Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
larceny
U
تصرف غیرقانونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illegality
U
غیرقانونی
illegal
U
غیرقانونی
extralegal
U
غیرقانونی
extra legal
U
غیرقانونی
lawlessness
U
غیرقانونی
kangaroo court
U
دادگاه غیرقانونی
unlawful
U
حرام غیرقانونی
blocking
U
سد راه غیرقانونی
illigal character
U
کاراکتر غیرقانونی
wrongful
U
پرغلط غیرقانونی
kangaroo courts
U
دادگاه غیرقانونی
sequestration
U
توقیف غیرقانونی
traffics
U
تجارت غیرقانونی
trafficking
U
تجارت غیرقانونی
trafficked
U
تجارت غیرقانونی
traffic
U
تجارت غیرقانونی
illegalize
U
غیرقانونی دانستن
illegally
U
بطور غیرقانونی
illegal move
U
حرکت غیرقانونی شطرنج
pound breach
U
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
hacks
U
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked
U
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack
U
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
floater
U
کسی که درچند محل بنحو غیرقانونی رای بدهد
outlawed
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
superstitious uses
U
مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
outlaw
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
pirates
U
کپی از نرم افزار یا موضوع دیگر که حق کپی دارد که غیرقانونی انجام شود
pirating
U
کپی از نرم افزار یا موضوع دیگر که حق کپی دارد که غیرقانونی انجام شود
pirated
U
کپی از نرم افزار یا موضوع دیگر که حق کپی دارد که غیرقانونی انجام شود
pirate
U
کپی از نرم افزار یا موضوع دیگر که حق کپی دارد که غیرقانونی انجام شود
pirates
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirated
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirating
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
infringement
U
ایجاد کپی غیرقانونی از کتاب که حق کپی دارد
infringements
U
ایجاد کپی غیرقانونی از کتاب که حق کپی دارد
pirate
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
lien
U
حق تصرف
occupancy
U
تصرف
originality
U
تصرف
possession
U
ید تصرف
acquest
U
تصرف
possessorship
U
تصرف
tenure
U
تصرف
seizures
U
تصرف
possession
U
تصرف
seizure
U
تصرف
right of possession
U
حق تصرف
arrangements
U
تصرف
occupations
U
حق تصرف
arrangement
U
تصرف
occupation
U
تصرف
occupation
U
حق تصرف
occupations
U
تصرف
keeping
U
تصرف
possessory right
U
حق تصرف یا مالکیت
inhabitancy
U
تصرف حق سکنی
holds
U
تصرف کردن
occupations
U
تصرف کردن
lien
U
حق تصرف وثیقه
hold
U
تصرف کردن
restitution
U
اعاده تصرف
re-entry
U
اعاده تصرف
occupation
U
تصرف کردن
figuration
U
ترکیب تصرف
forceble entry and detainer
U
تصرف عدوانی
come into
U
تصرف کردن
glom on to
U
تصرف کردن
forcible entry and detainer
U
تصرف عدوانی
seizing
U
تصرف توقیف
seize
U
تصرف کردن
seized
U
تصرف کردن
re entry
U
اعاده تصرف
modification
U
تصرف در معنی
seizes
U
تصرف کردن
occupation
U
اشغال تصرف
occupations
U
اشغال تصرف
vesture
U
تصرف اراضی
to come into
U
تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن
possess
U
در تصرف داشتن
tenability
U
قابلیت تصرف
possesses
U
در تصرف داشتن
tenendum
U
مدت تصرف
to take possession of
U
تصرف کردن
to get possession of
U
تصرف کردن
priorities
U
سبق تصرف
priority
U
سبق تصرف
grab
U
تصرف کردن
grabbed
U
تصرف کردن
grabbing
U
تصرف کردن
grabs
U
تصرف کردن
to come to
U
تصرف کردن
occupies
U
تصرف کردن
possessing
U
در تصرف داشتن
take possession of
U
تصرف کردن
deflowers
U
تصرف کردن
deflowering
U
تصرف کردن
deflowered
U
تصرف کردن
deflower
U
تصرف کردن
prepossession
U
تصرف قبلی
put in possession
U
تصرف کردن
right of lien
U
حق تصرف وثیقه
occupy
U
تصرف کردن
seisin
U
تصرف مطلق
seizor
U
تصرف کننده
seizin
U
تصرف املاک
seizin
U
تصرف مطلق
seisin
U
تصرف املاک
usucaption
U
تصرف بلا معارض
to hold in fee
U
تصرف مطلق داشتن در
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
forcible de ainer
U
ضبط یا تصرف عدوانی
orinality
U
قوه انشا تصرف
mere right
U
حق مالکیت بدون تصرف
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
expropriator
U
سلب تصرف کننده
capturing
U
تصرف کردن ربایش
regains
U
دوباره تصرف کردن
abating
U
غصب یا تصرف عدوانی
abates
U
غصب یا تصرف عدوانی
abated
U
غصب یا تصرف عدوانی
capture
U
تصرف کردن ربایش
abate
U
غصب یا تصرف عدوانی
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
captures
U
تصرف کردن ربایش
interpolating
U
دخل و تصرف در سند
interpolates
U
دخل و تصرف در سند
interpolated
U
دخل و تصرف در سند
interpolate
U
دخل و تصرف در سند
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
deforce
U
تصرف عدوانی کردن
deforce
U
تصرف غاصبانه کردن
disposable income
U
درامد قابل تصرف
disseise
U
تصرف عدوانی کردن
regain
U
دوباره تصرف کردن
tenements
U
هر چیز قابل تصرف
regained
U
دوباره تصرف کردن
tenement
U
هر چیز قابل تصرف
possessing
U
تصرف کردن دارا بودن
reduction into possession
U
از قوه به فعل دراوردن تصرف
possess
U
تصرف کردن دارا بودن
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
tenruial
U
وابسته بمدت تصرف یااجاره
vested in possession
U
واگذاری مال تحت تصرف
ejectment
U
حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
possesses
U
تصرف کردن دارا بودن
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
preoccupies
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
land control operation
U
عملیات تصرف اماجهای زمینی
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
preoccupying
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
hold down
U
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
knight service
U
تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
things in possession
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
hold down
U
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
deflorate
U
تصرف شده بکارت ازدست داده
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
lien
U
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold
U
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
captured
U
تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
term
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
conquer
U
فتح کردن تصرف کردن
occupying
U
تصرف کردن سرگرم کردن
occupy
U
تصرف کردن سرگرم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com