Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trespass
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
secta
U
ادله خواهان دعوی
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
non suit
U
ترک دعوی به وسیله خواهان
libllant
U
خواهان یا شاکی دعوی افترا
relicta verificatione
U
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
replication
U
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
proceeding for damage
U
دعوی خسارت
plea in abatement
U
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
sounding in damages
U
دعوی خسارت مستدل
origin writ
U
ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
sounding in damages
U
دعوی خسارت صحیح و محکم
case
U
دعوی مورد
cases
U
دعوی مورد
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
tendering
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
U
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
brief
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
liquidated damages
U
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
captain a protest
U
افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
rejoinder
U
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders
U
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
You scratch my back and Ill scratch yours.
<proverb>
U
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
certificate of damage
U
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
piggybacks
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
legit
U
نمایش مجاز تاتر مجاز
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
indemnities
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
pretending
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
infringing
U
تعدی
infringed
U
تعدی
infringes
U
تعدی
infringe
U
تعدی
transitivity
U
تعدی
attacks
U
تعدی
attacked
U
تعدی
intrusion
U
تعدی
intrusions
U
تعدی
encroachments
U
تعدی
encroachment
U
تعدی
inbreak
U
تعدی
excessive use
U
تعدی
oppression
U
تعدی
injustices
U
تعدی
injustice
U
تعدی
incursions
U
تعدی
incursion
U
تعدی
extravagances
U
تعدی
extravagance
U
تعدی
attack
U
تعدی
oppresses
U
تعدی کردن
abusive
U
تهمت تعدی
oppress
U
تعدی کردن
oppressing
U
تعدی کردن
trepass
U
تعدی کردن
transitivity principle
U
اصل تعدی
wrongful act and misuse
U
تعدی و تفریط
aggro
U
تعدی و تهاجم
encroachment and waste
U
تعدی و تفریط
do injustice to
U
تعدی کردن
inroad
U
تعدی هجوم
desirous
U
خواهان
petitioner
U
خواهان
demandant
U
خواهان
petitioners
U
خواهان
candidate
U
خواهان
actors
U
خواهان
actor
U
خواهان
fondest
U
خواهان
pursuer
U
خواهان
fonder
U
خواهان
pursuers
U
خواهان
candidates
U
خواهان
fond
U
خواهان
complainants
U
خواهان
complainant
U
خواهان
plaintiff
U
خواهان
wishful
U
خواهان
plaintiffs
U
خواهان
tortious
U
مبتنی بر تعدی و تفریط
to gain ground
U
تجاوزکردن تعدی کردن
claimant
[arbitration proceedings]
U
خواهان
[قانون]
willing
U
حاضر خواهان
pursuer
[Scottish English]
U
خواهان
[قانون]
studious
U
مشتاق خواهان
complainant
[British E]
U
خواهان
[قانون]
petitioner
[divorce proceedings]
U
خواهان
[قانون]
plaintiff and defendant
U
خواهان وخوانده
plaintiff
U
خواهان
[قانون]
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
trespass
U
تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespassing
U
تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespasses
U
تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespassed
U
تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
surrebutter
U
اخرین پاسخ خواهان
libellant
U
دادخواست دهنده خواهان
libelant
U
دادخواست دهنده خواهان
gross negligence
U
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
ingrate
U
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
victimizes
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimized
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimising
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimize
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimises
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised
U
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
voluntary waste
U
تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
particulars
U
دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
plea
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
jus ex injuria non oritur
U
تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
inviolability
U
مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
plea of tender
U
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
authorized level of organization
U
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
peremptory undertaking
U
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
demurrer
U
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
pleadings
U
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
prolixity
U
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
permissible
U
مجاز
allowed
U
مجاز
licensed
U
مجاز
tropologic
U
مجاز
licensable
U
مجاز
rated
U
مجاز
authorrized
U
مجاز
lawful
U
مجاز
metonymy
U
مجاز
at liberty
U
مجاز
admissible
U
مجاز
commissioned
U
مجاز
allowable
U
مجاز
certified
U
مجاز
admittable
U
مجاز
admissibll
U
مجاز
toluene
U
حد مجاز
permissive
U
مجاز
authorized
U
مجاز
permitted
U
مجاز
legal
U
مجاز
authorised
U
مجاز
gain ground
U
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
lesion
U
خسارت
lesions
U
خسارت
recompensing
U
خسارت
detriment
U
خسارت
loss
U
خسارت
recompenses
U
خسارت
recompensed
U
خسارت
injury
U
خسارت
reprise
U
خسارت
depredation
U
خسارت
harm
U
خسارت
depredations
U
خسارت
harming
U
خسارت
harms
U
خسارت
averaged
U
خسارت
damage
U
خسارت
average
U
خسارت
harmed
U
خسارت
averages
U
خسارت
smart money
U
خسارت
averaging
U
خسارت
recompense
U
خسارت
casualties
U
خسارت
scathe
U
خسارت
casualty
U
خسارت
complements
U
حد مجاز مکمل
tolerance limit
U
خطای مجاز
trope
U
مجاز استعاره
troplogy
U
مجاز گوئی
speed limit
U
سرعت مجاز
speed limits
U
سرعت مجاز
complementing
U
حد مجاز مکمل
licensing hours
زمان مجاز
complement
U
حد مجاز مکمل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com