English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
move U تغییردادن انتقال دادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
moves U تغییردادن انتقال دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
alienate U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن
detaching U انتقال دادن
transporting U انتقال دادن
transported U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
shifted U انتقال دادن
transport U انتقال دادن
gear U انتقال دادن
carrying U انتقال دادن
carry U انتقال دادن
transfers U انتقال دادن
to carry over U انتقال دادن
deliveries U انتقال دادن
delivery U انتقال دادن
carried U انتقال دادن
transports U انتقال دادن
carries U انتقال دادن
transferring U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
alienates U انتقال دادن
evocate U انتقال دادن
shifting U انتقال دادن
demise U انتقال دادن
transfer U انتقال دادن
alienating U انتقال دادن
shift U انتقال دادن
detach U انتقال دادن
carry over U انتقال دادن
shuttle U نقل و انتقال دادن
switch fire U انتقال تیر دادن
shuttles U نقل و انتقال دادن
shift fire U انتقال اتش دادن
tabled U به جدولی انتقال دادن
table U به جدولی انتقال دادن
tables U به جدولی انتقال دادن
shift fire U انتقال دادن اتش
shuttled U نقل و انتقال دادن
demise U انتقال دادن مال
shift U انتقال تیر دادن
tabling U به جدولی انتقال دادن
shifts U انتقال تیر دادن
redeployed U نقل و انتقال دادن
redeploying U نقل و انتقال دادن
shifted U انتقال تیر دادن
redeploy U نقل و انتقال دادن
redeploys U نقل و انتقال دادن
make over U انتقال دادن دوباره ساختن
assigned U انتقال دادن وواگذار کردن
carry over U انتقال به صفحه بعد دادن
assigning U انتقال دادن وواگذار کردن
to make over U انتقال دادن دوباره ساختن
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
conduct U انتقال دادن رهبری کردن
assign U انتقال دادن وواگذار کردن
remise U انتقال دادن گذشت کردن
assignments U ماموریت دادن انتقال افهار
conducts U انتقال دادن رهبری کردن
assignment U ماموریت دادن انتقال افهار
conducted U انتقال دادن رهبری کردن
assigns U انتقال دادن وواگذار کردن
demise U انتقال دادن مال با وصیت
conducting U انتقال دادن رهبری کردن
negotiates U وارد معامله شدن انتقال دادن
contango U از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
negotiated U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiating U وارد معامله شدن انتقال دادن
negotiate U وارد معامله شدن انتقال دادن
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
deliveries U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
interchanges U تغییردادن
alter U تغییردادن
shift U تغییردادن
alteration U تغییردادن
shifted U تغییردادن
turns U تغییردادن
turn U تغییردادن
altered U تغییردادن
interchanging U تغییردادن
interchanged U تغییردادن
affect U تغییردادن
affects U تغییردادن
interchange U تغییردادن
shifts U تغییردادن
to alter [to] U تغییردادن
altering U تغییردادن
alters U تغییردادن
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
to shift one's lodging U تغییردادن منزل
changing U عوض کردن تغییردادن
vary U تغییر داد تغییردادن
varies U تغییر داد تغییردادن
changes U عوض کردن تغییردادن
change U عوض کردن تغییردادن
changed U عوض کردن تغییردادن
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
master file maintenance U تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
redefined U تغییردادن تابع یا مقداریک متغیریاشی
redefines U تغییردادن تابع یا مقداریک متغیریاشی
redefine U تغییردادن تابع یا مقداریک متغیریاشی
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
redefining U تغییردادن تابع یا مقداریک متغیریاشی
reposition U مقام و موقعیت چیزی را تغییردادن
to change one's course U خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
prepare U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
preparing U تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
dip dodge U رد شدن از حریف با تغییردادن چوب لاکراس به دست دیگر
reprogram U تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد
accessed U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessing U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accesses U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
access مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
migration U انتقال
transformation U انتقال
metabasis U انتقال
move U انتقال
shift U انتقال
transportation U انتقال
abaloenation U انتقال
intuition U انتقال
transference U انتقال
assignment U انتقال
assignments U انتقال
negotiation U انتقال
negotiations U انتقال
transfer U انتقال
intuitions U انتقال
transfers U انتقال
transmissions U انتقال
displacement U انتقال
devolution U انتقال
transmission U انتقال
transition U انتقال
transferring U انتقال
shifts U انتقال
shifted U انتقال
marque U انتقال
shift U انتقال
conduction U انتقال
conveyance U انتقال
conveyances U انتقال
transitions U انتقال
line shaft U انتقال
translations U انتقال
transter U انتقال
downloading U انتقال
transmission line U خط انتقال
transfer check U انتقال
conductance U انتقال
conveyed U انتقال
convey U انتقال
bail arm U انتقال
mittimus U انتقال
conveys U انتقال
transfer line U خط انتقال
conveying U انتقال
turn over U انتقال
translation U انتقال
conductible U قابل انتقال
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com