English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
effigies U تصویر برجسته
effigy U تصویر برجسته
affigy U تصویر برجسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stereo gram U تصویر یانقش برجسته نما
Other Matches
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
cropped U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
crops U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
picturing U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
acrobat U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
acrobats U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoed U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images U تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
flickers U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
autos U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
tracing U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
background U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
images U نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
raster scan U ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
image dissector tube U لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
image formation U تولید تصویر تصویر
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
stereometric U برجسته
stereometric U خط برجسته
mainline U برجسته
distinguished U برجسته
eminent U برجسته
illustrated U برجسته
crowned U برجسته
torose U برجسته
ridged U برجسته
in relief U برجسته
mainlined U برجسته
cordon bleu U برجسته
strikingly U برجسته
striking U برجسته
starring U برجسته
laureate U برجسته
mainlines U برجسته
staring U برجسته
mainlining U برجسته
kenspeckle U برجسته
outstanding U برجسته
of d. U برجسته
relievo U برجسته
prominent U برجسته
primes U برجسته
primed U برجسته
prime U برجسته
relief emboss U برجسته
raised U برجسته
prosilient U برجسته
dominant U برجسته
illustrious U برجسته
pre-eminent U برجسته
convex U برجسته
pre eminent U برجسته
predominant U برجسته
conspicuous U برجسته
salient U برجسته
noted U برجسته
illustrous U برجسته
outstandingly U برجسته
overriding U برجسته
par excellence U برجسته
rilievo U برجسته
masterwork U برجسته
humdinger U تفوق برجسته
saleintiant U برجسته چشمگیر
magnific U معروف برجسته
raised shoulder U شانه برجسته
contour U نقشه برجسته
projection welding U جوش برجسته
to put forward U برجسته نمودارکردن
milestone U مرحله برجسته
feat U کار برجسته
palmy U برجسته کامیاب
piece de resistance U فقره برجسته
notbility U شخص برجسته
saleint U برجسته چشمگیر
milestones U مرحله برجسته
swells U برجسته شیک
swelled U برجسته شیک
premiers U هنرپیشه برجسته
smatt U برجسته زیرکانه
feats U کار برجسته
in relief U بطور برجسته
signally U بطور برجسته
relievo U برجسته کاری
relief map U نقشه برجسته
mezzo rillievo U نیم برجسته
eminently U بطور برجسته
swell U برجسته شیک
laureatel U شاعر برجسته
relief emboss U نقشه برجسته
premier U هنرپیشه برجسته
salient pole U قطب برجسته
stand out U برجسته عالی
stand out U برجسته بودن
signalize U برجسته کردن
basso relief U برجسته کوتاه
bosses U ارباب برجسته
bossed U ارباب برجسته
boss U ارباب برجسته
topography U برجسته نگاری
project U برجسته بودن
projected U برجسته بودن
projects U برجسته بودن
half relief U نیم برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
stereoscopics U برجسته نمایی
bas-relief U برجسته کاری
bas relif U نقوش برجسته
high relief U نقوش برجسته
illustriously U برجسته وار
aegicranium U آذین برجسته سر
aegicrane U آذین برجسته سر
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
bossing U ارباب برجسته
embossed U برجسته شده
bas relif U نقش کم برجسته
contour map U نقشه برجسته
anaglyph U تزئینات برجسته
anaglyph U حجاری برجسته
drop shadow U سایه برجسته
egregious U برجسته نمایان
alto relievo U برجسته بلند
emboss U برجسته کردن
acrography U گچ کاری برجسته
leading U عمده برجسته
embossed alphabet U الفبای برجسته
relief U حجاری برجسته
relief U برجسته کاری
fash butt welding U جوش برجسته
stereoscopic U برجسته بینی
bas-reliefs U نقش کم برجسته
bas-reliefs U برجسته کوتاه
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
poet laureate U شاعر برجسته
predominantly U بطور برجسته
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
topographic map U نقشه برجسته
to stand out U برجسته بودن
to make one's mark U برجسته شدن
stucco relief U گچبریهای برجسته
distinguished U برجسته مهم
stereoscopic U برجسته بین
tyupical U نوبهای برجسته
humdingers U تفوق برجسته
cordon bleu U آدم برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
premieres U هنرپیشه برجسته
premiered U هنرپیشه برجسته
personage U شخص برجسته
personages U شخص برجسته
premiere U هنرپیشه برجسته
raised figure طرح برجسته
front face U سطح برجسته
bosomed U دارای سینه برجسته
living picture U نمایش یاتصویر برجسته
low relief U نقش نیم برجسته
banks U قسمت برجسته سر پیچ
blebby U برجسته یاحباب دار
distinguished unit citation U نشان یکان برجسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com