Perdic | تامین اتیه کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (36 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	to feather ones nest U	تامین اتیه کردن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	garnishee U	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
	futureless U	بی اتیه
	towardly U	خوش اتیه
	to promise well U	خوش اتیه بودن
	future U	بعد اینده اتیه
	remanding U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	remand U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	remands U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	remanded U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	garnishment U	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
	close in security U	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
	to pull off something [contract, job etc.] U	چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
	secures U	تامین کردن
	ensures U	تامین کردن
	give security for U	تامین کردن
	supply U	تامین کردن
	ensure U	تامین کردن
	secure U	تامین کردن
	guarantees U	تامین کردن
	supplied U	تامین کردن
	guaranteed U	تامین کردن
	ensured U	تامین کردن
	guarantee U	تامین کردن
	insures U	تامین کردن
	covers U	تامین کردن
	coverings U	تامین کردن
	take care of U	تامین کردن
	fulfill U	تامین کردن
	cover U	تامین کردن
	ensuring U	تامین کردن
	supplying U	تامین کردن
	insuring U	تامین کردن
	elevation of security U	زیاد کردن تامین
	levy a sum on a person's property U	تامین خواسته کردن
	tucker U	تامین غذا کردن
	guarantee U	تامین تضمین کردن
	guaranteed U	تامین تضمین کردن
	safety U	برقرار کردن تامین
	to ensure something U	تامین کردن [چیزی]
	make up a deficit U	تامین کردن کسری
	victual U	خواربار تامین کردن
	secures U	تامین کردن هدف
	secures U	مطمئن تامین کردن
	secure U	تامین کردن هدف
	guarantees U	تامین تضمین کردن
	secure U	مطمئن تامین کردن
	protect a bill U	وجه براتی را تامین کردن
	provide U	میسر ساختن تامین کردن
	provides U	میسر ساختن تامین کردن
	safeguard U	تامین کردن امن نگهداشتن
	safeguarded U	تامین کردن امن نگهداشتن
	safeguarding U	تامین کردن امن نگهداشتن
	safeguards U	تامین کردن امن نگهداشتن
	to safeguard [against] U	تامین کردن [علیه] [در برابر]
	communication security monitoring U	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
	to secure U	تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
	pre empt U	از پیش برای خود تامین کردن
	levy a sum on a person's property U	به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
	to secure a debtby a mortagage U	با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
	communication security account U	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
	PID U	متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
	scareup U	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
	personal U	متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
	It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U	آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
	ikon U	نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
	safety U	تامین
	securing U	تامین
	cover U	تامین
	securement U	تامین
	coverings U	تامین
	water supplies U	تامین اب
	safety limit U	حد تامین
	hedging U	تامین
	security U	تامین
	water supply U	تامین اب
	covers U	تامین
	area security U	تامین منطقه
	the rule of law U	تامین قضایی
	supply port U	درگاه تامین
	financiers U	تامین اعتبارکننده
	collective security U	تامین اجتماعی
	financier U	تامین اعتبارکننده
	buffer zones U	منطقه تامین
	protection U	تامین نامه
	buffer zone U	منطقه تامین
	preservation of evidence U	تامین دلیل
	safety factor U	عامل تامین
	secures U	درامان تامین
	the rule of law U	تامین قانونی
	procurement U	تامین اماد
	appropriation reimbur sement U	تامین اعتبار
	signal security U	تامین مخابراتی
	security U	تامین مصونیت
	social security U	تامین اجتماعی
	safety diagram U	دیاگرام تامین
	internal security U	تامین داخلی
	quia timet U	حکم تامین
	safety factor U	ضریب تامین
	secures U	تامین شده
	chemical security U	تامین شیمیایی
	provisioning U	تامین ذخیره
	insecurity U	عدم تامین
	secure U	تامین شده
	transmission security U	تامین ارسال
	troop safety U	تامین عده ها
	transmission security U	تامین مخابره
	physical security U	تامین تاسیسات
	secure U	درامان تامین
	local security U	تامین محلی
	buffer stock U	تامین ذخیره
	funding U	تامین وجه
