Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lockup
U
تعطیل کردن اموزشگاه
lockups
U
تعطیل کردن اموزشگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shut down
U
تعطیل کردن
stopped
U
تعطیل کردن
vacated
U
تعطیل کردن
stop
U
تعطیل کردن
vacate
U
تعطیل کردن
stopping
U
تعطیل کردن
shutting
U
تعطیل کردن
vacating
U
تعطیل کردن
shuts
U
تعطیل کردن
to close down
U
تعطیل کردن
prorogue
U
تعطیل کردن
stops
U
تعطیل کردن
vacates
U
تعطیل کردن
shut
U
تعطیل کردن
suspends
U
موقتا" تعطیل کردن
suspending
U
موقتا" تعطیل کردن
suspend
U
موقتا" تعطیل کردن
stopping the work
U
تعطیل کردن کار
prorogate
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
prorogue
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
recesses
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recess
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
schools
U
اموزشگاه
almamater
U
اموزشگاه
education center
U
اموزشگاه
school
U
اموزشگاه
preparatory school
U
اموزشگاه امادگی
school report
U
گزارش اموزشگاه
preparatory schools
U
اموزشگاه امادگی
vocational school
U
اموزشگاه حرفهای
foundation school
U
اموزشگاه موقوف
schoolmistresses
U
مدیره اموزشگاه
schoolmistress
U
مدیره اموزشگاه
private schools
U
اموزشگاه خصوصی
comprehensive school
U
اموزشگاه جامع
dogo
U
اموزشگاه جودو
private school
U
اموزشگاه خصوصی
nongraded school
U
اموزشگاه بی دانشپایه
training school
U
اموزشگاه حرفهای
hedge school
U
اموزشگاه پست
comprehensive schools
U
اموزشگاه جامع
academies
U
دانشگاه اموزشگاه
technical school
U
اموزشگاه فنی
dominie
U
رئیس اموزشگاه
head master
U
مدیر اموزشگاه
parochial school
U
اموزشگاه کلیسایی
principal of a school
U
مدیر اموزشگاه
truants
U
از اموزشگاه گریززدن
night school
U
اموزشگاه شبانه
interscholastic competition
U
مسابقه اموزشگاه ها
truant
U
از اموزشگاه گریززدن
special school
U
اموزشگاه استثنایی
night schools
U
اموزشگاه شبانه
conservatoire
U
اموزشگاه هنرهای زیبا
boarding school
U
اموزشگاه شبانه روزی
boarding schools
U
اموزشگاه شبانه روزی
manege
U
اموزشگاه اسب سواری
schoolhouse
U
ساختمان یاعمارت اموزشگاه
schools
U
پیروان یک مکتب اموزشگاه
school
U
پیروان یک مکتب اموزشگاه
school fee
U
ماهیانه یا شهریه اموزشگاه
school slang
U
اصطلاح ویژه اموزشگاه
school pence
U
پول هفتگی اموزشگاه
schoolhouses
U
ساختمان یاعمارت اموزشگاه
to play the truant
U
از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
industrial school
U
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
interscholastic
U
واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
ragged school
U
اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
full timer
U
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
school doctor
U
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
mixed school
U
اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
brown major
U
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
prefectoral
U
مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
suspension
U
تعطیل
suspensions
U
تعطیل
vacations
U
تعطیل
shut down
U
تعطیل
holiday
U
تعطیل
holidays
U
تعطیل
cessation
U
تعطیل
tie-ups
U
تعطیل
vacation
U
تعطیل
tie-up
U
تعطیل
prorogation
U
تعطیل
standstil
U
تعطیل
standstill
U
تعطیل
holidays
U
تعطیل مذهبی
holiday
U
تعطیل مذهبی
prorogation of parliament
U
تعطیل مجلس
shutdowns
U
تعطیل شدن
shutdown
U
تعطیل شدن
prorogue
U
تعطیل شدن
poetical
U
حبس تعطیل
red day
U
روز تعطیل
prorogate
U
تعطیل شدن
adjournment
U
تعطیل موقتی
shutting
U
تعطیل شدن
lock out
U
تعطیل کارخانه
play day
U
روزبیکاری یا تعطیل
adjournments
U
تعطیل موقتی
holy day
U
تعطیل مذهبی
vacations
U
به تعطیل رفتن
vacation
U
به تعطیل رفتن
shut
U
تعطیل شدن
make and mand
U
تعطیل نیمروزه
vacation monthes long
U
تعطیل 3 ماه
shuts
U
تعطیل شدن
Sabbath
U
روز تعطیل
shut down point
U
نقطه تعطیل
cut back
U
تعطیل کارخانه
work stoppage
U
تعطیل در کار
shut down
U
تعطیل شدن
weekend
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
recess
U
تعطیل موقتی تنفس
the school is out
U
مدرسه تعطیل است
weekends
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
the parliament is up
U
مجلس تعطیل است
f. time
U
روزهای تعطیل دادگاه
Sundays
U
مربوط به یکشنبه تعطیل
holyday
U
روز تعطیل مذهبی
shutt down
U
تعطیل شدن بستن
rope yarn sunday
U
بعد از فهرروز تعطیل
holiday routine
U
برنامه روز تعطیل
Sunday
U
مربوط به یکشنبه تعطیل
recesses
U
تعطیل موقتی تنفس
haste makes waste
U
تعجیل موجب تعطیل است
lockouts
U
تعطیل کار از طرف کارفرما
to shut down
U
تعطیل شدن پایین اوردن
lockout
U
تعطیل کار از طرف کارفرما
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
in suspense
U
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
sabbatarianism
U
اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
sabbatarian
U
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
saint's day
U
روزیکه بیادگاریکی ازپیران یامقدسین تعطیل است
bank holiday
U
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
red letter
U
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
brown minor
U
براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com