Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
oversteer
U
تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to take in sail
U
جمع کردن یا پیچیدن بادبان شراع پیچیدن
on the subject of
U
در خصوص
particular redemption
U
خصوص
regarding
U
در خصوص
concerning
U
در خصوص
in this regard
U
در این خصوص
hereof
U
در این خصوص
census of production
U
امارگیری در خصوص تولید
think it over
U
در این خصوص فکرکنید
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
in regard to
U
راجع به در خصوص نسبت به
i am about that
U
من در این خصوص دلواپس هستم
with regard to
U
نسبت به در باره راجع به در خصوص
i will speak to him about it
U
در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
I'll think it over.
U
در این خصوص فکر خواهم کرد.
declaration
U
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
hang out one's shingle
<idiom>
U
آگاهی عمومی ازباز شدن دفتر به خصوص مطب یادفتروکالت
declarations
U
نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
kidnapping
U
در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
liking
U
تمایل
pendulums
U
تمایل
tendencies
U
تمایل
sentiment
U
تمایل
gravitation
U
تمایل
pendulum
U
تمایل
declination
U
تمایل
proclivities
U
تمایل
aclinic
U
بی تمایل
appetence or tency
U
تمایل
appetency
U
تمایل
propensity
U
تمایل
recumbency
U
تمایل
tendency
U
تمایل
propensities
U
تمایل
appetence
U
تمایل
would
U
تمایل
addictedness
U
تمایل
proclivity
U
تمایل
left justification
U
تمایل به چپ
trend
U
تمایل
disposition
U
تمایل
proneness
U
تمایل
leanings
U
تمایل
leaning
U
تمایل
orientation
U
تمایل
nisus
U
تمایل
month's mind
U
تمایل
intention
U
تمایل
intentions
U
تمایل
trepan
U
تمایل
disinclined
U
بی تمایل
trends
U
تمایل
unwilling
U
بی تمایل
Brontide
U
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
sinistral
U
تمایل بچپ
landscape orientation
U
تمایل افقی
self immolation
U
تمایل به خودکشی
falloff
U
تمایل داشتن
fugitiveness
U
تمایل به فرار
portraint orientation
U
تمایل عمودی
reactive tendency
U
تمایل واکنشی
inclination
U
تمایل شیب
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
propend
U
تمایل داشتن
declinatory
U
دارای تمایل
antipathetic
U
فاقد تمایل
proclivity to steal
U
تمایل بدزدی
predispostion
U
تمایل قبلی
preoccupation
U
تمایل شیفتگی
predilections
U
تمایل قبلی
predilection
U
تمایل قبلی
caprice
U
تمایل فکری
caprices
U
تمایل فکری
preoccupations
U
تمایل شیفتگی
hang
U
تردید تمایل
inclining
U
تعظیم تمایل
vein
U
حالت تمایل
work effort
U
تمایل به کار
veins
U
حالت تمایل
fantasies
U
میل تمایل
fantasy
U
میل تمایل
affect
U
تمایل داشتن
list
U
تمایل کجی
polarities
U
تمایل قطبی
polarity
U
تمایل قطبی
wish
[would like]
U
تمایل داشتن
affects
U
تمایل داشتن
streak
U
تمایل میل
streaked
U
تمایل میل
streaking
U
تمایل میل
leans
U
تمایل داشتن
aptitude
U
تمایل طبیعی
aptitudes
U
تمایل طبیعی
against his grain
U
برخلاف تمایل او
gusts
U
تمایل مزمزه
propensities
U
تمایل طبیعی
propensity
U
تمایل طبیعی
the herd instinct
U
تمایل بگروه
central tendency
U
تمایل به مرکز
leaned
U
تمایل داشتن
lean
U
تمایل داشتن
gust
U
تمایل مزمزه
streaks
U
تمایل میل
hangs
U
تردید تمایل
trepan
U
تمایل داشتن
tilt
U
کجی تمایل
tilted
U
کجی تمایل
tilts
U
کجی تمایل
disinclination
U
عدم تمایل
evasiveness
U
تمایل به طفره یاگریز
argumentativeness
U
تمایل یاعادت به جدال
inclination for any thing
U
تمایل یا میل بچیزی
kindlily
U
با تمایل به مهربانی مهربانانه
hade
U
تمایل پیدا کردن
tendency toward something
U
تمایل به سوی چیزی
bias
U
تمایل بیک طرف
propensity to do evil
U
تمایل به بدی کردن
rapprochement
U
نزدیکی تمایل بدوستی
odds
U
تمایل بیک سو احتمالات
proclivity
U
تمایل طبیعی بچیز بد
biases
U
تمایل بیک طرف
yen
U
تمایل رغبت شدید
tilt angle
U
زاویه تمایل به طرفین
take to
U
تمایل پیدا کردن به
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
proclivities
U
تمایل طبیعی بچیز بد
low marginal propensity to cunsume
U
تمایل ارام به مصرف
turns
U
تمایل تغییر جهت
turn
U
تمایل تغییر جهت
uptrend
U
تمایل بسوی بالا
take to
U
تمایل پیدا کردن
express willingness
U
اظهار تمایل کردن
marginal propensity to absorb
U
تمایل نهائی به جذب
marginal propensity to expend
U
تمایل نهائی به مخارج
adductor
U
تمایل عضو بطرف محور
diathesis
U
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
heredity
U
تمایل برگشت باصل توارث
tenors
U
تمایل صدای زیر مردانه
tenor
U
تمایل صدای زیر مردانه
worldliness
U
تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
frigid
U
دارای اندکی تمایل جنسی
diminishing utility
U
قانون تقلیل تمایل به مصرف
helms
U
تمایل قایق به انحراف از مسیر
frigidity
U
کمی تمایل درقوای جنسی
prepossession
U
اشغال قبلی تمایل بیجهت
helm
U
تمایل قایق به انحراف از مسیر
declaration of intention
U
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
desirability
U
درجه تمایل شرایط مطلوب
negative diheral
U
تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
levorotary
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
undersexed
U
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
bear out
U
تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
coil up
U
پیچیدن
turn
U
پیچیدن
curl
U
پیچیدن
curls
U
پیچیدن
curled
U
پیچیدن
trindle
U
پیچیدن
complicate
U
پیچیدن
wattle
U
پیچیدن
swath
U
پیچیدن
convolve
U
پیچیدن
entwist
U
پیچیدن
enwrap
U
پیچیدن
re echo
U
پیچیدن
windage
U
پیچیدن
infold
U
پیچیدن
inswathe
U
پیچیدن
intertangle
U
در هم پیچیدن
inwind
U
پیچیدن
coil down
U
پیچیدن
christy
U
پیچیدن
christiania
U
پیچیدن
torsion
U
پیچیدن
twinge
U
پیچیدن
twinges
U
پیچیدن
to trun the corner
U
پیچیدن
to tie up
U
پیچیدن
christie
U
پیچیدن
to screw up
U
پیچیدن
to cover up
U
پیچیدن
tie up
U
پیچیدن
inwrap
U
پیچیدن
wind
U
پیچیدن
impact
U
پیچیدن
folds
U
پیچیدن
folded
U
پیچیدن
fold
U
پیچیدن
envelops
U
پیچیدن
enveloping
U
پیچیدن
enveloped
U
پیچیدن
envelop
U
پیچیدن
tweaks
U
پیچیدن
tweaking
U
پیچیدن
tweaked
U
پیچیدن
impacts
U
پیچیدن
envelope
U
پیچیدن
swathes
U
پیچیدن
furled
U
پیچیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com