	communication security U	تامین مخابراتی
	committment U	تامین اعتبار
	factor of safety U	عامل تامین
	electronic security U	تامین الکترونیکی
	cryptosecurity U	تامین رمز
	safety stakes U	دستکهای تامین
	self protection U	برقراری تامین از خود
	social security act U	قانون تامین اجتماعی
	continuing appropriation U	مداومت تامین اعتبار
	transmission security U	تامین ارسال پیام
	continuing appropriation U	تامین اعتبار پیوسته
	social security benefits U	منافع تامین اجتماعی
	elegit U	حکم تامین مدعی به
	social security organization U	سازمان تامین اجتماعی
	rear area security U	تامین منطقه عقب
	ups U	تامین برق بی وقفه
	social security program U	برنامه تامین اجتماعی
	water supply to navigation U	تامین اب کانال کشتیرانی
	finance U	تامین هزینه پولی
	communication security U	برقراری تامین مخابراتی
	collective security U	تامین دسته جمعی
	power supply U	تامین کننده برق
	pacification U	تامین ثبات داخلی
	deficit financing U	تامین کسر بودجه
	safety officer U	افسر تامین یکان
	finances U	تامین هزینه پولی
	security for costs U	تامین هزینه دعوی
	financing U	تامین هزینه پولی
	emanitions security U	تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
	unemployment fund U	صندوق تامین بیکاری
	security for cost U	تامین هزینه دادرسی
	safety card U	کارت تامین اتشبار
	financed U	تامین هزینه پولی
	finance company U	شرکت تامین مالی
	angle of safety U	زاویه تامین گلوله
	system maintenance U	تامین و نگهداری سیستم
	supply company U	شرکت تامین کننده
	area security U	تامین منطقه عملیات
	appropriation reimbur sement U	تامین سپرده یاوثیقه
	social security system U	نظام تامین اجتماعی
	bombline U	خط تامین پرتاب بمب
	supplying U	تامین موجودی عرضه نمودن
	safeguarded U	قفل حفافتی یا تامین دار
	degree of protection U	میزان تامین درجه حفافت
	cover U	تامین زیان و خسارات بیمه
	force development U	برنامه تامین یا بسیج یکانها
	supplying U	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
	supply U	تامین موجودی عرضه نمودن
	safeguard U	قفل حفافتی یا تامین دار
	social security tax U	مالیات سیستم تامین اجتماعی
	supply U	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
	supplied U	تامین موجودی عرضه نمودن
	uniterruptable power supply U	سیستم تامین برق بی وقفه
	stability operations U	عملیات تامین ثبات داخلی
	covers U	تامین زیان و خسارات بیمه
	user supplied U	تامین شده توسط کاربر
	coverings U	تامین زیان و خسارات بیمه
	supplied U	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
	safeguards U	قفل حفافتی یا تامین دار
	safeguarding U	قفل حفافتی یا تامین دار
	environmental security U	تامین محیطی و فیزیکی منطقه
	safety card U	کارت تامین جنگ افزار
	troop program U	برنامه تامین عدههای نظامی
	replevy U	بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
	quia timet U	قرار تامین دستور موقت
	services U	1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
	communication security custodian U	مسئول وسایل تامین مخابراتی
	social security contributions U	پرداختی بابت تامین اجتماعی
	garnisher U	تامین کننده خواسته یامدعابه
	report generator U	برای تامین گزارش کامل
	supplying U	تامین چیزی که مورد نیاز است .
	supplied U	تامین چیزی که مورد نیاز است .
	privacy U	جداسازی مبادله پیام برای تامین
	deficit financing U	تامین مالی از راه کسر بودجه
	supply U	تامین چیزی که مورد نیاز است .
	social security U	بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
	social security wealth U	ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
	podded U	دارای زندگی اسوده یا تامین شده
	ways and means U	طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
	to be covered by social security U	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
	America Online U	بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
	to have social security coverage U	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
	to be insured under the social security scheme [system] U	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
	short covering U	خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
	microsoft U	ه شده توسط ماکروسافت برای تامین اطلاعات
	social security payroll tax U	مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
	redundancies U	تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
	beef cattle U	گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
	redundancy U	تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی