Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
brightness contrast
U
تقابل درخشندگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contrasts
U
تقابل
opposition
U
تقابل
reciprocity
U
تقابل
mutualism
U
تقابل
mutuality
U
تقابل
contrasting
U
تقابل
contrast
U
تقابل
contrasted
U
تقابل
contrasts
U
تقابل کنتراست
contrast
U
تقابل کنتراست
in opposition
U
تقابل فاز
chromatic contrast
U
تقابل فامی
contrasted
U
تقابل کنتراست
contrasting
U
تقابل کنتراست
opposability
U
قابلیت تقابل
finger thumb opposition
U
تقابل شست و انگشت
opposition jupiter to the sun
U
تقابل بر جیس با خورشید
thermal crossover
U
تقابل حرارتی در عکاسی مادون قرمز
opposition
U
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
brilliancy
U
درخشندگی
fulgency
U
درخشندگی
effulge
U
درخشندگی
coruscation
U
درخشندگی
fulgor
U
درخشندگی
fulgour
U
درخشندگی
glim
U
درخشندگی
luminance
U
درخشندگی
luminosity factor
U
درخشندگی
luster
U
درخشندگی
refulgence
U
درخشندگی
splendor
U
درخشندگی
effulgence
U
درخشندگی
radiancy
U
درخشندگی
shine
U
درخشندگی
brightness
U
درخشندگی
radiance
U
درخشندگی
lustre
U
درخشندگی
sheen
U
درخشندگی
shines
U
درخشندگی
luminosity
U
درخشندگی
brilliance
U
درخشندگی
glares
U
درخشندگی زیاد
glared
U
درخشندگی زیاد
glare
U
درخشندگی زیاد
glitters
U
درخشندگی درخشش
glittered
U
درخشندگی درخشش
absolute luminosity
U
درخشندگی مطلق
luminosity factor
U
ضریب درخشندگی
glitter
U
درخشندگی درخشش
resplendence
U
درخشندگی جلوه
resplendency
U
درخشندگی جلوه
lustreer
U
درخشندگی صیقل
chatoyance
U
درخشندگی متغیر
brightness adaptation
U
انطباق با درخشندگی
chatoyancy
U
درخشندگی متغیر
apparent luminosity
U
درخشندگی فاهری
irradiancy
U
درخشندگی تابش
irradiance
U
درخشندگی تابش
bril
U
واحد درخشندگی
blazes
U
درخشندگی جار زدن
blaze
U
درخشندگی جار زدن
brilliancy prize
U
جایزه درخشندگی شطرنج
blazed
U
درخشندگی جار زدن
luminouity
U
فرو زندگی درخشندگی
orient
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orients
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orienting
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
lanolin
U
لانولین
[ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
hair
U
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
synthetic dyes
U
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com