English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
depression U تنزل ناصافی
depressions U تنزل ناصافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
haze U ناصافی یاتیرگی هوا
abates U تنزل
fall U تنزل
reductions U تنزل
reduction U تنزل
depreciation U تنزل
degression U تنزل
contractions U تنزل
abate U تنزل
abated U تنزل
declining U تنزل
declines U تنزل
declined U تنزل
decline U تنزل
set back U تنزل
decadency U تنزل
abating U تنزل
contraction U تنزل
decreases U تنزل
regression U تنزل
decadence U تنزل
decrease U تنزل
decreased U تنزل
degradation U تنزل
regress U تنزل
step backwards U تنزل
lowering U تنزل دادن
pejorative U تنزل دهنده
reduces U تنزل دادن
degrades U تنزل دادن
degrades U تنزل کردن
degrade U تنزل دادن
degrade U تنزل کردن
lower U تنزل دادن
cut rate U تنزل قیمت
fall U تنزل کرد ن
active U تنزل بردار
degradation U تنزل رتبه
forfeiture U تنزل ارزش
mark down U تنزل قیمت
lowered U تنزل دادن
reducing U تنزل دادن
degradation U تنزل درجه
fall U تنزل کردن
to come down with a run U تنزل کردن
to go backward U تنزل کردن
depression U تنزل افسردگی
lowers U تنزل دادن
depressions U تنزل افسردگی
retrograde U تنزل کننده
devaluation U تنزل نرخ
graceful degradation U تنزل مطبوع
decays U خرابی تنزل
fall off <idiom> U تنزل کردن
decaying U خرابی تنزل
decayed U خرابی تنزل
decay U خرابی تنزل
reduce U تنزل دادن
deflation U تنزل قیمت
demotion U تنزل رتبه
magnetic declination U تنزل مغناطیسی
depreciative U تنزل دهنده
depreciator U تنزل دهنده
magnetic decay U تنزل مغناطیسی
declining economy U اقتصاددر حال تنزل
fluctuable U مستعد ترقی و تنزل
demonetize U تنزل پیدا کردن
demotes U تنزل رتبه دادن
roll back U عمل تنزل دادن
a pejorative term U عبارتی تنزل دهنده
currency depreciation U تنزل ارزش پول
declining industry U صنعت درحال تنزل
declining U تنزل کردن کاستن
demoted U تنزل رتبه دادن
demote U تنزل رتبه دادن
devaluing U تنزل قیمت دادن
devalues U تنزل قیمت دادن
devalued U تنزل قیمت دادن
devalue U تنزل قیمت دادن
devaluate U تنزل قیمت دادن
comedown U تنزل رتبه ومقام
to sink in the scale U در مقام تنزل کردن
degrade U تنزل رتبه دادن
degrades U تنزل رتبه دادن
declines U تنزل کردن کاستن
declined U تنزل کردن کاستن
decline U تنزل کردن کاستن
fluctuation U ترقی و تنزل نوسان
devaluation U تنزل قیمت پول
demoting U تنزل رتبه دادن
playdown U تنزل دادن کوچک کردن
to be reduced to the ranks U بپایه سربازی تنزل یافتن
undulation U صعودو نزول ترقی و تنزل
To decrease. To lower. U پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
decays U فاسد شدن تنزل کردن
decay U فاسد شدن تنزل کردن
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
decayed U فاسد شدن تنزل کردن
decaying U فاسد شدن تنزل کردن
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
devaluation U تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
declassified U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
demonetization U تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
put in more U عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
nose dive U شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
roasting reduction method U روش کاهش تشویهای روش تنزل تشویهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com