English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overrefinement U تصفیه بسیار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
administration U تصفیه
liquidation U تصفیه
water softeners U اب تصفیه کن
clearance U تصفیه
administrations U تصفیه
infiltration U تصفیه
clarification U تصفیه
adjustments U تصفیه
adjustment U تصفیه
conciliation U تصفیه
purgation U تصفیه
settlement U تصفیه
settlements U تصفیه
rectification U تصفیه
arrangements U تصفیه
fining U تصفیه
depuration U تصفیه
water softener U اب تصفیه کن
arrangement U تصفیه
water purification U تصفیه اب
expurgation U تصفیه
percolation U تصفیه
order of discharge U حکم تصفیه
trustee U مدیر تصفیه
trustees U مدیر تصفیه
settlement U تصفیه پرداخت
refines U تصفیه کردن
refines U تصفیه شدن
outstandingly U تصفیه نشده
liquidators U مدیر تصفیه
to pay off U تصفیه کردن
to pay out U تصفیه کردن
administrators U مدیر تصفیه
liquidator U مدیر تصفیه
administrator U مدیر تصفیه
official liquidator U مدیر تصفیه
refine U تصفیه کردن
refine U تصفیه شدن
water sterilizing bag U کیف تصفیه اب
settlements U تصفیه پرداخت
reconciling U تصفیه کردن
reconciles U تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
accommodate U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه شدن
clarify U تصفیه کردن
to set at rest U تصفیه کردن
clarifies U تصفیه کردن
zone purification U تصفیه منطقهای
unsettled U تصفیه نشده
tries U تصفیه کردن
try U تصفیه کردن
adjust تصفیه نمودن
outstanding U تصفیه نشده
rectify U تصفیه کردن
clarify U تصفیه شدن
rectifies U تصفیه کردن
rectified U تصفیه کردن
receiver U مدیر تصفیه
receivers U مدیر تصفیه
clarifies U تصفیه شدن
depurate U تصفیه کردن
expurgatory U تصفیه کننده
administratrix U مدیره تصفیه
compound U تصفیه کردن
compounded U تصفیه کردن
compounds U تصفیه کردن
rarify U تصفیه کردن
rarefy U تصفیه کردن
filtration U تصفیه پالایش
gas cleaning U تصفیه گاز
gold parting U تصفیه طلا
puriform U تصفیه کردن
sublimating U تصفیه کردن
gold refining U تصفیه طلا
expurgator U تصفیه کننده
average adjustment U تصفیه خسارت
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
depurative U تصفیه کننده
depuratory U تصفیه کننده
smeet U تصفیه کردن
to a upon U تصفیه کردن
depurator U تصفیه کننده
sewage purification U تصفیه فاضلاب
calcine U تصفیه کردن
secondary treatment U تصفیه دومین
calcining method U روش تصفیه
calcining klin U بوته تصفیه
refinef copper U مس تصفیه شده
break up price U بهای تصفیه
sublimates U تصفیه کردن
refinery U تصفیه خانه
refineries U تصفیه خانه
official receiver U مدیر تصفیه
catharsis U تصفیه تطهیر
administering U تصفیه کردن
filter U تصفیه کردن
filters U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
administer U تصفیه کردن
primary treatment U تصفیه نخستین
discharge U مفاصا تصفیه
discharges U مفاصا تصفیه
administers U تصفیه کردن
liquidation U تصفیه شرکت
purified U تصفیه شده
accord U تصفیه کردن
accorded U تصفیه کردن
accords U تصفیه کردن
refined U تصفیه شده
sublimate U تصفیه کردن
purificator U تصفیه کننده
sublimated U تصفیه کردن
purification U شستشو تصفیه
expurgatorial U تصفیه یاتنقیح کننده
refines U تصفیه کردن پالودن
gold refinery U واحد تصفیه طلا
clarified U ناب تصفیه شده
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
purifies U تصفیه کردن پالودن
refine U تصفیه کردن پالودن
purify U تصفیه کردن پالودن
check out U تصفیه حساب کردن
acquitting U پرداختن و تصفیه کردن
purifying U تصفیه کردن پالودن
leaching U تصفیه بوسیله شستشو
settle U تصفیه حساب کردن
settles U تصفیه حساب کردن
air refining U با هوا تصفیه کردن
chastening U تصفیه وتزکیه کردن
chastened U تصفیه وتزکیه کردن
filtrate U مایع تصفیه شده
aquavitae U الکل تصفیه نشده
chasten U تصفیه وتزکیه کردن
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
acquit U پرداختن و تصفیه کردن
calcined lime U اهک تصفیه شده
air refining process U فرایند تصفیه با هوا
chastens U تصفیه وتزکیه کردن
clarificant U ماده تصفیه کننده
muscovado U قند تصفیه نشده
furnace refining U تصفیه و پالایش کوره
peaceful adjustment of disputes U تصفیه مسالمت امیز
provisional assignee U مدیر تصفیه موقت
refined oil U نفت تصفیه شده
purificatory U تصفیه کننده تصفیهای
waste water purification plant U تصفیه خانه فاضلاب
realization [American E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
raffinate U ماده تصفیه شده
liquidation [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
purificative U تصفیه کننده تصفیهای
refined spelter U روی تصفیه شده
purofier U اسباب تصفیه گاز
realisation [British E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
refined lead U سرب تصفیه شده
filtering U صاف کنندگی تصفیه
refined asphalt U قیر تصفیه شده
sewage works {sg} U تصفیه خانه فاضلاب
cathartic U تصفیه کننده روانپاکساز
scrubbing process U فرایند شستشو و تصفیه
to make odds even U اختلافات را تصفیه کردن
refined iron U اهن تصفیه شده
calcined ore U سنگ معدن تصفیه شده
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
to pay up U حساب پس از افت را تصفیه کردن
age harden U تصفیه کردن عمل اوردن
accommodate U وفق دادن تصفیه کردن
clearance sale U فروش به منظور تصفیه حراج
accommodates U وفق دادن تصفیه کردن
filterable U قابل پالایش تصفیه پذیر
filtrable U قابل پالایش تصفیه پذیر
clearance sales U فروش به منظور تصفیه حراج
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
we squared for our meal U حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
smelts U تصفیه کردن گداخته شدن
smelted U تصفیه کردن گداخته شدن
smelt U تصفیه کردن گداخته شدن
puritaism U سخت گیری در تصفیه مذهب
accommodated U وفق دادن تصفیه کردن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
catharsis U تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
scrubber U دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
settling days U روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
finery U زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
leaching U دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
hierarchy of claims U اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com