English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dyed-in-the-wool U تمام و کمال
to pay up U تمام و کمال پرداختن
to pay off U تمام و کمال پرداختن
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
periods U کمال
period U کمال
svelte U با کمال
crowns U حد کمال
perfection U کمال
completeness U کمال
plentitude U کمال
delelopment U کمال
crown U حد کمال
decentness U کمال
integrity U کمال
perfectness U کمال
sophistication U کمال
exactitude U کمال
svelt U زن با کمال
thoroughness U کمال
throroughness U کمال
amplitude U کمال
maturity U کمال
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
ideals U کمال مطلوب
to perfection U بحد کمال
regretfully <adv.> U با کمال تاسف
decently U از روی کمال
ideal U کمال مطلوب
perfectibility U کمال پذیری
plenitude U کمال سرشاری
woefully <adv.> U با کمال تاسف
elaborateness U کمال دقت
unfortunately <adv.> U با کمال تاسف
entelechy U کمال اول
sad to say [regrettably] <adv.> U با کمال تاسف
perfectible U کمال پذیر
regrettably <adv.> U با کمال تاسف
finished U مهذب با کمال
economic maturity U کمال اقتصادی
matures U به حد کمال رسیدن
perfectionism U کمال گرایی
hone U به کمال رساندن
edifying U کمال اور
nephrotomy U کمال منتها
acme U نقطهء کمال
mature U به حد کمال رسیدن
apogee U نقطهء کمال
consummation U کمال منتها
accomplishment U کمال هنر
the utmost love U کمال محبت
to the life U با کمال دقت
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
optimal U مربوط به کمال مطلوب
complementarity U کمال اصل متممیت
to attain perfection U بحد کمال رسیدن
prime U کمال بهترین قسمت
primed U کمال بهترین قسمت
the pink ofhealth U کمال تندرستی یا صحت
in the pink U در کمال تندرستی یا صحت
primes U کمال بهترین قسمت
meridian U اوج درجه کمال
meridians U اوج درجه کمال
perfection of savagery U کمال وحشی گری
settle U تسویه
liquidation U تسویه
adjustments U تسویه
settles U تسویه
adjustment U تسویه
clearing U تسویه
clearings U تسویه
settlements U تسویه
settlement U تسویه
liquidizing U تسویه کردن
liquidizes U تسویه کردن
liquidized U تسویه کردن
settlement U تسویه پرداخت
settlement day U روز تسویه
settlement of credit U تسویه اعتبار
settlement of disputes U تسویه منازعات
settlement terms U شرایط تسویه
adjust تسویه نمودن
defray U تسویه کردن
liquidising U تسویه کردن
liquidate U تسویه کردن
settlements U تسویه پرداخت
compromise U تسویه کردن
compromises U تسویه کردن
compromising U تسویه کردن
liquidating U تسویه کردن
liquidates U تسویه کردن
realization account U حساب تسویه
solutions U تادیه تسویه
solution U تادیه تسویه
liquidised U تسویه کردن
liquidises U تسویه کردن
amicable settlement U تسویه دوستانه
effective treatment U تسویه موثر
liquidity U تسویه پذیری
effective treatment U تسویه کارا
liquidated U تسویه کردن
clearings U تسویه تسطیح
clearing U تسویه تسطیح
offsetting U تسویه کردن
offset U تسویه کردن
arrangements U حل و فصل تسویه
arrangement U حل و فصل تسویه
automatic treatment U تسویه خودکار
biological treatment U تسویه زیستی
checking out U تسویه حساب
defrayed U تسویه کردن
liquidize U تسویه کردن
judicial settlement U تسویه قضایی
defraying U تسویه کردن
defrays U تسویه کردن
gonogenesis U کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
clearing houses U دفتر تسویه حساب
clearing house U دفتر تسویه حساب
liquidators U سرپرست تسویه حساب
liquidator U سرپرست تسویه حساب
pay off U تسویه کردن پرداخت
date of change of acountability U تاریخ تسویه حساب
retiring a bill U براتی را تسویه کردن
offscouring U چیز تسویه شده
wind up <idiom> U به پایان رساندن ،تسویه کردن
chemotrophic treatment U تسویه خوراک ساخت شیمیایی
pay up U حسابهای معوقه را تسویه کردن
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
ponies U ریز تسویه حساب کردن
pony U ریز تسویه حساب کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
poney U ریز تسویه حساب کردن
settlement by abandonment U تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
Bank for International Settlements [BIS] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
drive to maturity U جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
autumns U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumn U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
pacific settlement U تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas U تمام نما اینه تمام نما
full track U تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama U تمام نما اینه تمام نما
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To pay off someone. To settle old scores with someone. U با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
ideal index U شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
clearest U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
through U تمام
it is all up U تمام شد
entire U تمام
full length U تمام قد
thorough U تمام
full U تمام
fullest U تمام
incomplete U نا تمام
completing U تمام
whole U تمام
rounded U پر تمام
thru U تمام
all night U در تمام شب
completes U تمام
complete U تمام
out-and-out U تمام
out and out U تمام
lion's share U تمام
off U تمام
It's over. U تمام شد.
completed U تمام
full-length U تمام قد
full-face U تمام رخ
full face U تمام رخ
yame U تمام
whole length U تمام قد
full-time U تمام وقت
full wave U تمام موج
full mouthed U تمام دندان
full word U تمام کلمه
full moon U ماه تمام
fullmouthed U تمام دندان
full orbed U تمام روشن
full screen U تمام صفحه
full pay U حقوق تمام
full view U نمای تمام رخ
full pay U مواجب تمام
full tracked U تمام زنجیر
full tracked U تمام شنی
full time U تمام روز
full subtractor U تمام کاهشگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com