Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tendency toward something
U
تمایل به سوی چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
diathesis
U
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
Other Matches
appetency
U
تمایل
appetence or tency
U
تمایل
would
U
تمایل
declination
U
تمایل
trend
U
تمایل
orientation
U
تمایل
recumbency
U
تمایل
month's mind
U
تمایل
tendency
U
تمایل
disinclined
U
بی تمایل
propensities
U
تمایل
propensity
U
تمایل
proneness
U
تمایل
tendencies
U
تمایل
trends
U
تمایل
appetence
U
تمایل
leaning
U
تمایل
aclinic
U
بی تمایل
addictedness
U
تمایل
sentiment
U
تمایل
intention
U
تمایل
trepan
U
تمایل
intentions
U
تمایل
gravitation
U
تمایل
pendulum
U
تمایل
proclivities
U
تمایل
left justification
U
تمایل به چپ
leanings
U
تمایل
liking
U
تمایل
disposition
U
تمایل
pendulums
U
تمایل
unwilling
U
بی تمایل
nisus
U
تمایل
proclivity
U
تمایل
streaks
U
تمایل میل
fugitiveness
U
تمایل به فرار
hang
U
تردید تمایل
hangs
U
تردید تمایل
preoccupation
U
تمایل شیفتگی
central tendency
U
تمایل به مرکز
preoccupations
U
تمایل شیفتگی
streaking
U
تمایل میل
aptitudes
U
تمایل طبیعی
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
proclivity to steal
U
تمایل بدزدی
polarities
U
تمایل قطبی
polarity
U
تمایل قطبی
caprice
U
تمایل فکری
caprices
U
تمایل فکری
predispostion
U
تمایل قبلی
work effort
U
تمایل به کار
vein
U
حالت تمایل
propend
U
تمایل داشتن
streaked
U
تمایل میل
wish
[would like]
U
تمایل داشتن
list
U
تمایل کجی
streak
U
تمایل میل
veins
U
حالت تمایل
predilection
U
تمایل قبلی
predilections
U
تمایل قبلی
aptitude
U
تمایل طبیعی
portraint orientation
U
تمایل عمودی
disinclination
U
عدم تمایل
reactive tendency
U
تمایل واکنشی
affects
U
تمایل داشتن
fantasy
U
میل تمایل
affect
U
تمایل داشتن
inclining
U
تعظیم تمایل
inclination
U
تمایل شیب
landscape orientation
U
تمایل افقی
the herd instinct
U
تمایل بگروه
tilt
U
کجی تمایل
tilted
U
کجی تمایل
tilts
U
کجی تمایل
self immolation
U
تمایل به خودکشی
against his grain
U
برخلاف تمایل او
sinistral
U
تمایل بچپ
declinatory
U
دارای تمایل
fantasies
U
میل تمایل
propensity
U
تمایل طبیعی
falloff
U
تمایل داشتن
lean
U
تمایل داشتن
antipathetic
U
فاقد تمایل
trepan
U
تمایل داشتن
leans
U
تمایل داشتن
propensities
U
تمایل طبیعی
gust
U
تمایل مزمزه
leaned
U
تمایل داشتن
gusts
U
تمایل مزمزه
inclination for any thing
U
تمایل یا میل بچیزی
express willingness
U
اظهار تمایل کردن
odds
U
تمایل بیک سو احتمالات
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
rapprochement
U
نزدیکی تمایل بدوستی
take to
U
تمایل پیدا کردن
proclivities
U
تمایل طبیعی بچیز بد
turn
U
تمایل تغییر جهت
proclivity
U
تمایل طبیعی بچیز بد
low marginal propensity to cunsume
U
تمایل ارام به مصرف
take to
U
تمایل پیدا کردن به
evasiveness
U
تمایل به طفره یاگریز
propensity to do evil
U
تمایل به بدی کردن
tilt angle
U
زاویه تمایل به طرفین
bias
U
تمایل بیک طرف
kindlily
U
با تمایل به مهربانی مهربانانه
marginal propensity to expend
U
تمایل نهائی به مخارج
marginal propensity to absorb
U
تمایل نهائی به جذب
biases
U
تمایل بیک طرف
uptrend
U
تمایل بسوی بالا
turns
U
تمایل تغییر جهت
argumentativeness
U
تمایل یاعادت به جدال
hade
U
تمایل پیدا کردن
yen
U
تمایل رغبت شدید
tenors
U
تمایل صدای زیر مردانه
heredity
U
تمایل برگشت باصل توارث
frigid
U
دارای اندکی تمایل جنسی
tenor
U
تمایل صدای زیر مردانه
worldliness
U
تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
adductor
U
تمایل عضو بطرف محور
declaration of intention
U
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
frigidity
U
کمی تمایل درقوای جنسی
desirability
U
درجه تمایل شرایط مطلوب
prepossession
U
اشغال قبلی تمایل بیجهت
helms
U
تمایل قایق به انحراف از مسیر
helm
U
تمایل قایق به انحراف از مسیر
diminishing utility
U
قانون تقلیل تمایل به مصرف
levorotary
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
negative diheral
U
تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
bear out
U
تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
undersexed
U
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
lug out
U
تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
oversteer
U
تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
p in favour of a person
U
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
labialism
U
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
understeer
U
تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
Appetite comes with eating.
<proverb>
U
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
bear in
U
تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
wing heavy
U
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
cathedral
U
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals
U
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line
U
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte
U
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
isoclinic line
U
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com