Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
agoraphobia
U
ترس از مکانهای شلوغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
training locations
U
مکانهای آموزشی
claustrophilia
U
میل به مکانهای بسته
claustrophobia
U
هراس از مکانهای بسته
agoraphobia
U
هراس از مکانهای باز
assembly
U
نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
push down stack
U
مجموعهای از مکانهای حافظه یا ثباتهای کامپیوترکه لیستی از نوع push-down را اجرا می کنند
wire frame model
U
نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
heaping
U
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
quadratic quotient search
U
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
heap
U
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
cluster
U
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bomb
U
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
clusters
U
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
heaps
U
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
cluster bombs
U
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
selenodesy
U
اندازه گیری مکانهای ماه یانقشه برداری محاسباتی کره ماه
hubble bubble
U
شلوغ
hullabaloo
U
شلوغ
noise
U
شلوغ
noisiest
U
شلوغ
hullabaloos
U
شلوغ
disorderly
U
شلوغ
fraise
U
شلوغ
noisy
U
شلوغ
noisier
U
شلوغ
pall mall
U
شلوغ
noises
U
شلوغ
olio
U
شلوغ
bustling
U
شلوغ
cramped
U
شلوغ
unquiet
U
شلوغ
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
mOlTe
U
پرازجمعیت شلوغ
other fish to fry
<idiom>
U
شلوغ بودن سر
raise a devil
U
شلوغ کردن
chockablock
U
شلوغ کیپ
kerfuffles
U
شلوغ پلوغی
kerfuffle
U
شلوغ پلوغی
raise a hell
U
شلوغ کردن
make a noise
U
شلوغ کردن
raise a cain
U
شلوغ کردن
pell mell
U
شلوغ پلوغ
brattle
U
شلوغ کردن
messy
U
کثیف شلوغ
tumult
U
غوغا شلوغ
jams
U
شلوغ کردن
jammed
U
شلوغ کردن
jam
U
شلوغ کردن
messy
U
شلوغ کار
bustled
U
شلوغ کردن
bustles
U
شلوغ کردن
rookery
U
جای شلوغ
rookeries
U
جای شلوغ
bustle
U
شلوغ کردن
busying
U
دست بکار شلوغ
busies
U
دست بکار شلوغ
overset
U
شلوغ کردن واژگونی
busy
U
دست بکار شلوغ
busiest
U
دست بکار شلوغ
bursting
U
مملو از آدم - شلوغ
In busy (crowded) streets of Tehran .
U
درخیابانهای شلوغ تهران
blatantly
U
شلوغ کننده خودنما
blatant
U
شلوغ کننده خودنما
busied
U
دست بکار شلوغ
overcrowd
U
بسیار شلوغ کردن
tumultuous
U
شلوغ بهم ریخته
busier
U
دست بکار شلوغ
beehive
U
جای شلوغ و پرفعالیت
beehives
U
جای شلوغ و پرفعالیت
The doctor is a busy man .
U
دکتر سرش شلوغ است
rush-hour traffic
U
وقت شلوغ رفت و آمد
anomal design
U
طرح شلوغ و بدون تقارن
loudmouth
<idiom>
U
شلوغ ،شخص پزبده واحمق
interweave
U
نقش شلوغ و درهم بافته
It's sheer pandemonium.
<idiom>
U
خیلی پر سر وصدا و شلوغ است.
(All) hell broke loose.
<idiom>
U
خیلی پر سر وصدا و شلوغ بود.
I'm up to my ears with work.
U
خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
To cause confusion . To kick up a fuss (row).
U
شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
I am inundated with work . I am up to my eyes . I am overly occupied these days.
U
اینروزها سرم خیلی شلوغ است
agoraphobic
U
شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
messes
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
mess
U
:شلوغ کاری کردن الوده کردن
constants
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com