English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incendiarism U تولید حریق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arson U تولید حریق عمدی در مال غیر
Other Matches
fires U حریق
fired U حریق
fire U حریق
conflagrations U حریق مدهش
conflagration U حریق مدهش
fire control U اطفاء حریق
fire insurance U بیمه حریق
fire drill U تمرین اطفاء حریق
pyromania U جنون ایجاد حریق
fire extinguishing system U سیستم اطفاء حریق
fire detection system U سیستم اشکارساز حریق
fire and rescue U نجات و اطفای حریق
fire drills U تمرین اطفاء حریق
fire party U تیم اطفای حریق
arson U ایجاد حریق عمدی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
fire and rescue U عملیات نجات و اطفای حریق
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
one-upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
fire sale U فروش مال التجاره حریق زده
vault storage U محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
arsonist U کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
fire escape U پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
fire escapes U پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
discharge indicator disc U دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
production U تولید
turn out U تولید
manufacture U تولید
product U تولید
aggregate output U تولید کل
generations U تولید
total product U تولید کل
output U تولید
manufactures U تولید
assembly U تولید
manufactured U تولید
total output U تولید کل
generation U تولید
production rule U تولید
products U تولید
assembly line U خط تولید
assembly lines U خط تولید
production technique U فن تولید
productions U تولید
genesis U تولید
articulation U تولید
progeniture U تولید
fabrication U تولید
low productivity U تولید کم
production line U خط تولید
production lines U خط تولید
outputs U تولید
flow of production U گردش تولید
pyogenesis U تولید چرک
production U تولید کردن
rate of output U نرخ تولید
rate of output U میزان تولید
mode of production U طرز تولید
production U تولید محصول
mode of production U وجه تولید
monopoly output U تولید انحصاری
food production U تولید غذا
flow of production U جریان تولید
mode of production U شیوه تولید
metagenesis U تناوب تولید
generations U تولید کردن
generation U تولید کردن
production frontier U مرز تولید
means of production U ابزار تولید
means of production U وسایل تولید
generation U تولید نیرو
production gap U شکاف تولید
productive capacity U فرفیت تولید
production function U تابع تولید
production time U زمان تولید
progenitive U تولید کننده
elasticity of production U کشش تولید
generations U تولید نیرو
production method U روش تولید
production routine U روال تولید
producible U قابل تولید
energy production U تولید انرژی
factor of production U عامل تولید
production account U حساب تولید
production engineer U مهندس تولید
power of production U نیروی تولید
begetting U تولید کردن
begets U تولید کردن
beget U تولید کردن
procreating U تولید کردن
procreates U تولید کردن
procreated U تولید کردن
beep U تولید صدا
beeped U تولید صدا
beeps U تولید صدا
production part U بخش تولید
production period U دوره تولید
sparking U تولید جرقه
mechanical production U تولید ماشینی
energy production U تولید نیرو
production process U فرایند تولید
production process U جریان تولید
production program U برنامه تولید
raises U تولید کردن
raise U تولید کردن
production programme U برنامه تولید
production index U شاخص تولید
procreate U تولید کردن
production capacity U فرفیت تولید
produce U تولید کردن
beeping U تولید صدا
production efficiency U کارائی تولید
production efficiency U کارائی در تولید
production facility U سهولت تولید
productions U تولید دستهای
productions U تولید محصول
productions U تولید کردن
produced U تولید کردن
production coefficient U ضریب تولید
production control U کنترل تولید
production cost U هزینه تولید
production management U مدیریت تولید
factory production U تولید کارخانهای
potential output U تولید بالقوه
productivity U قابلیت تولید
pilot production U تولید نمونه
jamming U تولید پارازیت
produces U تولید کردن
production U تولید دستهای
regeneracy U تولید مجدد
surplus production U فزونی تولید
overproduction U تولید بیش از حد
generates U تولید کردن
average product U تولید متوسط
volume of production U حجم تولید
home country U محل تولید
fetch up U تولید کردن
generated U تولید کردن
output variability U تغییرات تولید
marginal output U تولید نهائی
output per head U تولید سرانه
begat U تولید کردن
generate U تولید کردن
homogenesis U تولید مثل
generating U تولید کردن
aggregate production function U تابع تولید کل
underproduction U تولید ناکافی
system generation U تولید سیستم
the procreative instinct U غریزه تولید
scale of production U مقیاس تولید
manufactures U تولید کردن
manufactured U تولید کردن
manufacture U تولید کردن
overproduction U تولید مازاد
mass production U تولید بمقدارزیاد
overproduction U اضافه تولید
turn out U تولید کردن
agents of production U عوامل تولید
factors of production U عوامل تولید
production factors U عوامل تولید
aggradation of permafrost U تولید شبنم
aggradation of permafrost U تولید مه شبنم
national output U تولید ملی
optimum output U تولید مطلوب
chymification U تولید کیموس
national product U تولید ملی
neogenesis U تولید جدید
cost of production U هزینه تولید
ingenerate U تولید کردن
ingot production U تولید شمش
net productivity U تولید خالص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com