Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I have no doubt that you wI'll succeed.
U
تردیدی ندارم که موفق می شوید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
god speed you
U
کامیاب شوید موفق باشید
i have no knowledge of it
U
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance
U
در یاد ندارم بخاطر ندارم
it leaves no room for doubt
U
جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد
I don't think there's any question about it.
U
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
declaratory statute
U
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
fall in
U
به خط شوید
dill
U
شوید
guide on line
U
راهنماهابخط شوید
walk back
U
به عقب خم شوید
boot and saddle
U
سوار شوید
retreats
U
فرمان متفرق شوید
retreating
U
فرمان متفرق شوید
horse
U
سواراسبی سوار شوید
retreated
U
فرمان متفرق شوید
retreat
U
فرمان متفرق شوید
guides post
U
نفر هادی مستقر شوید
uncovering
U
فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
uncover
U
فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
uncovers
U
فرمان از هم باز شوید در ستون یا درورزش
You're improving.
<idiom>
U
دارید بهتر می شوید
[در انجام کارتان]
[اصطلاح روزمره]
Change at London and get a local train.
در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
uncover
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovers
U
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
log
U
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
logs
U
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
i have nothing
U
ندارم
i have no objection to that
U
به ان اعتراضی ندارم
i am not a with him
U
با او اشنایی ندارم
i am not in
U
حالش را ندارم
i cannot bear him
U
حوصله او را ندارم
Are there any letters for me?
U
من نامه ای ندارم؟
I am dead broke . I am penniless.
U
یک غاز هم ندارم
i dont meant it
U
مقصودی ندارم
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
Are there any messages for me?
U
من پیغامی ندارم؟
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
lucrative
U
موفق
upbeat
U
موفق
successful
<adj.>
U
موفق
successful
U
موفق
throve
U
موفق شد
prosperous
U
موفق
I am not in the mood.
U
حال وحوصله ندارم
i reck not of danger
U
من باکی از خطر ندارم
I'm not worth it.
U
من ارزش اونو ندارم.
I'm fine with it.
<idiom>
U
من باهاش مشکلی ندارم.
I don't like this.
من این را دوست ندارم.
i have no work today
U
امروز کاری ندارم
I have nothing against you .
U
با شما مخالفتی ندارم
No offence!
U
قصد اهانت ندارم!
No harm meant!
U
قصد اهانت ندارم!
I am sore at her. Iam bitter about her.
U
ازاودل خوشی ندارم
I have nothing to do with him .
U
با اوسر وکاری ندارم
My pain has gone.
U
دیگر درد ندارم.
I cant do any crystal – gazing .
U
علم غیب که ندارم
I have nothing to do with politics.
U
کاری به سیاست ندارم
I have no small change.
U
من پول خرد ندارم.
I'm up to my ears
<idiom>
U
فرصت سر خاراندن ندارم
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
i do not feel like working
U
کار کردن ندارم
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
i am reluctant to go
U
میل ندارم بروم
make a hit
<idiom>
U
موفق شدن
wow
U
موفق شدن
have it made
<idiom>
U
موفق بودن
attains
U
موفق شدن
go over well
<idiom>
U
موفق بودن
fall short (of one's expectations)
<idiom>
U
موفق نشدن
come off
<idiom>
U
موفق شدن
wowed
U
موفق شدن
wowing
U
موفق شدن
wows
U
موفق شدن
arrive
U
موفق شدن
arrived
U
موفق شدن
attaining
U
موفق شدن
attained
U
موفق شدن
fay
U
موفق شدن
to pull through
U
موفق شدن
to come through
U
موفق شدن
to go wrong
U
موفق نشدن
attain
U
موفق شدن
arrives
U
موفق شدن
sure-fire
U
حتما موفق
I made good my escape .
U
موفق به فرار شد
to make a shift
U
موفق شدن
hot hand
U
پرتاب موفق
to fall through
U
موفق نشدن
arriving
U
موفق شدن
I dislike dull colors .
U
رنگهای مات را دوست ندارم
I cant take (stand) it any longer.
U
بیش از این تاب ندارم
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
i have nothing else
U
هیچ چیز دیگر ندارم
I dont wish ( want ) to malign anyone .
U
میل ندارم بد کسی را بگویم
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
That is fine by me if you agree.
U
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I am minding my own business.
U
کاری بکار کسی ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
U
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I have nothing more to say .
U
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I havent heard of her for a long time.
U
مدتها است از او خبری ندارم
To regain consciousness. to come to.
U
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
ido not feel my legs
U
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
You must be joking (kidding).
U
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I have no claim to this house.
U
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll .
U
با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
two-way
U
موفق در حمله و دفاع
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
manage to do it
U
موفق بانجام ان شدن
connects
U
ضربه موفق در پایگاه دوم
put across
U
باحقه بازی موفق شدن
connect
U
ضربه موفق در پایگاه دوم
converts
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
succeeds
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
nojoy
U
موفقیتی نیست موفق نشدم
succeeded
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
succeed
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
convert
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converted
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converting
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
prosper
U
رونق یافتن موفق شدن
to collapse
U
موفق نشدن
[مذاکره یا فرضیه]
hit and miss
U
گاهی موفق وگاهی مغلوب
to go places
U
موفق شدن
[در زندگی یا شغل]
to come up in the world
U
موفق شدن
[در زندگی یا شغل]
I could never make her understand .
U
هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
prospering
U
رونق یافتن موفق شدن
to get sight of a person
U
موفق بدیدن کسی شدن
turn the trick
<idiom>
U
درکاری که میخواست موفق شدن
hitting
U
جستجوی موفق در پایگاه داده
hits
U
جستجوی موفق در پایگاه داده
prospered
U
رونق یافتن موفق شدن
to f. in the pan
U
باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
prospers
U
رونق یافتن موفق شدن
hit
U
جستجوی موفق در پایگاه داده
I dont mean to intrude .
U
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
i have no idea of that
U
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I don't socialize much these days.
U
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
i managed to do it
U
موفق شدم که ان کار را انجام دهم
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
Supposing we do not succeedd, then waht?
U
حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
to get any ones speech
U
موفق بشنیدن نطق کسی شدن
throw up one's hands
<idiom>
U
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
smash hit
<idiom>
U
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
make the grade
<idiom>
U
منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
U
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
You wI'll fail unless you work harder .
U
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
He'll never get anywhere.
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
failed
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
fail
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
He'll never amount to anything.
<idiom>
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
[اصطلاح روزمره]
It appears questionable whether he will manage to do that.
U
بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
state lamb
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that
U
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
I am running out of money .
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
U
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
to strike oil
U
کامیاب شدن موفق شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com