English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
autogenic U تولید شده بطور خودبخود
autogenous U تولید شده بطور خودبخود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
autotomic U متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
autotomous U متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
autogenesis U تولید مثل خودبخود
instinctively U بطور غیرارادی خودبخود
spontaneously U خودبخود
automatically U خودبخود
autonomic U خودبخود
autotomy U تقسیم خودبخود
automatism U حرکت خودبخود
spontaneous generation U پیدایش خودبخود
self-starter U خودبخود شروع شونده
self-starters U خودبخود شروع شونده
instinctive U خودبخود غیر ارادی
autotomize U انفصال خودبخود پیداکردن
secundine naturam U بومی وار خودبخود
self reacting U خودبخود واکنش کننده
autotroph U قابل تغذیه خودبخود
autotomize U تقسیم خودبخود کردن
self lubricating U خودبخود روغن کاری شونده
thermotaxis U تنظیم خودبخود حرارت در بدن دماواکنش
unprompted U ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
covered U گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
martially U بطور جنگی بطور نظامی
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
incisively U بطور نافذ بطور زننده
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
production technique U فن تولید
product U تولید
production lines U خط تولید
aggregate output U تولید کل
total output U تولید کل
output U تولید
products U تولید
production line U خط تولید
turn out U تولید
low productivity U تولید کم
manufactured U تولید
assembly U تولید
outputs U تولید
manufactures U تولید
total product U تولید کل
fabrication U تولید
genesis U تولید
assembly lines U خط تولید
assembly line U خط تولید
manufacture U تولید
articulation U تولید
production rule U تولید
generations U تولید
production U تولید
generation U تولید
progeniture U تولید
productions U تولید
generations U تولید نیرو
net productivity U تولید خالص
production period U دوره تولید
volume of production U حجم تولید
mode of production U شیوه تولید
generations U تولید کردن
national product U تولید ملی
mode of production U طرز تولید
generation U تولید نیرو
production part U بخش تولید
generation U تولید کردن
turn out U تولید کردن
national output U تولید ملی
underproduction U تولید ناکافی
neogenesis U تولید جدید
net output U تولید خالص
monopoly output U تولید انحصاری
mode of production U وجه تولید
productivity U قابلیت تولید
production method U روش تولید
fabric U محصول تولید
production U تولید کردن
producing U گنجایش تولید
marginal output U تولید نهائی
factory U مرکز تولید
factories U مرکز تولید
production U تولید محصول
put out <idiom> U تولید کردن
production U تولید دستهای
productions U تولید دستهای
productions U تولید کردن
productions U تولید محصول
mass production U تولید بمقدارزیاد
mass production U تولید ماشینی
production management U مدیریت تولید
produce U تولید کردن
production index U شاخص تولید
metagenesis U تناوب تولید
producible U قابل تولید
mechanical production U تولید ماشینی
means of production U وسایل تولید
means of production U ابزار تولید
progenitive U تولید کننده
mass production U تولید انبوه
manufacturing cost U هزینه تولید
per capita output U تولید سرانه
reproductivity U استعداد تولید
production frontier U مرز تولید
production facility U سهولت تولید
scale of production U مقیاس تولید
pedogenesis U تولید خاک
production engineer U مهندس تولید
peak output U حداکثر تولید
overproduction U تولید مازاد
overproduction U اضافه تولید
production efficiency U کارائی در تولید
production efficiency U کارائی تولید
produced U تولید کردن
report generation U تولید گزارش
reporduce U تولید مجدد
relations of production U رابطه تولید
power of production U نیروی تولید
pyogenesis U تولید چرک
produces U تولید کردن
potential output U تولید بالقوه
productive capacity U فرفیت تولید
production time U زمان تولید
production gap U شکاف تولید
jamming U تولید پارازیت
pilot production U تولید نمونه
production function U تابع تولید
rate of output U نرخ تولید
rate of output U میزان تولید
regeneracy U تولید مجدد
period of production U دوره تولید
overproduction U تولید بیش از حد
output variability U تغییرات تولید
system generation U تولید سیستم
the procreative instinct U غریزه تولید
production account U حساب تولید
production routine U روال تولید
production programme U برنامه تولید
production program U برنامه تولید
production process U جریان تولید
production process U فرایند تولید
beep U تولید صدا
beeped U تولید صدا
productive U تولید کننده
beeping U تولید صدا
beeps U تولید صدا
raise U تولید کردن
surplus production U فزونی تولید
surplus production U مازاد تولید
surplus production U تولید اضافی
production cost U هزینه تولید
output rate U نرخ تولید
output per head U تولید سرانه
production control U کنترل تولید
optimum output U تولید مطلوب
optimum output U تولید بهینه
procreate U تولید کردن
procreated U تولید کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com