Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pre existence
U
تقدم وجود
preexistence
U
تقدم وجود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
preexistent
U
دارای تقدم در وجود
Other Matches
background processing
U
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration
U
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program
U
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
anteriority
U
تقدم
precedency
U
حق تقدم
precession
U
تقدم
preemimence
U
تقدم
pas
U
حق تقدم
priorship
U
تقدم
priorship
U
حق تقدم
antecedence
U
تقدم
better hand
U
تقدم
precedence
U
تقدم
precedence
U
حق تقدم
rights of way
U
حق تقدم
rights of way
U
تقدم
right of way
U
حق تقدم
right of way
U
تقدم
right of priority
U
حق تقدم
priority
U
تقدم
priority
U
حق تقدم
preference
U
تقدم
leads
U
تقدم
lead
U
تقدم
priorities
U
حق تقدم
preferences
U
تقدم
primacy
U
تقدم
preferment
U
حق تقدم
priorities
U
تقدم
urgent priority
U
تقدم فوری
law of primacy
U
قانون تقدم
to give priority to
U
تقدم دادن به
to give preference to
U
تقدم دادن بر
lead
U
سرمشق تقدم
leads
U
سرمشق تقدم
precedence
U
تقدم پیامها
precendence rules
U
قواعد تقدم
time priority
U
تقدم زمانی
major road
U
راه با حق تقدم
emergency priority
U
تقدم اضطراری
emergency priority
U
تقدم فوری
burdened
U
فاقد حق تقدم
priority intersection
U
تقدم باراهفرعی
precession of the equinoxes
U
تقدم اعتدالین
priority of check
U
تقدم کیش
precedence
U
ترتیب تقدم
priority of fires
U
تقدم اتشها
ratings
U
ترتیب تقدم
rating
U
ترتیب تقدم
valve lead
U
تقدم سوپاپ
urgent priority
U
تقدم حیاتی
to give place to
U
تقدم دادن
rights of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
system priorities
U
تقدم های سیستم
right of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
primacy recency effect
U
اثر تقدم - تاخر
priority targets
U
هدفهای دارای تقدم
background
U
کار با حق تقدم پایین
transposition
U
تقدم و تاخر جابجاشدگی
law of prior entry
U
قانون تقدم ورود
prolepsis
U
تقدیم یا تقدم امری
issue priority
U
ترتیب تقدم توزیع
issue priority
U
تقدم توزیع اماد
backgrounds
U
کار با حق تقدم پایین
preemptor
U
شریک دارای حق تقدم در خرید
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
backgrounds
U
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background
U
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
freight route order
U
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
interrupts
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
alphameric
U
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
The pedestrain has the right of way.
U
حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
foreground
U
برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
to put somebody in a backwater
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
background
U
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
pre audience
U
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
backgrounds
U
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
transpostion
U
پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
democratic network
U
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
dispatching priority
U
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
foreground
U
کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
maskable
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
ladder tournament
U
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
absolute address
U
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
key
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
to marshal one's creditors
U
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
machine address
U
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
onion skin architecture
U
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding
U
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground
U
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
existence
U
وجود
in spite
U
با وجود
individuation
U
وجود
neer do well or well
U
پی وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
U
با وجود
despite
U
با وجود
entity
U
وجود
personalities
U
وجود
personality
U
وجود
entities
U
وجود
existences
U
وجود
being
U
وجود
presence
U
وجود
viruses
U
وجود دارد
self assertiveness
U
ابراز وجود
quality
U
وجود خصوصیت
pantheist
U
معتقدبوحدت وجود
system
U
اصول وجود
reality
U
اصالت وجود
systems
U
اصول وجود
nonetheless
U
بااین وجود
virus
U
وجود دارد
to be there
U
وجود داشتن
person
U
وجود ذات
persons
U
وجود ذات
qualities
U
وجود خصوصیت
drink hail
U
گوارای وجود
realities
U
اصالت وجود
facts
U
وجود مسلم
fact
U
وجود مسلم
in spite of that
U
با وجود این
be
U
وجود داشتن
d. of constitution
U
نازکی وجود
from the bottom of one's heart
<idiom>
U
از اعماق وجود
begetter
U
وجود اور
d. constitution
U
وجود نازک
Despite the fact that…
U
با وجود اینکه
non ego
U
غیر وجود
regardless
U
با وجود علیرغم
exist
U
وجود داشتن
existed
U
وجود داشتن
none the less
U
با وجود این
universe
U
عالم وجود
essence
U
وجود ماهیت
individuality
U
وجود فردی
exists
U
وجود داشتن
body and soul
<idiom>
U
با تمام وجود
signatures
U
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
case
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
signature
U
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
neer do well or well
U
ادم بی وجود یا بی خاصیت
pantheism
U
ایین وحدت وجود
beget
U
سبب وجود شدن
atheism
U
انکار وجود خدا
preexist
U
قبلا وجود داشتن
for all that
U
با وجود همه اینها
oxaluria
U
وجود جوهر ترشک
cosmology
U
نظام عالم وجود
hematuria
U
وجود خون در ادرار
hemoglobinuria
U
وجود هموگلوبین درادرار
objectives
U
دارای وجود خارجی
hydrometeor
U
وجود بخاراب در هوا
pantheistic
U
مبنی بر وحدت وجود
cosmologies
U
نظام عالم وجود
cosmos
U
نظام عالم وجود
know nothing
U
منکر وجود خدا
in the face of such odds
U
با وجود این تفاوت
numen
U
وجود الهی خدا
objective
U
دارای وجود خارجی
nevertheless
U
با این وجود علیرغم
begetting
U
سبب وجود شدن
begets
U
سبب وجود شدن
animalization
U
وجود مواد حیوانی
and there an end.
U
و پایان وجود دارد.
phosphaturia
U
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
pantheism
U
همه خدایی وحدت وجود
fetches
U
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetched
U
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
agnostics
U
عرفای منکر وجود خدا
agnostic
U
عرفای منکر وجود خدا
reacts
U
تغییر به علت وجود یک ماده
reacting
U
تغییر به علت وجود یک ماده
reacted
U
تغییر به علت وجود یک ماده
react
U
تغییر به علت وجود یک ماده
trichotomy
U
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
converging
U
تقارب خطوط وجود تشابه
converged
U
تقارب خطوط وجود تشابه
converge
U
تقارب خطوط وجود تشابه
water exists in three phases
U
اب درسه نمود وجود دارد
warehouse refusal
U
اعلام عدم وجود درانبار
She was a fine woman ( person ) .
U
وجود بسیار نازنینی بود
groove
U
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
give someone a good run for her money
<idiom>
U
رقابت شدید به وجود آوردن
Is there a television?
U
آیا تلویزیون وجود دارد؟
Is there drinking water?
U
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there electricity?
U
آیا برق وجود دارد؟
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
cosmogonic
U
وابسته به خلقت عالم وجود
converges
U
تقارب خطوط وجود تشابه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com