English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Pay attention to the house rules [hazard statements] . U توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
suit yourself U هر چه دلتان میخواهد بکنید من چه میدانم چه بکنید
You need to take care to differentiate between facts and opinions [ differentiate facts from opinions] . U شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید [حقایق را از نظرات تشخیص بدهید] .
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
do me this kindness U بکنید
do as you please U بکنید
What do you want to do with it? U با این چه می خواهید بکنید؟
Make three copies of each film. U از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
g. ma a favor U التفاتی درحق من بکنید
do that first U ان کار را اول بکنید
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
please do me a service U خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
Limit your expenditures to what is essential . U مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید
pleaseŠturn over U بیزحمت ورق بزنیدیابازگشت به صفحه پشت بکنید
You have to listen to me. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
hund rules U قواعد هوند
selection rules U قواعد گزینش
commutation rules U قواعد جابجایی
regvlarity U مطابقه با قواعد
rules U قواعد بازی
precendence rules U قواعد تقدم
fleming's rules U قواعد فلمینگ
physically U با قواعد طبیعی
dialectically U مطابق قواعد منطق
phonetically U از روی قواعد صدا
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
inference rule U قواعد استنتاج [منطق]
rules for forming plurals U قواعد جمع بندی
transformation rule U قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
format U قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
rule of inference, U قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
formats U قواعد دستورات زمان اسمبلی
format U قواعد دستورات زمان اسمبلی
formats U قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
geometrize U از روی قواعد هندسی کارکردن
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
disassemble U ارسال دستورات کد ماشین به قواعد اسمبلی
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
lawmerchant U قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
syntactical U طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
syntactic U طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
grammatical U صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
double standard U قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
grammatical error U استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
extend U روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extending U روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extends U روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
IMA U سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
propriety U قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
inferences U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
illegal U دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
inference U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
infix notation U روش قواعد برنامه نویسی کامپیوتر که عملگرها درون عملوندها هستند مثل D-C یا x+y
formatter U سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
stationed U جایگاه
toll house U جایگاه
stations U جایگاه
place U جایگاه
places U جایگاه
station U جایگاه
cabin U جایگاه
limb top U جایگاه
placing U جایگاه
houses U جایگاه جا
position U جایگاه
housed U جایگاه جا
house U جایگاه جا
positioned U جایگاه
booths U جایگاه رژه
seats U جایگاه نشاندن
grandstands U جایگاه سرپوشیده
stands U جایگاه تماشاگران
galleries U جایگاه تماشاگران
gallery U جایگاه تماشاگران
home range U جایگاه حیوانات
hibernaculum U جایگاه زمستانی
flash house U جایگاه دزدان
site plan U نقشه جایگاه
seat U جایگاه نشاندن
engine house U جایگاه لوکوموتیو
stalling U لژ جایگاه ویژه
stall U لژ جایگاه ویژه
operating rooms U جایگاه عمل
operating room U جایگاه عمل
grandstand U جایگاه سرپوشیده
pumping ststion U جایگاه تلمبه
booth U جایگاه رژه
picturedrome U جایگاه سینما
picture theatre U جایگاه سینما
picture palace U جایگاه سینما
parking place U جایگاه توقف
banstand U جایگاه ارکست
ordinal position U جایگاه ترتیبی
lattice site U جایگاه شبکه
sanctuaries U جایگاه مقدس
sanctuary U جایگاه مقدس
telephone station U جایگاه تلفن
scene of destruction U جایگاه خرابیها
expanse of rubble U جایگاه خرابیها
expanse of ruins U جایگاه خرابیها
band-stand U جایگاه ارکستر
seated U جایگاه نشاندن
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
podium U بالکن جایگاه مخصوص
podiums U بالکن جایگاه مخصوص
stand U جایگاه گواه در دادگاه
dock U جایگاه متهم در دادگاه
stand one's ground <idiom> U حمایت از جایگاه شخص
oarlock U جایگاه فلزی پارو
docked U جایگاه متهم در دادگاه
gate chamber wall U جایگاه حرکت دریچه
docks U جایگاه متهم در دادگاه
malt house U جایگاه مالت سازی
platforms U کف راه جایگاه خطابه
news stand U جایگاه فروش روزنامه
news-stand U جایگاه فروش روزنامه
press boxes U لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press box U لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
swinery U پرورشگاه یا جایگاه خوکان
lay by U جایگاه ایست ایستگاه
sail loft U جایگاه بادبان سازی
stone work U جایگاه سنگ تراشی
lay-by U جایگاه ایست ایستگاه
choir-wall U [دیواره ی جداکننده جایگاه]
lay-bys U جایگاه ایست ایستگاه
menagerie U جایگاه دام ودد
bars U جایگاه متهمین در دادگاه
fire post U جایگاه اتش نشانی
paper advance setting جایگاه پیشرفته ورق
far turn U پیچ سمت جایگاه
bar U جایگاه متهمین در دادگاه
menageries U جایگاه دام ودد
sanctum U قدس جایگاه مقدس
platform U کف راه جایگاه خطابه
dram shop U جایگاه نوشابه فروشی
news-stands U جایگاه فروش روزنامه
protocol U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocols U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
witness box U جایگاه ویژه گواهان در دادگاه
perches U جایگاه بلند جای امن
perch U جایگاه بلند جای امن
haras U جایگاه تخم کشی اسب
altar of credence U [جایگاه نان و شراب مقدس]
orchestras U دسته نوازندگان جایگاه ارکست
orchestra U دسته نوازندگان جایگاه ارکست
choir-loft U [بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
perched U جایگاه بلند جای امن
locations U جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
perching U جایگاه بلند جای امن
location U جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
witness box U جایگاه شهود گواه جای
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
choir-aisle U [راهرو موازی از شبستان به جایگاه همسرایان]
fore U [جایگاه مخصوص روحانیون و سرایندگان در کلیسا]
lubritorium U جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
antechoir U جایگاه مخصوص روحانیون وسرایندگان در کلیسا
tap room U جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
clubhouses U ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
clubhouse U ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
porter house U جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
information U داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
phrenologically U ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
restatement of the law U مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
grandstands U جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstand U جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
band shell U جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
iconostasis U [پرده ای بین جایگاه مقدس و فضای اصلی در کلیساهای ارتدکس یونان و روسیه]
choir-rail U [ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
technocracy U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
heedfully U با توجه
noting U توجه
remarks U توجه
remarking U توجه
remarked U توجه
attentiveness U توجه
attendance U توجه
attendances U توجه
attention to orders U توجه
advertency U توجه
advertence U توجه
unresponsive U بی توجه
remark U توجه
inattentive U بی توجه
oblivious U بی توجه
listless U بی توجه
listlessly U بی توجه
adverence U توجه
keeps U توجه
regards U توجه
attentions U توجه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com