English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suppuration U تولید جراحت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strictures U جراحت
stricture U جراحت
lymph U جراحت
suppuration U جراحت
injury U جراحت
wounding U جراحت
wounds U جراحت
wound less U بی جراحت
sores U جراحت
preciseness U جراحت
sore U جراحت
pyosis U جراحت
wound U جراحت
lesion U جراحت خسارت
lesions U جراحت خسارت
pyosis U تولیر جراحت
wound U جراحت زخمی کردن
wounding U جراحت زخمی کردن
ichor U خون خدایان اب جراحت
Achilles heels U نقطهء جراحت پذیر
mucopurulent U دارای جراحت و مخاط
wounds U جراحت زخمی کردن
Achilles heel U نقطهء جراحت پذیر
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
output U تولید
genesis U تولید
assembly line U خط تولید
total product U تولید کل
assembly lines U خط تولید
production lines U خط تولید
production line U خط تولید
product U تولید
products U تولید
fabrication U تولید
manufactures U تولید
manufactured U تولید
manufacture U تولید
assembly U تولید
outputs U تولید
generation U تولید
aggregate output U تولید کل
progeniture U تولید
production technique U فن تولید
production rule U تولید
turn out U تولید
articulation U تولید
productions U تولید
low productivity U تولید کم
generations U تولید
total output U تولید کل
production U تولید
production U تولید دستهای
production part U بخش تولید
production management U مدیریت تولید
generations U تولید کردن
productivity U قابلیت تولید
produces U تولید کردن
aggregate production function U تابع تولید کل
production U تولید محصول
production U تولید کردن
production routine U روال تولید
production index U شاخص تولید
producible U قابل تولید
production method U روش تولید
procreates U تولید کردن
procreated U تولید کردن
produced U تولید کردن
procreate U تولید کردن
production process U جریان تولید
production program U برنامه تولید
production programme U برنامه تولید
jamming U تولید پارازیت
procreating U تولید کردن
beget U تولید کردن
raises U تولید کردن
raise U تولید کردن
productions U تولید کردن
beeping U تولید صدا
productions U تولید محصول
mass production U تولید بمقدارزیاد
production period U دوره تولید
productions U تولید دستهای
beeps U تولید صدا
beeped U تولید صدا
beep U تولید صدا
production process U فرایند تولید
begetting U تولید کردن
produce U تولید کردن
begets U تولید کردن
net productivity U تولید خالص
mode of production U طرز تولید
mode of production U شیوه تولید
metagenesis U تناوب تولید
mechanical production U تولید ماشینی
means of production U وسایل تولید
means of production U ابزار تولید
elasticity of production U کشش تولید
energy production U تولید انرژی
energy production U تولید نیرو
mode of production U وجه تولید
cost of production U هزینه تولید
calorification U تولید حرارت
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
net output U تولید خالص
carcinogenesis U تولید سرطان
chylification U تولید کیلوس
chymification U تولید کیموس
neogenesis U تولید جدید
national product U تولید ملی
national output U تولید ملی
monopoly output U تولید انحصاری
mass production U تولید انبوه
generable U قابل تولید
generating tool U ابزار تولید
generation of current U تولید جریان
generation of oscillations U تولید نوسان
manufacturing cost U هزینه تولید
home country U محل تولید
labor intensive production U تولید کاربر
homogenesis U تولید مثل
inbreed U تولید کردن
incendiarism U تولید حریق
gas generation U تولید گاز
gas making U تولید گاز
factor of production U عامل تولید
factory production U تولید کارخانهای
fetch up U تولید کردن
flow of production U جریان تولید
flow of production U گردش تولید
food production U تولید غذا
forces of production U نیروهای تولید
full production U تولید کامل
full production U تولید در حداکثرفرفیت
marginal output U تولید نهائی
ingot production U تولید شمش
overproduction U تولید بیش از حد
output variability U تغییرات تولید
output rate U نرخ تولید
output per head U تولید سرانه
manufacturer U تولید کننده
manufacturers U تولید کننده
producer U تولید کننده
producers U تولید کننده
begotten U تولید کرده
sparking U تولید جرقه
power of production U نیروی تولید
potential output U تولید بالقوه
pilot production U تولید نمونه
period of production U دوره تولید
per capita output U تولید سرانه
pedogenesis U تولید خاک
peak output U حداکثر تولید
overproduction U تولید مازاد
overproduction U اضافه تولید
agents of production U عوامل تولید
factors of production U عوامل تولید
production factors U عوامل تولید
aggradation of permafrost U تولید شبنم
aggradation of permafrost U تولید مه شبنم
average product U تولید متوسط
ingenerate U تولید کردن
begat U تولید کردن
branches of production U شاخههای تولید
branches of production U رشتههای تولید
optimum output U تولید بهینه
optimum output U تولید مطلوب
mass-production U تولید انبوه
reproduction U تولید مثل
reproduction U تولید مجدد
reproduction U تولید دوباره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com