 |
hall effect U |
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها |
 |
 |
electro magnetism U |
تولید خواص مغناطیسی بوسیله |
 |
 |
magnetic U |
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند |
 |
 |
hysteresis U |
تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
inductance U |
اندازه گیری حجم انرژی وسیله که در میدان مغناطیسی میتواند ذخیره کند |
 |
 |
solenoid U |
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی |
 |
 |
smog U |
میدان مغناطیسی گسترده و الکتریسته ایستا که با قط عات الکترونیکی ایجاد شده است |
 |
 |
electromagnetic wave U |
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود |
 |
 |
nonaligned U |
نوک خواندن که در همان محل رسانه مغناطیسی نیست که نوک نوشتن بود. تولید کمبود کیفیت سیگنال |
 |
 |
accelerator winding U |
سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود |
 |
 |
compound wound generator U |
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد |
 |
 |
grenade court U |
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک |
 |
 |
ferromagnetic material U |
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود |
 |
 |
dat U |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
 |
 |
magnetic tapes U |
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال |
 |
 |
magnetic tape U |
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال |
 |
 |
record U |
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد |
 |
 |
tape U |
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها |
 |
 |
taped U |
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها |
 |
 |
magnetic ink character recognition U |
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی |
 |
 |
tapes U |
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها |
 |
 |
degauss U |
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن |
 |
 |
capacity cost U |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
 |
 |
battlefield recovery U |
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی |
 |
 |
magnetic skin effect U |
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی |
 |
 |
pilot line operation U |
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید |
 |
 |
embryophyte U |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
 |
 |
component U |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
 |
 |
components U |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
 |
 |
producer's goods U |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
 |
 |
second U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconded U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconding U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconds U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
magnetic blowout U |
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی |
 |
 |
flux valve U |
دریچه اکتشاف میدان مین دریچه اکتشاف مغناطیسی مین |
 |
 |
permalloy U |
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند |
 |
 |
euler theorem U |
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد |
 |
 |
closure minefield U |
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی |
 |
 |
production overheads U |
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید |
 |
 |
increasing cost industry U |
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود |
 |
 |
magnaflux U |
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان |
 |
 |
magnetic flow U |
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی |
 |
 |
magnetic deflector U |
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی |
 |
 |
magnetic reluctance U |
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی |
 |
 |
magnetic ritation U |
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی |
 |
 |
planar U |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
 |
 |
cost fraction U |
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات |
 |
 |
derived demand U |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
 |
 |
declassified cost U |
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد |
 |
 |
courses U |
میدان تیر میدان |
 |
 |
coursed U |
میدان تیر میدان |
 |
 |
course U |
میدان تیر میدان |
 |
 |
oem U |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
 |
 |
magnetic flux density U |
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی |
 |
 |
matrix U |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
 |
 |
matrixes U |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
 |
 |
acceleration principle U |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
 |
 |
spermary U |
غده تولید کننده منی محل تولید منی |
 |
 |
families U |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
 |
 |
family U |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
 |
 |
dispersion U |
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی |
 |
 |
reluctivity U |
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی |
 |
 |
magnetic nuclear resonance U |
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته |
 |
 |
magnetic flux U |
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی |
 |
 |
mixed capitalism U |
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد |
 |
 |
fullest U |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
 |
 |
full U |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
 |
 |
hasty breaching U |
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی |
 |
 |
gnp gap U |
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه |
 |
 |
half U |
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد |
 |
 |
producers burden of tax U |
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات |
 |
 |
magnetic tape recording U |
ضبط روی نوار مغناطیسی ضبط نوار مغناطیسی |
 |
 |
grid magnatic angle U |
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی |
 |
 |
plain U |
میدان |
 |
 |
plainer U |
میدان |
 |
 |
plainest U |
میدان |
 |
 |
plains U |
میدان |
 |
 |
scope U |
میدان |
 |
 |
field line U |
خط میدان |
 |
 |
places U |
میدان |
 |
 |
place U |
میدان |
 |
 |
spaces U |
میدان |
 |
 |
reaching U |
میدان |
 |
 |
reaches U |
میدان |
 |
 |
ring U |
میدان |
 |
 |
plaza U |
میدان |
 |
 |
reached U |
میدان |
 |
 |
piazza U |
میدان |
 |
 |
forums U |
میدان |
 |
 |
forum U |
میدان |
 |
 |
arenas U |
میدان |
 |
 |
arena U |
میدان |
 |
 |
open space U |
میدان |
 |
 |
placing U |
میدان |
 |
 |
space U |
میدان |
 |
 |
reach U |
میدان |
 |
 |
fielded U |
میدان |
 |
 |
aims U |
میدان |
 |
 |
aimed U |
میدان |
 |
 |
fields U |
میدان |
 |
 |
line of force U |
خط میدان |
 |
 |
ROUNDABOUT U |
میدان |
 |
 |
domain U |
میدان |
 |
 |
domains U |
میدان |
 |
 |
line bay U |
میدان خط |
 |
 |
trone U |
میدان |
 |
 |
field U |
میدان |
 |
 |
sq U |
میدان |
 |
 |
agora U |
میدان |
 |
 |
aim U |
میدان |
 |
 |
zero field U |
بی میدان |
 |
 |
frontage U |
میدان |
 |
 |
frontages U |
میدان |
 |
 |
playing field U |
میدان بازی |
 |
 |
sights U |
میدان دید |
 |
 |
field of vision U |
میدان بینایی |
 |
 |
field pole U |
قطب میدان |
 |
 |
champs U |
میدان جنگ |
 |
 |
champing U |
میدان جنگ |
 |
 |
champ U |
میدان جنگ |
 |
 |
champed U |
میدان جنگ |
 |
 |
field of vision U |
میدان دید |
 |
 |
field of view U |
میدان دید |
 |
 |
field mark U |
نشان میدان |
 |
 |
field of application U |
میدان کاربرد |
 |
 |
field of action U |
میدان اثر |
 |
 |
field magnet U |
اهنربای میدان |
 |
 |
battlefields U |
میدان نبرد |
 |
 |
battlefields U |
میدان جنگ |
 |
 |
field length U |
درازای میدان |
 |
 |
battlefield U |
میدان نبرد |
 |
 |
field judge U |
داور میدان |
 |
 |
battlefield U |
میدان جنگ |
 |
 |
field of attention U |
میدان توجه |
 |
 |
field of battle U |
میدان جنگ |
 |
 |
visual field U |
میدان دید |
 |
 |
field of consciousness U |
میدان هشیاری |
 |
 |
field of regard U |
میدان دید |
 |
 |
magnetic balance U |
تعادل میدان |
 |
 |
field of gravity U |
میدان ثقل |
 |
 |
rink U |
میدان یخ بازی |
 |
 |
rinks U |
میدان یخ بازی |
 |
 |
field of force U |
میدان نیرو |
 |
 |
field of fire U |
میدان اتش |
 |
 |
field of fire U |
میدان تیر |
 |
 |
sight U |
میدان دید |
 |
 |
game keeper U |
قرق چی میدان |
 |
 |
backs U |
مدافع خط میدان |
 |