Perdic | تشکیل حفره | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	vacuolation U	تشکیل حفره

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	radar netting U	تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
	demilitarization U	تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
	sinuses U	حفره مغ
	sheugh U	حفره
	ditch U	حفره
	ditched U	حفره
	delve U	حفره
	ditches U	حفره
	sinus U	حفره مغ
	laigh U	حفره
	craters U	حفره
	loculus U	حفره
	crater U	حفره
	dale U	حفره
	sucket U	حفره
	dales U	حفره
	delved U	حفره
	lacuna U	حفره
	cavitation U	حفره
	borings U	حفره
	hollows U	حفره
	interstice U	حفره
	hollow U	حفره
	chambers U	حفره
	chamber U	حفره
	ventricles U	حفره
	fovea U	حفره
	pothole U	حفره
	potholes U	حفره
	delving U	حفره
	ventricle U	حفره
	delves U	حفره
	cell U	حفره
	cells U	حفره
	venter U	حفره
	sockets U	حفره
	socket	حفره
	holes U	حفره
	holing U	حفره
	porous U	حفره
	cavities U	حفره
	holed U	حفره
	caverns U	حفره
	sheuch U	حفره
	cavity U	حفره
	thirl U	حفره
	cavern U	حفره
	hole U	حفره
	pit U	گودال حفره
	alveolate U	حفره دار
	pitted U	حفره دار
	calyculate U	حفره دار
	camouflet U	حفره ماسوره
	camouflet U	حفره زیرزمینی
	pit U	حفره روباه
	pits U	گودال حفره
	pits U	حفره روباه
	gleonid U	حفره دار
	cavern U	حفره زیرزمینی
	caverns U	حفره زیرزمینی
	crypt U	حفره غدهای
	boring U	حفره کنی
	cavitation U	حفره سازی
	foveate U	حفره دار
	trilocular U	دارای سه حفره
	fossate U	حفره دار
	pitting U	ایجاد حفره
	foveal U	حفره دار
	ozone hole U	حفره اوزون
	mold cavity U	حفره قالب
	maw U	حفره معده
	loculate U	حفره دار
	foveiform U	حفره مانند
	knot hole U	محل حفره
	fossa U	حفره فرورفتگی
	hollow U	گودی حفره
	crypts U	حفره غدهای
	charging socket	حفره جا شارژر
	weak square U	حفره سوراخ
	vacuolation U	ایجاد حفره
	vacuolate U	حفره مانند
	hollows U	گودی حفره
	vacuolar U	حفره مانند
	electron hole U	حفره الکترونی
	loculus U	حفره کیسه گرده
	sink U	ته نشینی حفره یاگودال
	sinks U	ته نشینی حفره یاگودال
	vacuolar U	حفرهای حفره دار
	pits U	حفره خرج چاه
	socket bayonet	سرنیزه حفره دار
	vacuolate U	حفرهای حفره دار
	triloculate U	دارای سه حفره سه یاختهای
	pit U	حفره خرج چاه
	fuze cavity U	حفره نصب ماسوره
	chambers U	جان لوله حفره
	cellular expanded U	بتن با حفره منبسط
	chamber U	جان لوله حفره
	fox hole U	سنگر حفره روباه
	excavation U	گود برداری حفره
	electron pair U	زوج الکترون حفره
	vesicular U	مربوط به حفره تاول دار
	hawse buckler U	درپوش حفره زنجیر لنگر
	receptacles U	حفره درون سلولی گیاه
	vesiculate U	مربوط به حفره تاول دار
	cavity U	سوراخ حفره یا محفظه قالب
	calyculate U	دارای سطوح حفره دار
	vesicular U	حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
	cavities U	سوراخ حفره یا محفظه قالب
	receptacle U	حفره درون سلولی گیاه
	lumen U	حفره یا مجرای عضولولهای شکل
	hydrothorax U	تجمع مایع در حفره جنب
	lacunary U	وابسته به حفره یا جای خالی
	lacunar U	وابسته به حفره یا جای خالی
	lacunate U	وابسته به حفره یا جای خالی
	lacunal U	وابسته به حفره یا جای خالی
	loculus U	سلول یا حفره تخمدان مرکب
	lumen U	حفره سلولی درون جدار گیاه
	tamping U	سفت کردن حفره ها بعد ازپرکردن
	hamstringing U	زردپی طرفین حفره پشت زانو
	hamstrings U	زردپی طرفین حفره پشت زانو
	hamstring U	زردپی طرفین حفره پشت زانو
	vesiculate U	حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
	hamstrung U	زردپی طرفین حفره پشت زانو
	crater U	دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
	craters U	دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
	sitzmark U	حفره حاصل از زمین خوردن اسکی باز
	pits U	منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
	pit U	منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
	loculicidal U	شکوفا در شکاف پشت حفره یاحجره گرزن گیاه
	stope U	حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
	PCMCIA U	- سوزنی که در انتهای کارت PCMCIA درون حفره آن قرار دارد
	ball and socket joint	[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
	endodontia U	شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
	endodontics U	شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
	middle ear U	حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
	entelechy U	تشکیل
	establishment U	تشکیل
	endomorphism U	تشکیل
	establishments U	تشکیل
	endomorphy U	تشکیل
	incorporation U	تشکیل
	cup U	حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
	ditch U	حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
	ditched U	حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
	cups U	حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
	ditches U	حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
	cupped U	حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
	stratification U	تشکیل چینه
	bonding U	تشکیل پیوند
	capital formation U	تشکیل سرمایه
	preformation U	تشکیل قبلی
	formation constant U	ثابت تشکیل
	to erect into U	تشکیل دادن از
	organises U	تشکیل دادن
	hematopoiesis U	تشکیل خون
	enthalpy of formation U	انتالپی تشکیل
	umbilication U	تشکیل ناف
	forms U	تشکیل دادن
	placentation U	تشکیل جفت
	formation U	صف ارایی تشکیل
	formed U	تشکیل دادن
	ossification U	تشکیل استخوان
	osteogenesis U	تشکیل استخوان
	orogenesis U	تشکیل کوه
	constituting U	تشکیل دادن
	strobilation U	تشکیل رشته
	annulation U	تشکیل حلقه
	antidim U	مایع ضد تشکیل مه
	antitrust U	مخالف تشکیل
	argillaceous U	تشکیل شده از رس
	stratification U	تشکیل طبقات
	former U	تشکیل دهنده
	metamerism U	تشکیل حلقهای
	the house went into secret session U	تشکیل داد
	heat of formation U	گرمای تشکیل
	constitutes U	تشکیل دادن
	organizers U	تشکیل دهنده
	tournaments U	تشکیل مسابقات
	form U	تشکیل دادن
	tournament U	تشکیل مسابقات
	fibrillation U	تشکیل الیاف
	organising U	تشکیل دادن
	organize U	تشکیل دادن
	organizes U	تشکیل دادن
	organizing U	تشکیل دادن
	organizer U	تشکیل دهنده
	foetation U	تشکیل جنین
	siltation U	تشکیل لجن
	formative U	تشکیل دهنده
	gleization U	تشکیل خاک رس
	sacculation U	تشکیل کیسه
	flagellation U	تشکیل تاژک
	sporogeny U	تشکیل هاگ
	sporogenesis U	تشکیل هاگ
	embryogen U	تشکیل جنین
	constituted U	تشکیل دادن
	embryogeny U	تشکیل جنین
	spermatogenesis U	تشکیل نطفه
	organisers U	تشکیل دهنده
	constitute U	تشکیل دادن