Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vesture
U
تصرف اراضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
Other Matches
conservation of land
U
حفظ اراضی
cultivated land
U
اراضی محیات
seisin
U
مالکیت اراضی
accumulative area
U
اراضی سوارشونده
quiet enjoyment
U
حق انتفاع اراضی
utilized lands
U
اراضی دایر
innings
U
اراضی مستحدثه
waste land
U
اراضی موات
waste lands
U
اراضی موات
occupied territory
U
اراضی اشغالی
land grant
U
اعطای اراضی
land distribution
U
توزیع اراضی
land development
U
احیای اراضی
unutilized land
U
اراضی موات
tidal flats
U
اراضی جزرومدی
occupied territories
U
اراضی اشغالی
redemption
U
پرداخت مالیات اراضی
reclaimed
U
احیاء اراضی موات
uti possidetis
U
تملک اراضی مفتوحه
reclaiming
U
احیاء اراضی موات
reclaims
U
احیاء اراضی موات
uti possidetis
U
تملک اراضی اشغالی
escheat
U
اراضی بلا وارث
cultivation of waste land
U
احیا اراضی موات
reclaim
U
احیاء اراضی موات
planning permission
U
اجازه عمران و ابادی اراضی
land office
U
اداره املاک وثبت اراضی
vender's lien
U
حق حبس بایع در معامله اراضی
cession of territory
U
واگذار کردن اراضی مملکت
terre tenant
U
متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
polder
U
اراضی پست کنار دریا
He has laid hands on these lands.
U
دست انداخته روی این اراضی
beachhead
U
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachheads
U
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
cadastre
U
دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
land poor
U
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
backwoods
U
اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
cadastral
U
مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
subinfeudate
U
اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
fee tail
U
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
agrarianism
U
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
arrentation
U
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
expandsionism
U
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
leases
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
possessorship
U
تصرف
right of possession
U
حق تصرف
lien
U
حق تصرف
acquest
U
تصرف
possession
U
ید تصرف
possession
U
تصرف
seizures
U
تصرف
seizure
U
تصرف
tenure
U
تصرف
occupancy
U
تصرف
originality
U
تصرف
arrangements
U
تصرف
occupations
U
حق تصرف
occupation
U
حق تصرف
occupations
U
تصرف
arrangement
U
تصرف
occupation
U
تصرف
keeping
U
تصرف
put in possession
U
تصرف کردن
modification
U
تصرف در معنی
possessory right
U
حق تصرف یا مالکیت
holds
U
تصرف کردن
priority
U
سبق تصرف
occupations
U
اشغال تصرف
prepossession
U
تصرف قبلی
hold
U
تصرف کردن
occupations
U
تصرف کردن
inhabitancy
U
تصرف حق سکنی
forcible entry and detainer
U
تصرف عدوانی
forceble entry and detainer
U
تصرف عدوانی
larceny
U
تصرف غیرقانونی
seizing
U
تصرف توقیف
figuration
U
ترکیب تصرف
lien
U
حق تصرف وثیقه
seize
U
تصرف کردن
seized
U
تصرف کردن
seizes
U
تصرف کردن
come into
U
تصرف کردن
occupation
U
اشغال تصرف
glom on to
U
تصرف کردن
take possession of
U
تصرف کردن
occupy
U
تصرف کردن
seizor
U
تصرف کننده
deflower
U
تصرف کردن
deflowered
U
تصرف کردن
deflowering
U
تصرف کردن
deflowers
U
تصرف کردن
seizin
U
تصرف املاک
tenendum
U
مدت تصرف
occupying
U
تصرف کردن
possessing
U
در تصرف داشتن
possesses
U
در تصرف داشتن
possess
U
در تصرف داشتن
to get possession of
U
تصرف کردن
to come to
U
تصرف کردن
to take possession of
U
تصرف کردن
to come into
U
تصرف کردن
seizin
U
تصرف مطلق
re entry
U
اعاده تصرف
tenability
U
قابلیت تصرف
re-entry
U
اعاده تصرف
grab
U
تصرف کردن
priorities
U
سبق تصرف
occupation
U
تصرف کردن
grabbed
U
تصرف کردن
occupies
U
تصرف کردن
grabbing
U
تصرف کردن
restitution
U
اعاده تصرف
right of lien
U
حق تصرف وثیقه
grabs
U
تصرف کردن
seisin
U
تصرف املاک
seisin
U
تصرف مطلق
occupation franchise
U
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
to hold in fee
U
تصرف مطلق داشتن در
usucaption
U
تصرف بلا معارض
mere right
U
حق مالکیت بدون تصرف
possession by title of ownership
U
تصرف به عنوان مالکیت
orinality
U
قوه انشا تصرف
interpolate
U
دخل و تصرف در سند
capturing
U
تصرف کردن ربایش
regains
U
دوباره تصرف کردن
hold
U
جا گرفتن تصرف کردن
abating
U
غصب یا تصرف عدوانی
holds
U
جا گرفتن تصرف کردن
capture
U
تصرف کردن ربایش
tenements
U
هر چیز قابل تصرف
tenement
U
هر چیز قابل تصرف
captures
U
تصرف کردن ربایش
abates
U
غصب یا تصرف عدوانی
abated
U
غصب یا تصرف عدوانی
abate
U
غصب یا تصرف عدوانی
dispossessing
U
از تصرف محروم کردن
interpolating
U
دخل و تصرف در سند
interpolated
U
دخل و تصرف در سند
dispossessed
U
از تصرف محروم کردن
dispossesses
U
از تصرف محروم کردن
deforce
U
تصرف عدوانی کردن
deforce
U
تصرف غاصبانه کردن
forcible de ainer
U
ضبط یا تصرف عدوانی
dispossess
U
از تصرف محروم کردن
regain
U
دوباره تصرف کردن
expropriator
U
سلب تصرف کننده
regained
U
دوباره تصرف کردن
interpolates
U
دخل و تصرف در سند
disposable income
U
درامد قابل تصرف
disseise
U
تصرف عدوانی کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
ejectment
U
حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
preoccupy
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
preoccupies
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
land control operation
U
عملیات تصرف اماجهای زمینی
tenruial
U
وابسته بمدت تصرف یااجاره
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
secures
U
تصرف کردن گرفتن هدف
possessing
U
تصرف کردن دارا بودن
possesses
U
تصرف کردن دارا بودن
possess
U
تصرف کردن دارا بودن
preoccupying
U
از پیش اشغال یا تصرف کردن
reduction into possession
U
از قوه به فعل دراوردن تصرف
secure
U
تصرف کردن گرفتن هدف
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
vested in possession
U
واگذاری مال تحت تصرف
p is nine points of the law
U
تصرف شرط عمده مالکیت است
things in possession
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
hold down
U
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
deflorate
U
تصرف شده بکارت ازدست داده
knight service
U
تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down
U
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
occupations
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
feudality
U
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation
U
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
catches
U
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
lien
U
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
root of title
U
منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold
U
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
irredentism
U
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat
U
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
seize
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes
U
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com