Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gorgonize
U
تبدیل بسنگ کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mineralize
U
تبدیل بسنگ معدن کردن
Other Matches
silicification
U
تبدیل بسنگ
the ship struck a arock
U
کشتی بسنگ خورد
At the beginning of the month (year).
U
سرش ؟ بسنگ خورد
we missed our mark
U
تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
manganic
U
دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
manganesian
U
مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fraction
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize
U
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify
U
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
turn
U
تبدیل کردن
scorify
U
تبدیل به کف کردن
toggle
U
تبدیل کردن
to convert something into something
U
تبدیل کردن به
toggles
U
تبدیل کردن
to transform
[into]
U
تبدیل کردن
[به]
transforms
U
تبدیل کردن
to turn something into something
U
تبدیل کردن به
turns
U
تبدیل کردن
gear level
U
تبدیل کردن
reduces
U
تبدیل کردن
reducing
U
تبدیل کردن
transform
U
تبدیل کردن
transformed
U
تبدیل کردن
transforming
U
تبدیل کردن
transmuting
U
تبدیل کردن
transmutes
U
تبدیل کردن
transact
U
تبدیل کردن
reset
U
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
U
تبدیل کردن
reduce
U
تبدیل کردن
transmute
U
تبدیل کردن
transmuted
U
تبدیل کردن
convert
U
تبدیل کردن
transrorm
U
تبدیل کردن
commute
U
تبدیل کردن
convert
U
تبدیل کردن
commuting
U
تبدیل کردن
converting
U
تبدیل کردن
converts
U
تبدیل کردن
commutes
U
تبدیل کردن
commuted
U
تبدیل کردن
converted
U
تبدیل کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration
U
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
U
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
porcelainize
U
تبدیل بچینی کردن
capitalized
U
تبدیل بسرمایه کردن
forests
U
تبدیل به جنگل کردن
lever
U
تبدیل به اهرم کردن
levers
U
تبدیل به اهرم کردن
acetify
U
تبدیل به سرکه کردن
fluidize
U
تبدیل به مایع کردن
pustulate
U
تبدیل به کورک کردن
aerify
U
تبدیل به هوا کردن
capitalizes
U
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizing
U
تبدیل بسرمایه کردن
structuralize
U
تبدیل به ساختمان کردن
saccharify
U
تبدیل به قند کردن
etherify
U
تبدیل به اتر کردن
stencilize
U
تبدیل به استنسیل کردن
phosphatize
U
تبدیل به فسفات کردن
forest
U
تبدیل به جنگل کردن
nitrate
U
به نیترات تبدیل کردن
nitrates
U
به نیترات تبدیل کردن
capitalises
U
تبدیل بسرمایه کردن
agglutinate
U
تبدیل به چسب کردن
charr
U
تبدیل به زغال کردن
surrenders
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
realize
U
تبدیل به پول کردن
scorify
U
تبدیل به تفاله کردن
reify
U
تبدیل بماده کردن
realising
U
تبدیل به پول کردن
capitalised
U
تبدیل بسرمایه کردن
realises
U
تبدیل به پول کردن
gasification
U
تبدیل کردن بگاز
surrendered
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
realized
U
تبدیل به پول کردن
provincialize
U
تبدیل باستان کردن
prosify
U
تبدیل به نثر کردن
realizing
U
تبدیل به پول کردن
salify
U
تبدیل به نمک کردن
saponify
U
تبدیل بصابون کردن
capitalize
U
تبدیل بسرمایه کردن
capitalising
U
تبدیل بسرمایه کردن
realizes
U
تبدیل به پول کردن
realised
U
تبدیل به پول کردن
hypostatize
U
تبدیل بماده کردن
verbalizing
U
تبدیل به فعل کردن
compartmentalising
U
تبدیل به اجزا کردن
incineration
U
تبدیل بخاکستر کردن
to change to the better
U
تبدیل به احسن کردن
compartmentalised
U
تبدیل به اجزا کردن
lapidify
U
تبدیل به سنگ کردن
verbalised
U
تبدیل به فعل کردن
verbalises
U
تبدیل به فعل کردن
verbalising
U
تبدیل به فعل کردن
vitriolize
U
تبدیل به زاج کردن
verbalize
U
تبدیل به فعل کردن
verbalized
U
تبدیل به فعل کردن
interchange energy
U
تبدیل کردن انرژی
nitrogenize
U
تبدیل به ازت کردن
verbalizes
U
تبدیل به فعل کردن
versify
U
تبدیل بنظم کردن
ionize
U
تبدیل به یون کردن
nebulize
U
تبدیل به ذرات کردن
compartmentalize
U
تبدیل به اجزا کردن
lignify
U
تبدیل به چوب کردن
liquation
U
تبدیل باب کردن
compartmentalizing
U
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes
U
تبدیل به اجزا کردن
marmarize
U
تبدیل بمرمر کردن
ozonize
U
تبدیل به ازن کردن
cokes
U
تبدیل به زغال کردن
peptonize
U
تبدیل به پپتن کردن
coke
U
تبدیل به زغال کردن
sugars
U
تبدیل به شکر کردن
compartmentalises
U
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalized
U
تبدیل به اجزا کردن
sugar
U
تبدیل به شکر کردن
char
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest
U
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
restitution
U
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
negotiate
U
به پول نقد تبدیل کردن
liquefying
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquify
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefied
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
hardens
U
تبدیل به جسم جامد کردن
decimalize
U
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
kaolinize
U
تبدیل به خاک چینی کردن
harden
U
تبدیل به جسم جامد کردن
negotiated
U
به پول نقد تبدیل کردن
negotiating
U
به پول نقد تبدیل کردن
negotiates
U
به پول نقد تبدیل کردن
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
actualization
U
تبدیل به ارزش حال کردن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
nitrify
U
تبدیل به نمک شوره کردن
gasify
U
تبدیل به گاز کردن بخارکردن
arterialize
U
تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
commercialization
U
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
sward
U
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
silicify
U
تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
transposing
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transpose
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
resinify
U
تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
ghettoize
U
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
feudalization
U
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate
U
شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler
U
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
atomize
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
hepatize
U
تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
flan
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomised
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
binary to hexadecimal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
cash in
<idiom>
U
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
conversions
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler
U
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
preparation
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
denationalization
U
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
gelatinize
U
تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن ژلاتین زدن به
clamper
U
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
capitalization
U
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
slurry
U
تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
quintuple
U
تبدیل به پنج کردن پنج تایی
serviced
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
conversion
U
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions
U
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
decollator
U
ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
modem
U
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
transform
U
تبدیل
transforms
U
تبدیل
conversions
U
تبدیل
reduce
U
تبدیل
move
U
تبدیل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com