English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
drilling U تمرین نظامی کردن
drilling U تمرین نظامی
maneuver U تمرین نظامی
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
drillmaster U فرمانده تمرین نظامی سردسته
Military operations. U عملیات نظامی
counter military U ضد عملیات نظامی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
politico military U عملیات سیاسی نظامی
terrain exercise U تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
national command U یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
drill sergeant U گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
combined staff U ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
reprisals U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
rehearsals U تمرین کردن عملیات
rehearsal U تمرین کردن عملیات
militarization U نظامی کردن
militarize U نظامی کردن
militarization U نظامی کردن امور
demilitarization U غیر نظامی کردن
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial U در دادگاه نظامی محاکمه کردن
demilitarized U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
mil U نظامی
martin U نظامی
service U نظامی
warlike U نظامی
serviced U نظامی
fort U دژ نظامی
soldier U نظامی
martial U نظامی
military U نظامی
soldiers U نظامی
party U عده نظامی
word of command U فرمان نظامی
strongholds U قلعه نظامی
guest house U مهمانسرای نظامی
stronghold U قلعه نظامی
military strategy U استراتژی نظامی
installation U قسمت نظامی
military testament U وصیتنامه نظامی
military posture U وضعیت نظامی
military services U قسمتهای نظامی
military courtesy U احترامات نظامی
articles of war U قانون نظامی
military courtesy U شئونات نظامی
military training U تعلیم نظامی
military crest U خط الراس نظامی
military doctorine U مقررات نظامی
military doctorine U دکترین نظامی
military training U اموزش نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
military spending U مخارج نظامی
military funds U اعتبار نظامی
military governor U حاکم نظامی
military grid U شبکه نظامی
installations U قسمت نظامی
attache U وابسته نظامی
military intelligence U اطلاعات نظامی
military intervention U مداخله نظامی
military posture U ارایش نظامی
military platform U سکوی نظامی
military justice U دادسرای نظامی
military justice U دادرسی نظامی
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
guest houses U مهمانسرای نظامی
installation U موسسه نظامی
military governor U فرمانداری نظامی
marches U گام نظامی
military funds U بودجه نظامی
military specifications U کدتخصصی نظامی
military government U دولت نظامی
military specifications U خصوصیات نظامی
khaki U لباس نظامی
soldiers U فرد نظامی
military government U حکومت نظامی
military resources U منابع نظامی
military psychology U روانشناسی نظامی
installations U موسسه نظامی
militias U نیروی نظامی
martial law U حکومت نظامی
the military profession U کار نظامی
the sabre U نیروی نظامی
the sabre U حکومت نظامی
drill U مشق نظامی
truck vehicle U خودرو نظامی
intelligence U اطلاعات نظامی
drilled U مشق نظامی
drills U مشق نظامی
campound U کمپ نظامی
standing orders U امریه نظامی
standing order U امریه نظامی
strategic map U نقشه نظامی
post U پست نظامی
post- U پست نظامی
by military force U با نیروی نظامی
dressing parade U مشق نظامی
militarily U از لحاظ نظامی
paramilitaries U شبه نظامی
militia U نیروی نظامی
paramilitary U شبه نظامی
council of war U شورای نظامی
councils of war U شورای نظامی
tunc U پیراهن نظامی
invasion currency U پول نظامی
soldiers U نظامی شدن
soldier U فرد نظامی
soldier U نظامی شدن
marching U گام نظامی
marched U گام نظامی
march U گام نظامی
posted U پست نظامی
posts U پست نظامی
fortresses U استحکامات نظامی
fortress U استحکامات نظامی
military adviser U مستشار نظامی
to attain a great age U به سن بالارسیدن [نظامی ]
military advisor U مستشار نظامی
military area U منطقه نظامی
military assistance U کمک نظامی
military attache U وابسته نظامی
military body U هیئت نظامی
column U ستون نظامی
military comission U هیئت نظامی
military comission U کمیسیون نظامی
military convention U اتحاد نظامی
detention barrack U بازداشتگاه نظامی
active U نظامی کادر
columns U ستون نظامی
spirit de corps U غرور نظامی
ceremonies U مراسم نظامی
ceremony U مراسم نظامی
regimental U لباس نظامی
soldiery U نیروی نظامی
martial court U دادگاه نظامی
military tribunal U دادگاه نظامی
martial rule U حکومت نظامی
martial spirit U روح نظامی
military court U دادگاه نظامی
forces U نیروی نظامی
exercised U مشق نظامی
region U ناحیه نظامی
regions U ناحیه نظامی
districts U ناحیه نظامی
field colors U پرچم نظامی
exercises U مانور نظامی
civilian U غیر نظامی
field colours U پرچم نظامی
prisidio U قلعه نظامی
district U ناحیه نظامی
camps U اردوگاه نظامی
exercised U مانور نظامی
camped U اردوگاه نظامی
defensive architecture U معماری نظامی
general outpatient clinic U درمانگاه نظامی
salutes U احترام نظامی
saluting U احترام نظامی
citadel U قلعه نظامی
citadels U قلعه نظامی
provost marshal U قاضی نظامی
court martial U دادگاه نظامی
necker chief U کاشکول نظامی
court martiall U دادگاه نظامی
court martiall U شورای نظامی
court material U دادگاه نظامی
forcing U نیروی نظامی
camp U اردوگاه نظامی
militarist U نظامی گرا
army staff U ستاد نظامی
cadet U دانشجوی نظامی
exercise U مشق نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com