Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
retrothrust
U
تراست در جهت مخالف حرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reverse
U
حرکت در جهت مخالف
reverses
U
حرکت در جهت مخالف
reversed
U
حرکت در جهت مخالف
reversing
U
حرکت در جهت مخالف
counterclockwise
U
درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت
retro rocket
U
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
pull
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pulls
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
antisocial
U
مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
trusts
U
تراست
trust
U
تراست
trusted
U
تراست
reverse thrust
U
تراست معکوس
cross thrust
U
تراست ناخالص
anti trust law
U
قانون ضد تراست
unsymmetric thrust
U
تراست نامتقارن
vacuum trust
U
تراست در خلاء
thrust face
U
سطح تراست
rocket thrust
U
تراست راکت
vectored
U
تراست هدایت شونده
vectored thrust
U
تراست هدایت شونده
lift thrust
U
نسبت برا به تراست
it is wringing
U
خیلی تراست یا اب دارد
jet lift
U
استفاده از تراست موتورجت
residual thrust
U
تراست تولیدشده توسط موتورجت
contact ion engine
U
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
is he a the wiser for it
U
ایا ازاین بابت عاقل تراست
sherman anti trust act
U
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
object glass
U
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
lift engine
U
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift cruise
U
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
wet rating
U
توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
turbofan
U
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
jetevator
U
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
satelloid
U
ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
unfavorable
U
مخالف
dissident
U
مخالف
dissidents
U
مخالف
contradictions
U
مخالف
dissenting
U
مخالف
averse
U
مخالف
adversary
U
مخالف
antagonist
U
مخالف
out of keeping
U
مخالف
opponent
U
مخالف
alien
U
مخالف
oppositionist
U
ضد مخالف
antagonists
U
مخالف
opponents
U
مخالف
contradiction
U
مخالف
foes
U
مخالف
contradictory
U
مخالف
foe
U
مخالف
adversaries
U
مخالف
resistent
U
مخالف
aliens
U
مخالف
with
U
مخالف
repugnant
U
مخالف
conversing
U
مخالف
at d.
U
مخالف
contradictive
U
مخالف
adverse
U
مخالف
converses
U
مخالف
oppugner
U
مخالف
antipodal
U
مخالف
contrariant
U
مخالف
contrary to
U
مخالف
controvertist
U
مخالف
at outs
U
مخالف
oppugnant
U
مخالف
by the ears
U
مخالف
conversed
U
مخالف
converse
U
مخالف
hostile
U
مخالف
against
U
مخالف
contra
U
مخالف
gyaku
U
مخالف
dissidence
U
مخالف
anie
U
مخالف
gainsayer
U
مخالف
opposit
U
مخالف
non content
U
مخالف
inadvisable
U
مخالف
gainst
U
مخالف
irreconcilable
U
مخالف
contrary
U
مخالف
conflicting
U
مخالف
oppositive
U
مخالف
reluctance
U
بیزاری مخالف
diverse
U
مختلف مخالف
crosscurrent
U
جریان مخالف
clashing
U
برخوردکننده مخالف
opponents
U
طرف مخالف
illegal
U
مخالف قانون
counter ion
U
یون مخالف
conflictive
U
مغایر مخالف
defier
U
مخالف کننده
opponent
U
طرف مخالف
divert action
U
عملیات مخالف
standpat
U
مخالف تغییر
dissenting opinion
U
نظر مخالف
contraposition
U
مفهوم مخالف
contralateral muscles
U
عضلات مخالف
dissentient
U
مخالف معاند
dissents
U
رای مخالف
disaccord
U
مخالف کردن
contra flow
U
جهت مخالف
dissenting
U
مخالف معاند
bucking voltage
U
ولتاژ مخالف
no
U
منفی مخالف
antimonaechical
U
مخالف سلطنت
countersuggestion
U
تلقین مخالف
anti parallel feeding
U
تغذیه مخالف
anti
U
مخالف علیه
against nature
U
مخالف طبیعت
prevailing wind
U
باد مخالف
obscurantist
U
مخالف اصلاحات
counter
U
درجهت مخالف
countered
U
درجهت مخالف
countering
U
درجهت مخالف
overthwart
U
بالحن مخالف
overthwart
U
بطور مخالف
antipapal
U
مخالف پاپ
reluctate
U
مخالف کردن
antislavery
U
مخالف بردگی
antitrust
U
مخالف تشکیل
vice versa
U
در جهت مخالف
veto
U
رای مخالف
vetoed
U
رای مخالف
dissenter
U
مخالف ناراضی
dissenters
U
مخالف ناراضی
vetoes
U
رای مخالف
oppositely
U
بطور مخالف
counterview
U
عقیده مخالف
vetoing
U
رای مخالف
head wind
U
باد مخالف
ill humored
U
مخالف ترشرو
anti-
U
به معنای "مخالف "
reluctancy
U
بیزاری مخالف
dissented
U
رای مخالف
antagonising
U
مخالف کردن
anti semitism
U
مخالف با یهودیان
crosswind
U
باد مخالف
antagonized
U
مخالف کردن
reversing
U
شکستنی مخالف
crosswinds
U
باد مخالف
defiant
U
معاند مخالف
anti-Semitism
U
مخالف با یهودیان
antagonizes
U
مخالف کردن
antagonizing
U
مخالف کردن
take a dim view of
<idiom>
U
مخالف بودن
windbound
U
باد مخالف
antagonises
U
مخالف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com