Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
concentration of fire
U
تمرکز اتش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
authoritarian
U
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarians
U
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
totalitarianism
U
تمرکز گرایی
Zionist
U
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
centralism
U
سیستم تمرکز در اداره مملکت
concentration
U
تمرکز
concentration
U
تمرکز عده ها
concentration
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentrations
U
تمرکز
concentrations
U
تمرکز عده ها
concentrations
U
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
pool
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pooled
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pools
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
concentrate
U
تمرکز دادن تغلیظ
concentrate
U
تمرکز کردن
concentrate
U
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrate
U
تمرکز دادن
concentrates
U
تمرکز دادن تغلیظ
concentrates
U
تمرکز کردن
concentrates
U
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates
U
تمرکز دادن
concentrating
U
تمرکز دادن تغلیظ
concentrating
U
تمرکز کردن
concentrating
U
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrating
U
تمرکز دادن
centering
U
تمرکز
focusing
U
تمرکز
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
centralist
U
طرفدار تمرکز
centralists
U
طرفدار تمرکز
centered
U
تمرکز یافتن
centers
U
تمرکز یافتن
centre
U
تمرکز یافتن
centred
U
تمرکز یافتن
Zionism
U
نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
mass
U
تمرکز قوای جنگی
masses
U
تمرکز قوای جنگی
massing
U
تمرکز قوای جنگی
retain
U
تمرکز دادن
retained
U
تمرکز دادن
retaining
U
تمرکز دادن
retains
U
تمرکز دادن
decentralised
U
عدم تمرکز دادن
decentralises
U
عدم تمرکز دادن
decentralising
U
عدم تمرکز دادن
decentralize
U
عدم تمرکز دادن
decentralizes
U
عدم تمرکز دادن
decentralizing
U
عدم تمرکز دادن
centralisation
U
تمرکز
centralization
U
تمرکز
centralised
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralised
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralises
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralises
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralising
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralising
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralize
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralize
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizes
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralizes
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizing
U
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralizing
U
تمرکز دادن تمرکزی کردن
authoritarianism
U
فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
decentralization
U
عدم تمرکز
air station
U
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
automatic focusing
U
تمرکز خودکار
bourrelet
U
ورم تمرکز گلوله
cathectic
U
وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
cathexis
U
تمرکز روانی
center
U
تمرکز یافتن
center
U
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center spuare
U
زاویه تمرکز
centering tool
U
ابزار تمرکز
centralized data processing
U
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
centralized design
U
طراحی تمرکز یافته
concentative
U
تمرکز دهنده
concenter
U
تمرکز دادن تغلیظ کردن
concentration area
U
منطقه تمرکز اتش
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
concentration ratio
U
نسبت تمرکز
concentration ratio
U
نرخ تمرکز
condenser
U
الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
cost center
U
تمرکز هزینه
critical concentration
U
میزان تمرکز بحرانی
crossover
U
تمرکز نخستین
data concentration
U
تمرکز داده
decentralism
U
سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
degree of centralization
U
درجه تمرکز
departmentalism
U
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
electromagnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
magnetic focusing
U
تمرکز الکترومغناطیسی
electron beam focusing
U
تمرکز دهی اشعه الکترونی
electron focusing
U
تمرکز الکترون
electrostatic focusing
U
تمرکز الکتروستاتیکی
focalization
U
تمرکز در کانون
focusing coil
U
پیچک تمرکز
focusing control
U
تنظیم تمرکز
focusing magnet
U
مغناطیس تمرکز ده
gas focusing
U
تمرکز با گاز
Other Matches
yeep joung
U
تمرکز
visual focusing
U
تمرکز دیداری
post deflection focusing
U
تمرکز پس از انحراف
line concentrator
U
تمرکز کننده خط
horizontal integration
U
تمرکز افقی
ionic focusing
U
تمرکز با گاز
period of concentration
U
زمان تمرکز
stress concentration
U
تمرکز تنش
self focus
U
تنظیم تمرکز خودکار
massing of fire
U
تمرکز دادن اتشها
permanent magnet centering
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet focusing
U
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
statism
U
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
localization
U
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
gather writer
U
تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
hit the high spots
<idiom>
U
روی نکته اصلی تمرکز کردن
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
grommet
U
حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
tabbing
U
ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
neoclassical economics
U
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
silicon valley
U
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
ogive
U
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
guild socialism
U
سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com