English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boostes transformer U ترانسفورماتور کمکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
power transformer U ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
coupling transformer U ترانسفورماتور تزویج ترانسفورماتور پیوست
insulated instrument transformer U ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
auxiliary storage U حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery U دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
transformer capacity U فرفیت ترانسفورماتور
transformer cell U سلول ترانسفورماتور
oil filled transformer U ترانسفورماتور روغنی
transformer column U ساق ترانسفورماتور
transformer core U هسته ترانسفورماتور
high power transformer U ترانسفورماتور قدرت
transformer U مبدل ترانسفورماتور
transformers U مبدل ترانسفورماتور
input transformer U ترانسفورماتور اولیه
transducer U ورارسان ترانسفورماتور
three phase transformer U ترانسفورماتور سه فاز
spilt core type transformer U ترانسفورماتور انبری
single phase transformer U ترانسفورماتور یک فاز
auto transformer U اتو- ترانسفورماتور
mains trensformer U ترانسفورماتور شبکه
filament transformer U ترانسفورماتور فیلامان
feedback transformer U ترانسفورماتور فیدبک
current transformer U ترانسفورماتور جریان
voltage transformer U ترانسفورماتور ولتاژ
transformer yoke U یوغ ترانسفورماتور
yoke U هسته ترانسفورماتور
transformer voltage U ولتاژ ترانسفورماتور
transformer terminal U ترمینال ترانسفورماتور
transformer oil U روعن ترانسفورماتور
transformer equation U معادله ترانسفورماتور
transformer kiosk U کیوسک ترانسفورماتور
transformer coupling U پیوست ترانسفورماتور
transformer station U پست ترانسفورماتور
transformer efficiency U راندمان ترانسفورماتور
converter station U پست ترانسفورماتور
transformer switch U کلید ترانسفورماتور
transformer winding U سیم پیچی ترانسفورماتور
intermediate transformer U مبدل یا ترانسفورماتور میانی
bell transformer U ترانسفورماتور زنگ اخبار
light transformer U ترانسفورماتور برای مقاصدروشنایی
low frequency transformer U ترانسفورماتور فرکانس پایین
low voltage regulating transformer U ترانسفورماتور تنظیم فشارضعیف
low voltage transformer U ترانسفورماتور فشار ضعیف
main coupling transformer U ترانسفورماتور پیوست شبکه
instrument transformer U ترانسفورماتور اندازه گیری
transformer cooling system U سیستم سردکنندگی ترانسفورماتور
transformer connecting group U گروه اتصال ترانسفورماتور
transformer U تغییر دهنده ترانسفورماتور
bushing current transformer U ترانسفورماتور جریان میانگذر
transformers U تغییر دهنده ترانسفورماتور
air core transformer U ترانسفورماتور با هسته هوایی
transformer coil U سیم پیچ ترانسفورماتور
instrument autotransformer U ترانسفورماتور اندازه گیری
measuring transformer U ترانسفورماتور اندازه گیری
multiphase transformer U ترانسفورماتور چند فازه
welding transformer U ترانسفورماتور جوشکاری ترانس جوش
step down U کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
measuring transformer meter U کنتور با ترانسفورماتور اندازه گیری
auxiliaries U کمکی
secondary U کمکی
supplementary U کمکی
auxiliary U کمکی
ancillary U کمکی
subsidiaries U کمکی
subsidiary U کمکی
back up frequency U فرکانس کمکی
commutating pole U قطب کمکی
communicating pole U قطب کمکی
booster magneto U دینام کمکی
booster pump U پمپ کمکی
by pass valve U شیر کمکی
boostes pump U پمپ کمکی
user interface U میانجی کمکی
utilitu program U برنامه کمکی
slack variable U متغیر کمکی
relieving arch U طاق کمکی
operating supplies U مواد کمکی
interpoles U قطبهای کمکی
relieving tackle U تاکل کمکی
interpole U قطب کمکی
remedial measure U اندازه کمکی
intermediate grid U شبکه کمکی
sabot U خرج کمکی
split pole motor U موتور کمکی
auxiliary rotor U رتور کمکی
coprocessor U پردازنده کمکی
prony motor U موتور کمکی
auxiliary charger U شارژکننده کمکی
auxiliary memory U حافظ کمکی
auxiliaries U امدادی کمکی
auxiliary forces U نیروی کمکی
auxiliary forces U قوای کمکی
auxiliary equipment U وسائل کمکی
accommodator U کارگر کمکی
artificial aids U وسایل کمکی
auxiliary equipment U تجهیزات کمکی
artificial antenna U انتن کمکی
dummy antenna U انتن کمکی
auxiliary base line U باز کمکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary electrode U الکترود کمکی
auxiliary ego U خود کمکی
auxiliary memory U حافظه کمکی
auxiliary U امدادی کمکی
auxiliary target U هدف کمکی
auxiliary view U نمای کمکی
auxiliary storage U انباره کمکی
auxiliary storage U انبار کمکی
reserve accumulator U انباره کمکی
accessory U لوازم کمکی
auxiliary operation U عمل کمکی
auxiliary landing field U فرودگاه کمکی
auxiliary operatich U عمل کمکی
auxiliary target U نقطه کمکی
interpole motor U موتور با قطب کمکی
kedge anchor U لنگر کمکی ناو
layshaft U محور دندانه کمکی
aiding U کمک وسایل کمکی
visual aids U ابزارهای کمکی دیداری
sabot U خرج موشکی کمکی
undelete utility U برنامه کمکی احیاء
astrocyteo U نوعی یاخته کمکی
aid U کمک وسایل کمکی
aided U کمک وسایل کمکی
wills U فعل کمکی "خواهم "
guiding U عضلات کمکی مجاور
accessory cells یاخته های کمکی
willed U فعل کمکی "خواهم "
navigational grid U شبکه کمکی ناوبری
table utility U برنامه کمکی جدولی
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
mace utilities U برنامه کمکی میس
norton utilities U برنامههای کمکی نورتن
will U فعل کمکی "خواهم "
lee helm U سکان کمکی ناو
auxiliary control surfaces U سطوح فرامین کمکی
I can't help it. <idiom> U من نمیتونم کمکی کنم.
dozzle U مخزن کمکی تغذیه
downloading utility U برنامه کمکی استقرار
back end processor U پردازنده کمکی تک منظوره
commutating pole converter U تبدیل گر قطب کمکی
auxiliary power unit U واحد قدرت کمکی
backup utility U برنامه کمکی پشتیبان
auxiliary flight surfaces U سطوح پرواز کمکی
pitman U عضو گروه کمکی
igniter pad U کیسه خرج کمکی
build up U نیروی کمکی تقویت نیروها
file conversion utility U برنامه کمکی تبدیل فایل
audiovisual aids U ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
communicating pole winding U سیم پیچی قطب کمکی
ingot feeder head U مخزن کمکی تغذیه شمش
I'm glad I could help. U خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
boot U پوشش کمکی روی سم اسب
file transfer utility U برنامه کمکی انتقال فایل
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
build-up U نیروی کمکی تقویت نیروها
frapping lines U طناب تعادل کمکی ناو
document comparison utility U برنامه کمکی مقایسه مدارک
outline utility U برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
build-ups U نیروی کمکی تقویت نیروها
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
screen saver utility U برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
file compression utility U برنامه کمکی فشرده کردن فایل
bowsight U وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
banderillero U عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
help U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helps U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
helped U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
common U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commoners U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
transaction trailing U ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
step down transformer U ترانسفورماتور کاهنده کاهنده ولتاژ
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com