English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
denote U تفکیک کردن علامت گذاردن
denoted U تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes U تفکیک کردن علامت گذاردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scored U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
denotation U علامت تفکیک معنی و مفهوم
misbrand U مارک یا علامت دروغی گذاردن
obelize U با این علامت "-" نشان گذاردن
part U تفکیک کردن تفکیک شدن
detach U تفکیک کردن
separations U تفکیک کردن
detaches U تفکیک کردن
partition U تفکیک کردن
detaching U تفکیک کردن
partitions U تفکیک کردن
centrifuges U تفکیک کردن
centrifuge U تفکیک کردن
separation U تفکیک کردن
separate U تفکیک کردن
break up U تفکیک کردن
separated U تفکیک کردن
separates U تفکیک کردن
segregation U تفکیک کردن
desegregate U تفکیک زدایی کردن
desegregating U تفکیک زدایی کردن
desegregates U تفکیک زدایی کردن
desegregated U تفکیک زدایی کردن
desegregated U تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating U تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregate U تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates U تفکیک نژادی را فسخ کردن
administrative segregation U زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
earmarking U تفکیک کردن جدا کردن
differentiate U متمایز کردن تفکیک کردن
differentiating U متمایز کردن تفکیک کردن
differentiates U متمایز کردن تفکیک کردن
invested U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invests U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invest U منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
pose U : مطرح کردن گذاردن
posing U : مطرح کردن گذاردن
put on U : تحمیل کردن گذاردن
poses U : مطرح کردن گذاردن
posed U : مطرح کردن گذاردن
intervenes U مداخله کردن پا میان گذاردن
intervene U مداخله کردن پا میان گذاردن
mediating U وساطت کردن پابمیان گذاردن
mediate U وساطت کردن پابمیان گذاردن
mediated U وساطت کردن پابمیان گذاردن
mediates U وساطت کردن پابمیان گذاردن
lay by U کنار گذاردن متروک کردن
thwarted U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
interfered U پا بمیان گذاردن مداخله کردن
interfere U پا بمیان گذاردن مداخله کردن
put by U قطع کردن کنار گذاردن
foiling U عقیم گذاردن خنثی کردن
subscribes U تصدیق کردن صحه گذاردن
godfather U نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
lay-bys U کنار گذاردن متروک کردن
godfathers U نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
foil U عقیم گذاردن خنثی کردن
subscribe U تصدیق کردن صحه گذاردن
subscribing U تصدیق کردن صحه گذاردن
intervened U مداخله کردن پا میان گذاردن
foiled U عقیم گذاردن خنثی کردن
lay-by U کنار گذاردن متروک کردن
interferes U پا بمیان گذاردن مداخله کردن
foils U عقیم گذاردن خنثی کردن
thwart U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
subscribed U تصدیق کردن صحه گذاردن
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
encased U درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
encases U درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
straiten U باریک کردن درتنگی ومضیقه گذاردن
encase U درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
ovulate U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulating U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulates U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulated U تخمک گذاردن تولید اوول کردن
symbol U اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
to shuffle off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
garnished U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
symbol U علامت ترسیمی علامت فرمولی
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
mark U علامت گذاری کردن
signal U با علامت ابلاغ کردن
signalled U با علامت ابلاغ کردن
signaled U با علامت ابلاغ کردن
marks U علامت گذاری کردن
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
signaled U مخابره کردن علامت دادن
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
signalled U مخابره کردن علامت دادن
mark U نمره گذاری کردن علامت
marks U نمره گذاری کردن علامت
signal U مخابره کردن علامت دادن
asterisk U پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
asterisks U پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
comma U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
commas U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
sain U تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
checker U بشکل شطرنجی ساختن یاعلامت گذاردن شطرنجی کردن
parting U تفکیک
disjunction U تفکیک
partings U تفکیک
dissociation U تفکیک
removal U تفکیک
secession U تفکیک
secernment U تفکیک
break down U تفکیک
segregation U تفکیک
severance U تفکیک
breakdowns U تفکیک
breakdown U تفکیک
denotation U تفکیک
resolution U تفکیک
disintegration U تفکیک
break U تفکیک
breaks U تفکیک
separation U تفکیک
demodulation U تفکیک
analysis U تفکیک
separations U تفکیک
differentiation U تفکیک
resolutions U تفکیک
separating U تفکیک
resolving power U قدرت تفکیک
ionic dissociation U تفکیک یونی
response differentiation U تفکیک پاسخ
separate U جدایی تفکیک
separable U قابل تفکیک
separated U جدایی تفکیک
separability U تفکیک پذیری
low resolution U تفکیک پایین
separator U تفکیک کننده
resolvable U تفکیک پذیر
separates U جدایی تفکیک
split risk U تفکیک خطر
severable U تفکیک پذیر
parcelling U تفکیک زمین
photodissociation U تفکیک نوری
optical resolution U تفکیک نوری
detachments U جداسازی تفکیک
detachment U جداسازی تفکیک
racial segregation U تفکیک نژادی
predissociation U پیش تفکیک
knocked down U تفکیک شده
resolution power U توان تفکیک
separable U تفکیک پذیر
dissociation energy U انرژی تفکیک
division of powers U تفکیک قوا
detachable bottom U کف قابل تفکیک
dissociation curve U منحنی تفکیک
dissociation constant U ثابت تفکیک
disjunct U وجه تفکیک
diacritical U تفکیک کننده
separation U تفکیک متارکه
degree of dissociation U درجه تفکیک
dissociation U تفکیک گسستگی
thermal dissociation U تفکیک گرمایی
demodulator U تفکیک کننده
diacritic U تفکیک کننده
discriminator U تفکیک کننده
detachable U قابل تفکیک
dissociating U تفکیک نمودن
break bulk U تفکیک محصولات
dissociates U تفکیک نمودن
color separation U تفکیک رنگ
break down of negotiation U تفکیک مذاکرات
self dissociation U خود تفکیک
resolution U تفکیک پذیری
inseparable U تفکیک ناپذیر
dissociate U تفکیک نمودن
resolutions U تفکیک پذیری
separations U تفکیک متارکه
principle of separation of powers U اصل تفکیک قوا
resolving power U توان تفکیک تلسکوپ
resolutions U تفکیک پذیری رفع
inseparable U غیر قابل تفکیک
resolving agent U عامل تفکیک کننده
partition U وسیله یا اسباب تفکیک
resolution U تفکیک پذیری رفع
partitions U وسیله یا اسباب تفکیک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com