Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
see out
<idiom>
U
تمام کردن وخارج شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in and out
U
داخل وخارج
dramatics
U
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
bobber
U
کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
nose up
U
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
integrates
U
تمام کردن
integrate
U
تمام کردن
run out of
U
تمام کردن
to finish off
U
تمام کردن
fulfills
U
تمام کردن
to fill out
U
تمام کردن
get (something) over with
<idiom>
U
تمام کردن
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
to eat up
U
تمام کردن
fulfilling
U
تمام کردن
to see out
U
تمام کردن
to see through
U
تمام کردن
integrating
U
تمام کردن
fulfil
U
تمام کردن
fulfill
U
تمام کردن
to run away with
U
تمام کردن
attain
U
تمام کردن
fulfils
U
تمام کردن
get through
U
تمام کردن
attained
U
تمام کردن
forth
U
تمام کردن
use up
U
تمام کردن
fulfilled
U
تمام کردن
attaining
U
تمام کردن
attains
U
تمام کردن
fiddle away
U
تمام کردن
to apply for written testimony
U
استشهاد تمام کردن
nip and tuck
<idiom>
U
به سختی تمام کردن
make a day of it
<idiom>
U
تمام روزکار کردن
exhausts
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
exhaust
U
تمام کردن بادقت بحث کردن
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
cease
U
بند امدن تمام کردن
dost
U
بپایان رسانیدن تمام کردن
ceased
U
بند امدن تمام کردن
ceases
U
بند امدن تمام کردن
done with
<idiom>
U
تمام کردن استفاده از چیزی
for all one is worth
<idiom>
U
تمام سعی خودرا کردن
ceasing
U
بند امدن تمام کردن
do one's best
<idiom>
U
تمام تلاش خودرا کردن
call it quits
<idiom>
U
متوقف کردن تمام کار
shoot one's wad
<idiom>
U
تمام پول را خرج کردن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
use up
U
تمام شدن مصرف کردن
unquote
U
نقل قول را تمام کردن
process
U
بانجام رساندن تمام کردن
processes
U
بانجام رساندن تمام کردن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
fish out
U
تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
To consume all ones energy .
U
تمام نیروی خودرا مصرف کردن
polish off
U
از جلو کسی درامدن تمام کردن
finishes
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish
U
تمام کردن رنگ وروغن زدن
erases
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeding
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erased
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erase
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
strike out
U
تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erasing
U
پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
zaps
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
U
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of
U
موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price .
U
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
clearer
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
clears
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
earom
U
Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
tilting mixer
U
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
logs
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
exhaust
U
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhausts
U
تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mirrors
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored
U
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
It's over.
U
تمام شد.
complete
U
تمام
completes
U
تمام
lion's share
U
تمام
out-and-out
U
تمام
out and out
U
تمام
thru
U
تمام
thorough
U
تمام
it is all up
U
تمام شد
rounded
U
پر تمام
full face
U
تمام رخ
full-face
U
تمام رخ
whole
U
تمام
off
U
تمام
completed
U
تمام
incomplete
U
نا تمام
yame
U
تمام
completing
U
تمام
full length
U
تمام قد
full-length
U
تمام قد
full
U
تمام
fullest
U
تمام
whole length
U
تمام قد
through
U
تمام
entire
U
تمام
all night
U
در تمام شب
full-page
U
تمام صفحه
consumptible
U
تمام شدنی
fullest
U
تمام قدرت
go
U
تمام شدن
fullest
U
تمام تکمیل
give out
<idiom>
U
تمام شده
inchoate
U
نیمه تمام
spring-clean
U
تمام وکمالتمیزکردن
full mouthed
U
تمام دندان
full-time
U
تمام وقت
he is fifty
U
تمام دارد
goes
U
تمام شدن
full duplex
U
تمام دو رشتهای
A whole week
U
یک هفته تمام
all day long
<idiom>
U
تمام روز
peter
U
تمام شدن
all-
U
: همه تمام
all
U
: همه تمام
rounds complete
U
تیر تمام شد
consummative
U
تمام کننده
full moon
U
ماه تمام
wholly
U
تمام وکمال
main
U
مهم تمام
holosymmetric
U
تمام وجه
dyed-in-the-wool
U
تمام و کمال
dyed-in-the-wool
U
به تمام معنی
dyed-in-the-wool
U
تمام عیار
finishing
U
تمام کاری
ammo zero
U
مهمات تمام
in full
U
تمام وکمال
best of both worlds
<idiom>
U
تمام مزایا
full adder
U
تمام افزایشگر
all this
U
تمام اینها
all risks
U
تمام خطرات
all out
U
باشدت تمام
holohedron
U
تمام وجهی
fuller
U
کامل تر تمام تر
whole hog
U
تمام راه
wrap up
U
تمام شدن
all d.
U
در تمام روز
holohedral
U
تمام وجه
yean round
U
در تمام سال
yearlong
U
یکسال تمام
defunct
U
تمام شده
an a fact
U
تمام شده
through
U
تمام شده
exhausted
U
تمام شده
main
U
بزرگ تمام
f. sixmiles
U
6میل تمام
lie in
U
تمام شدن
lie-in
U
تمام شدن
full blown
U
تمام شکفته
f. and fell
U
تمام بودن
full blown
U
تمام کامل
thru
U
تمام شده
par excellence
U
به تمام معنی
short measure full measure
U
پیمانه تمام
cosecant
U
قطرفل تمام
finished
U
تمام شده
due
U
تمام شده
integral
U
کامل تمام
out-
U
در بیرون تمام
out
U
در بیرون تمام
finisher
U
تمام کننده
full automatic
U
تمام اتوماتیک
outed
U
در بیرون تمام
rounded
U
تمام شده
three whole years
U
سه سال تمام
full view
U
نمای تمام رخ
passes
U
تمام شدن
full wave
U
تمام موج
in full fig
U
درلباس تمام
to blow over
U
تمام شدن
payment in full
U
پرداخت تمام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com