English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tendency toward something U تمایل به سوی چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
diathesis U تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
Other Matches
appetency U تمایل
appetence or tency U تمایل
would U تمایل
declination U تمایل
trend U تمایل
orientation U تمایل
recumbency U تمایل
month's mind U تمایل
tendency U تمایل
disinclined U بی تمایل
propensities U تمایل
propensity U تمایل
proneness U تمایل
tendencies U تمایل
trends U تمایل
appetence U تمایل
leaning U تمایل
aclinic U بی تمایل
addictedness U تمایل
sentiment U تمایل
intention U تمایل
trepan U تمایل
intentions U تمایل
gravitation U تمایل
pendulum U تمایل
proclivities U تمایل
left justification U تمایل به چپ
leanings U تمایل
liking U تمایل
disposition U تمایل
pendulums U تمایل
unwilling U بی تمایل
nisus U تمایل
proclivity U تمایل
streaks U تمایل میل
fugitiveness U تمایل به فرار
hang U تردید تمایل
hangs U تردید تمایل
preoccupation U تمایل شیفتگی
central tendency U تمایل به مرکز
preoccupations U تمایل شیفتگی
streaking U تمایل میل
aptitudes U تمایل طبیعی
propensity to consume U تمایل به مصرف
proclivity to steal U تمایل بدزدی
polarities U تمایل قطبی
polarity U تمایل قطبی
caprice U تمایل فکری
caprices U تمایل فکری
predispostion U تمایل قبلی
work effort U تمایل به کار
vein U حالت تمایل
propend U تمایل داشتن
streaked U تمایل میل
wish [would like] U تمایل داشتن
list U تمایل کجی
streak U تمایل میل
veins U حالت تمایل
predilection U تمایل قبلی
predilections U تمایل قبلی
aptitude U تمایل طبیعی
portraint orientation U تمایل عمودی
disinclination U عدم تمایل
reactive tendency U تمایل واکنشی
affects U تمایل داشتن
fantasy U میل تمایل
affect U تمایل داشتن
inclining U تعظیم تمایل
inclination U تمایل شیب
landscape orientation U تمایل افقی
the herd instinct U تمایل بگروه
tilt U کجی تمایل
tilted U کجی تمایل
tilts U کجی تمایل
self immolation U تمایل به خودکشی
against his grain U برخلاف تمایل او
sinistral U تمایل بچپ
declinatory U دارای تمایل
fantasies U میل تمایل
propensity U تمایل طبیعی
falloff U تمایل داشتن
lean U تمایل داشتن
antipathetic U فاقد تمایل
trepan U تمایل داشتن
leans U تمایل داشتن
propensities U تمایل طبیعی
gust U تمایل مزمزه
leaned U تمایل داشتن
gusts U تمایل مزمزه
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
express willingness U اظهار تمایل کردن
odds U تمایل بیک سو احتمالات
to take a ply U تمایل پیدا کردن
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
take to U تمایل پیدا کردن
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
turn U تمایل تغییر جهت
proclivity U تمایل طبیعی بچیز بد
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
take to U تمایل پیدا کردن به
evasiveness U تمایل به طفره یاگریز
propensity to do evil U تمایل به بدی کردن
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
bias U تمایل بیک طرف
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
biases U تمایل بیک طرف
uptrend U تمایل بسوی بالا
turns U تمایل تغییر جهت
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
hade U تمایل پیدا کردن
yen U تمایل رغبت شدید
tenors U تمایل صدای زیر مردانه
heredity U تمایل برگشت باصل توارث
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
tenor U تمایل صدای زیر مردانه
worldliness U تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
adductor U تمایل عضو بطرف محور
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
frigidity U کمی تمایل درقوای جنسی
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
helms U تمایل قایق به انحراف از مسیر
helm U تمایل قایق به انحراف از مسیر
diminishing utility U قانون تقلیل تمایل به مصرف
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
negative diheral U تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
bear out U تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
lug out U تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
oversteer U تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
labialism U حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
understeer U تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
Appetite comes with eating. <proverb> U با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
bear in U تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
wing heavy U تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
cathedral U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line U خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com