Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inhabitancy
U
تصرف حق سکنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dwelling house
U
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
occupation
U
سکنی
biding
U
سکنی
right of occupation
U
حق سکنی
right of habitation
U
حق سکنی
inhabitation
U
سکنی
habitance
U
سکنی
inhabitancy
U
سکنی
inhabitance
U
سکنی
habitancy
U
سکنی
occupations
U
سکنی
abidance
U
سکنی
occupancy
U
سکنی
abhide
U
سکنی کردن
inhabitable
U
قابل سکنی
residence
U
سکونت سکنی
residences
U
سکونت سکنی
by
U
محل سکنی
habitability
U
قابلیت سکنی
habitation
U
سکنی مستعمره
won
U
سکنی کردن
habitations
U
سکنی مستعمره
place of abode
U
محل سکنی
habitable
U
قابل سکنی
dwelling
U
محل سکنی
dwellings
U
محل سکنی
take up ones abode
U
سکنی گرفتن
to hang out
U
سکنی کردن
manses
U
محل سکنی خانه کشیش
inhabits
U
مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
inhabiting
U
مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
manse
U
محل سکنی خانه کشیش
residential
U
وابسته به اقامت قابل سکنی
inhabit
U
مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
right of possession
U
حق تصرف
seizures
U
تصرف
seizure
U
تصرف
tenure
U
تصرف
lien
U
حق تصرف
possessorship
U
تصرف
acquest
U
تصرف
possession
U
ید تصرف
possession
U
تصرف
originality
U
تصرف
occupancy
U
تصرف
keeping
U
تصرف
occupation
U
حق تصرف
occupation
U
تصرف
arrangements
U
تصرف
occupations
U
حق تصرف
arrangement
U
تصرف
occupations
U
تصرف
seisin
U
تصرف مطلق
seize
U
تصرف کردن
seisin
U
تصرف املاک
seizin
U
تصرف املاک
right of lien
U
حق تصرف وثیقه
put in possession
U
تصرف کردن
seizor
U
تصرف کننده
take possession of
U
تصرف کردن
grabs
U
تصرف کردن
tenendum
U
مدت تصرف
re-entry
U
اعاده تصرف
grabbing
U
تصرف کردن
grabbed
U
تصرف کردن
grab
U
تصرف کردن
priority
U
سبق تصرف
priorities
U
سبق تصرف
holds
U
تصرف کردن
prepossession
U
تصرف قبلی
figuration
U
ترکیب تصرف
forcible entry and detainer
U
تصرف عدوانی
glom on to
U
تصرف کردن
occupations
U
تصرف کردن
occupations
U
اشغال تصرف
hold
U
تصرف کردن
occupation
U
تصرف کردن
occupation
U
اشغال تصرف
come into
U
تصرف کردن
lien
U
حق تصرف وثیقه
seizes
U
تصرف کردن
seized
U
تصرف کردن
possessory right
U
حق تصرف یا مالکیت
forceble entry and detainer
U
تصرف عدوانی
occupying
U
تصرف کردن
possesses
U
در تصرف داشتن
seizing
U
تصرف توقیف
occupy
U
تصرف کردن
re entry
U
اعاده تصرف
larceny
U
تصرف غیرقانونی
possessing
U
در تصرف داشتن
possess
U
در تصرف داشتن
modification
U
تصرف در معنی
deflower
U
تصرف کردن
to come to
U
تصرف کردن
tenability
U
قابلیت تصرف
seizin
U
تصرف مطلق
to get possession of
U
تصرف کردن
to take possession of
U
تصرف کردن
occupies
U
تصرف کردن
to come into
U
تصرف کردن
restitution
U
اعاده تصرف
vesture
U
تصرف اراضی
deflowers
U
تصرف کردن
deflowered
U
تصرف کردن
deflowering
U
تصرف کردن
forcible de ainer
U
ضبط یا تصرف عدوانی
regains
U
دوباره تصرف کردن
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
regained
U
دوباره تصرف کردن
orinality
U
قوه انشا تصرف
interpolating
U
دخل و تصرف در سند
regaining
U
دوباره تصرف کردن
to hold in fee
U
تصرف مطلق داشتن در
mere right
U
حق مالکیت بدون تصرف
usucaption
U
تصرف بلا معارض
regain
U
دوباره تصرف کردن
abates
U
غصب یا تصرف عدوانی
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
tenements
U
هر چیز قابل تصرف
tenement
U
هر چیز قابل تصرف
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
capture
U
تصرف کردن ربایش
interpolate
U
دخل و تصرف در سند
interpolated
U
دخل و تصرف در سند
captures
U
تصرف کردن ربایش
interpolates
U
دخل و تصرف در سند
capturing
U
تصرف کردن ربایش
abate
U
غصب یا تصرف عدوانی
abating
U
غصب یا تصرف عدوانی
abated
U
غصب یا تصرف عدوانی
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
deforce
U
تصرف غاصبانه کردن
disposable income
U
درامد قابل تصرف
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
expropriator
U
سلب تصرف کننده
deforce
U
تصرف عدوانی کردن
disseise
U
تصرف عدوانی کردن
location audit
U
تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
tenruial
U
وابسته بمدت تصرف یااجاره
possessing
U
تصرف کردن دارا بودن
possesses
U
تصرف کردن دارا بودن
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
vested in possession
U
واگذاری مال تحت تصرف
reduction into possession
U
از قوه به فعل دراوردن تصرف
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
preoccupy
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
ejectment
U
حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
possess
U
تصرف کردن دارا بودن
preoccupies
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
land control operation
U
عملیات تصرف اماجهای زمینی
things in possession
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
knight service
U
تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down
U
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
hold down
U
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
deflorate
U
تصرف شده بکارت ازدست داده
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
lien
U
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold
U
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
captured
U
تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
terming
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term
U
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
occupy
U
تصرف کردن سرگرم کردن
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
to enter
U
ضبط کردن تصرف کردن
conquers
U
فتح کردن تصرف کردن
conquer
U
فتح کردن تصرف کردن
occupies
U
تصرف کردن سرگرم کردن
occupying
U
تصرف کردن سرگرم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com