English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hesitater U تردید کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incertiude U شک تردید
queried U تردید
hertzprung russel diagram U تردید
unassailable U بی تردید
swither U تردید
doubt U تردید
waveringly U با تردید
doubted U تردید
doubting U تردید
acatalepsy U تردید
vibratility U تردید
doubts U تردید
queries U تردید
vibrational U تردید
indecisiveness U تردید
stickle U تردید
uncertainties U تردید
uncertainty U تردید
vibration U تردید
qualm U تردید
skepticism U تردید
qualms U تردید
querying U تردید
query U تردید
questionless U بی تردید
shilly shally U تردید
unerring U بی تردید
scruple U تردید
dubitate U تردید
dubiosity U تردید
dubiety U تردید
indecision U تردید
dubitation U تردید
hesitation U تردید
doubtless U بی تردید
irresolution U تردید
dubitation U تردید داشتن
dubitable U قابل تردید
undoubted U بدون تردید
hesitantly U از روی تردید
querying U تردید کردن
questionable U قابل تردید
indubitable U بدون تردید
questions U تردید پرسش
To be hesitating. To vacI'llate between. U تردید داشتن
irresolution U تردید رای
hesitance U دودلی تردید
impeachable U قاب تردید
questions U تردید کردن در
questioned U تردید پرسش
demur U تردید رای
demurred U تردید رای
demurring U تردید رای
demurs U تردید رای
indubious U تردید ناپذیر
hangs U تردید تمایل
questioned U تردید کردن در
question U تردید پرسش
question U تردید کردن در
scruple U تردید داشتن
hesitatively U از روی تردید
doubtfully U از روی تردید
irresolutely U دودلانه با تردید
queries U تردید کردن
doubted U تردید کردن
doubtfulness U حالت تردید
suspicion [about somebody] U تردید [به کسی]
call in question U تردید کردن در
doubt U تردید کردن
no doubt U بدون تردید
indecision U تردید رای
queried U تردید کردن
totter U تردید کردن
doubts U تردید کردن
fishy U مورد تردید
diffidently U با ترس یا تردید
hang U تردید تمایل
doubting U تردید کردن
totters U تردید کردن
hesitancy U دودلی تردید
tottered U تردید کردن
query U تردید کردن
questionably U بطور قابل تردید
suspicion U تردید مظنون بودن
vacillate U دل دل کردن تردید داشتن
There is no room for doubt. U جای تردید نیست
suspicions U تردید مظنون بودن
with a grain of salt U بقیداحتیاط بااندک تردید
indubitably U بطور غیرقابل تردید
unquestionable U غیر قابل تردید
vacillated U دل دل کردن تردید داشتن
vacillating U دل دل کردن تردید داشتن
yea and nay U تردید رای داشتن
vacillates U دل دل کردن تردید داشتن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contested U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
To give way to doubt. To waver. U بخود تردید راه دادن
contesting U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
indubious U غیر قابل تردید بی شبهه
contests U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
doubtful U ترکش مشکوک مورد تردید
there is no place for doubt U جای هیچگونه تردید نیست
to exclude doubt U جای تردید باقی نگذاشتن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
unmistakably U خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
unmistakable U خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
without question U بی شک بدون شک بی تردید محققا بی چون وچرا
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
impeaches U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
He accepted the job, albeit with some hesitation. U هرچند که با تردید، او [مرد ] این کار را پذیرفت.
impeaching U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeached U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeach U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
From your lips to God's ears! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
impeaching U عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaches U عیب جویی کردن تردید کردن در
impeach U عیب جویی کردن تردید کردن در
impeached U عیب جویی کردن تردید کردن در
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com