English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
graceful degradation U تنزل مطبوع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
douce U مطبوع
graceful U مطبوع
publishment U مطبوع
sapid U مطبوع
palatably U مطبوع
dainty U مطبوع
love some U مطبوع
toothsome U مطبوع
scrumptious U مطبوع
proper U مطبوع
handsome U مطبوع
handsomely U بطور مطبوع
sweetest U مطبوع نوشین
agreeable U مطبوع بشاش
sweeter U مطبوع نوشین
sweet U مطبوع نوشین
seasoning U مطبوع کننده
palatable U مطبوع به ذائقه
honeyed U مطبوع لطیف
sightly U مطبوع نظر
savoury U مطبوع طبع
pleasantest U خرم مطبوع
pleasant U خرم مطبوع
ambrosial U بسیار مطبوع
lief U گرانبها مطبوع
exquisite U دلپسند مطبوع
placable U مطبوع مهربان
agreeably U بطور مطبوع
pleasanter U خرم مطبوع
air conditioning U تهویه مطبوع
pleasantly U بطور مطبوع
air conditioner U دستگاه تهویه مطبوع
pleasance U ادب مطبوع بودن
air-conditioner U دستگاه تهویه مطبوع
gracious U مطبوع دارای لطف
air conditioning plant U تاسیسات تهویه مطبوع
air-conditioners U دستگاه تهویه مطبوع
fun U مطبوع شوخی کردن
savory U خوش طعم مطبوع طبع
conceit U [بافت عجیب و مطبوع گلکاری باغچه]
to be congenial to somebody [things] U برای کسی مطبوع بودن [اشیا]
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
abates U تنزل
declining U تنزل
decadency U تنزل
decline U تنزل
declines U تنزل
declined U تنزل
abate U تنزل
abated U تنزل
abating U تنزل
fall U تنزل
degression U تنزل
depreciation U تنزل
degradation U تنزل
decrease U تنزل
set back U تنزل
decadence U تنزل
contractions U تنزل
contraction U تنزل
decreased U تنزل
reduction U تنزل
regress U تنزل
step backwards U تنزل
regression U تنزل
reductions U تنزل
decreases U تنزل
lowers U تنزل دادن
lowering U تنزل دادن
depreciative U تنزل دهنده
depreciator U تنزل دهنده
cut rate U تنزل قیمت
to come down with a run U تنزل کردن
magnetic decay U تنزل مغناطیسی
magnetic declination U تنزل مغناطیسی
mark down U تنزل قیمت
forfeiture U تنزل ارزش
to go backward U تنزل کردن
fall off <idiom> U تنزل کردن
demotion U تنزل رتبه
lowered U تنزل دادن
lower U تنزل دادن
reduce U تنزل دادن
reduces U تنزل دادن
degradation U تنزل رتبه
reducing U تنزل دادن
active U تنزل بردار
decay U خرابی تنزل
degradation U تنزل درجه
deflation U تنزل قیمت
depression U تنزل افسردگی
depression U تنزل ناصافی
depressions U تنزل افسردگی
depressions U تنزل ناصافی
retrograde U تنزل کننده
degrade U تنزل کردن
devaluation U تنزل نرخ
pejorative U تنزل دهنده
degrade U تنزل دادن
decaying U خرابی تنزل
decays U خرابی تنزل
fall U تنزل کردن
degrades U تنزل کردن
fall U تنزل کرد ن
decayed U خرابی تنزل
degrades U تنزل دادن
comedown U تنزل رتبه ومقام
to sink in the scale U در مقام تنزل کردن
devalues U تنزل قیمت دادن
devaluation U تنزل قیمت پول
devalued U تنزل قیمت دادن
devalue U تنزل قیمت دادن
devaluate U تنزل قیمت دادن
roll back U عمل تنزل دادن
a pejorative term U عبارتی تنزل دهنده
devaluing U تنزل قیمت دادن
fluctuable U مستعد ترقی و تنزل
declines U تنزل کردن کاستن
declined U تنزل کردن کاستن
decline U تنزل کردن کاستن
fluctuation U ترقی و تنزل نوسان
degrades U تنزل رتبه دادن
degrade U تنزل رتبه دادن
currency depreciation U تنزل ارزش پول
declining economy U اقتصاددر حال تنزل
declining industry U صنعت درحال تنزل
demote U تنزل رتبه دادن
demoted U تنزل رتبه دادن
demotes U تنزل رتبه دادن
declining U تنزل کردن کاستن
demoting U تنزل رتبه دادن
demonetize U تنزل پیدا کردن
undulation U صعودو نزول ترقی و تنزل
To decrease. To lower. U پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
to be reduced to the ranks U بپایه سربازی تنزل یافتن
decaying U فاسد شدن تنزل کردن
decayed U فاسد شدن تنزل کردن
decay U فاسد شدن تنزل کردن
downswing U تنزل کارهای تجارتی وغیره
decays U فاسد شدن تنزل کردن
playdown U تنزل دادن کوچک کردن
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
declassify U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies U تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
devaluation U تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
bathos U تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
demonetization U تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
seller's option to duble U خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put in more U عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
nose dive U شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
roasting reduction method U روش کاهش تشویهای روش تنزل تشویهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com