English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
cartel U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange depareciation U تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
devaluation U تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
cut rate U تنزل قیمت
deflation U تنزل قیمت
mark down U تنزل قیمت
devaluate U تنزل قیمت دادن
devalued U تنزل قیمت دادن
devalues U تنزل قیمت دادن
devaluing U تنزل قیمت دادن
devaluation U تنزل قیمت پول
devalue U تنزل قیمت دادن
demonetization U تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
official U رسمی
institutional U رسمی
solemn U رسمی
formal U رسمی
formmal U رسمی
orthodox U رسمی
put option U خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
noterial document U سند رسمی
standard time U زمان رسمی
smallage U کرفس رسمی
official document U سند رسمی
speedwell U سیزاب رسمی
nonformal U غیر رسمی
official authorities U مراجع رسمی
vestment U لباس رسمی
protesting U اعتراض رسمی
tux U لباس رسمی
legalization U شناسایی رسمی
letter de chancellerie U نامه رسمی
statute mile U مایل رسمی
solemn form U طریقه رسمی
officials U مقامات رسمی
state religion U مذهب رسمی
audiences U ملاقات رسمی
audience U ملاقات رسمی
official channels U مجاری رسمی
positioned U شغل رسمی
official meeting U اجتماع رسمی
official receipt U رسید رسمی
public submission U مناقصه رسمی
prothonotary U سردفتراسناد رسمی
prontonotary U سردفتراسناد رسمی
officiously U بطورغیر رسمی
official prices U قیمتهای رسمی
officialize U رسمی کردن
official religion U دین رسمی
official rate U نرخ رسمی
official meeting U ملاقات رسمی
semi official U نیمه رسمی
official language U زبان رسمی
position U شغل رسمی
official channels U طرق رسمی
semiofficial U نیمه رسمی
semiformal U نیمه رسمی
official communications U ابلاغیه رسمی
official deed U سند رسمی
official gazette U روزنامه رسمی
official jurnal U روزنامه رسمی
semi officially U بطورنیم رسمی
intrant U ورود رسمی
talking to U سرزنش رسمی
officiating U مقام رسمی
missive U نامه رسمی
officious U غیر رسمی
pronouncement U اعلامیه رسمی
pronouncements U اعلامیه رسمی
career U دوره رسمی
careered U دوره رسمی
careering U دوره رسمی
careers U دوره رسمی
official U عالیرتبه رسمی
official U موثق و رسمی
formalizing U رسمی کردن
formalizes U رسمی کردن
officiates U مقام رسمی
officiated U مقام رسمی
officiate U مقام رسمی
talking-to U سرزنش رسمی
official receiver U اعتصاب رسمی
bank holidays U تعطیلات رسمی
asparagus U مارچوبهء رسمی
noting U نامه رسمی
notes U نامه رسمی
note U نامه رسمی
tuxedo U لباس رسمی
tuxedos U لباس رسمی
informal U غیر رسمی
unofficial U غیر رسمی
formalized U رسمی کردن
formalize U رسمی کردن
contracts under seal U عقد رسمی
dress suit U لباس رسمی شب
placards U پروانه رسمی
dress uniform U انیفرم رسمی
placard U پروانه رسمی
driss uniform U لباس رسمی
extra official U غیر رسمی
formal accountability U ذیحسابی رسمی
formal education U اموزش رسمی
formal group U گروه رسمی
formal review U سان رسمی
formal review U بررسی رسمی
hansard U مذاکرات رسمی
insigne U نشان رسمی
communique U ابلاغ رسمی
cognizance U اخطار رسمی
bonspiel U مسابقه رسمی
formalising U رسمی کردن
formalises U رسمی کردن
formalised U رسمی کردن
insignia U نشان رسمی
insignia U مدال رسمی
protest U واخواست رسمی
protest U اعتراض رسمی
protested U واخواست رسمی
protested U اعتراض رسمی
protesting U واخواست رسمی
protests U واخواست رسمی
protests U اعتراض رسمی
aregular cook U اشپز رسمی
boarding call U بازدید رسمی
insigne U مدال رسمی
reprimand U توبیخ رسمی
missives U نامه رسمی
reprimanded U توبیخ رسمی
reprimands U توبیخ رسمی
reprimanding U توبیخ رسمی
return U گزارش رسمی
Full dress. Formal dress. U لباس رسمی
card-carrying U عضو رسمی
throwaway U غیر رسمی
free and easy <idiom> U غیر رسمی
mare's tail U هپوریس رسمی
function U ایین رسمی
stand on ceremony <idiom> U رسمی بودن
functioned U ایین رسمی
returned U گزارش رسمی
functions U ایین رسمی
returning U گزارش رسمی
returns U گزارش رسمی
introductions U معرفی رسمی اشناسازی
nonconformist U مخالف کلیسای رسمی
nonconformists U مخالف کلیسای رسمی
black tie U کت نیمه رسمی مردانه
jury U مقامات رسمی نافر
juries U مقامات رسمی نافر
bank rate of discount U نرخ رسمی تنزیل
regulation clothing U لباس رسمی نظامی
official calibration U واسنجی رسمی [مهندسی]
introduction U معرفی رسمی اشناسازی
notaries U سردفتر اسناد رسمی
notaries U سر دفتر اسناد رسمی
dress shirts U پیراهن لباس رسمی
dress shirt U پیراهن لباس رسمی
notary U سر دفتر اسناد رسمی
notary U سردفتر اسناد رسمی
bulletin U اگهی نامه رسمی
bulletin U ابلاغیه رسمی بیانیه
bulletins U اگهی نامه رسمی
bulletins U ابلاغیه رسمی بیانیه
pronouncements U افهار عقیده رسمی
pronouncement U افهار عقیده رسمی
red carpet U تشریفات و احترامات رسمی
canonical dress U لباس رسمی روحانیون
official oath U سوگند قانونی یا رسمی
milkweed U پادزهر رسمی استبرق
nonformal education U اموزش غیر رسمی
notarization U گواهی محضری و رسمی
notary public U دفتر اسناد رسمی
notary public U سردفتر اسناد رسمی
notary public's office U دفتر اسناد رسمی
stuffed shirt <idiom> U شخص رسمی وجدی
morning dress U جامهی رسمی صبحگاهی
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
studbook U شناسنامه رسمی اسب
unofficial news U خبر غیر رسمی
pro memoria U نامه غیر رسمی
official visit U بازدید رسمی فرمانده
officially represented U دارای نماینده رسمی
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
vestment U لباس رسمی اسقف
canonicals U لباس رسمی روحانیون
finery [formal] U جامه رسمی جشن
gazette U مجله رسمی روزنامه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com