English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
biological treatment U تسویه زیستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
organic U زیستی
biologically U زیستی
biological U زیستی
subsistence U زیستی
biosocial U زیستی- اجتماعی
biotonus U تونوس زیستی
biotic succession U پیاپی زیستی
biotic succession U تواتر زیستی
biocinosis U مجتمع زیستی
biologism U زیستی نگری
biological system U سازگان زیستی
biosystem U نظام زیستی
biotic element U عنصر زیستی
biosystem U سازگان زیستی
bioluminescence U لومینانس زیستی
biostimulant U انگیزای زیستی
biorhythm U چرخه زیستی
biostimulant U محرک زیستی
biophysical U زیستی- فیزیکی
biological extinction U انقراض زیستی
biological monitoring U فرابینی زیستی
biological magnification U بزرگنمایی زیستی
biological extinction U نابودی زیستی
biological correlation U همبستگی زیستی
biological agent U عامل زیستی
biological sciences U علوم زیستی
biological potential U توان زیستی
biogenesis U پدیدایی زیستی
biofeedback U پس خوراند زیستی
biofacies U رخساره زیستی
bioerosion U فرسایش زیستی
bioerosion U فرسودگی زیستی
biochemical U زیستی- شیمیایی
biological shield U حفاظ زیستی
biological shield U سپر زیستی
biological system U نظام زیستی
biological pollution U الودگی زیستی
biotype U سنخ زیستی
biological clock U ساعت زیستی
biogeography U جغرافیای زیستی
life science U دانش زیستی
life science U علوم زیستی
life sciences U دانش زیستی
life sciences U علوم زیستی
existence load U بار زیستی
existence load U بار اقلام زیستی
environmetal protection U حمایت محیط زیستی
biogeochemistry U زمین شیمی زیستی
bionics U علم فرایندای زیستی
bioclimatology U اقلیم شناسی زیستی
bioinorganic chemistry U شیمی معدنی زیستی
biological classification U رده بندی زیستی
defense subsistence supply center U مرکز اماد زیستی وزارت دفاع
adjustment U تسویه
liquidation U تسویه
settles U تسویه
settle U تسویه
clearings U تسویه
clearing U تسویه
settlement U تسویه
adjustments U تسویه
settlements U تسویه
environmental refugee U پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
settlement terms U شرایط تسویه
effective treatment U تسویه کارا
effective treatment U تسویه موثر
checking out U تسویه حساب
realization account U حساب تسویه
settlement day U روز تسویه
settlement of credit U تسویه اعتبار
settlement of disputes U تسویه منازعات
judicial settlement U تسویه قضایی
arrangements U حل و فصل تسویه
liquidates U تسویه کردن
liquidated U تسویه کردن
liquidate U تسویه کردن
solutions U تادیه تسویه
solution U تادیه تسویه
adjust تسویه نمودن
settlements U تسویه پرداخت
compromising U تسویه کردن
compromises U تسویه کردن
compromise U تسویه کردن
settlement U تسویه پرداخت
clearings U تسویه تسطیح
clearing U تسویه تسطیح
offsetting U تسویه کردن
offset U تسویه کردن
liquidating U تسویه کردن
liquidised U تسویه کردن
defrays U تسویه کردن
defraying U تسویه کردن
liquidising U تسویه کردن
defray U تسویه کردن
liquidity U تسویه پذیری
liquidizing U تسویه کردن
liquidizes U تسویه کردن
defrayed U تسویه کردن
liquidises U تسویه کردن
liquidized U تسویه کردن
arrangement U حل و فصل تسویه
liquidize U تسویه کردن
automatic treatment U تسویه خودکار
amicable settlement U تسویه دوستانه
retiring a bill U براتی را تسویه کردن
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
liquidator U سرپرست تسویه حساب
clearing houses U دفتر تسویه حساب
offscouring U چیز تسویه شده
liquidators U سرپرست تسویه حساب
date of change of acountability U تاریخ تسویه حساب
pay off U تسویه کردن پرداخت
clearing house U دفتر تسویه حساب
chemotrophic treatment U تسویه خوراک ساخت شیمیایی
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
pony U ریز تسویه حساب کردن
ponies U ریز تسویه حساب کردن
wind up <idiom> U به پایان رساندن ،تسویه کردن
poney U ریز تسویه حساب کردن
pay up U حسابهای معوقه را تسویه کردن
Bank for International Settlements [BIS] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
settlement by abandonment U تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
pacific settlement U تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To pay off someone. To settle old scores with someone. U با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
clear U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com