English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
refreshing U تازه کننده
refreshingly U تازه کننده
refresher U تازه کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed U تازه داماد تازه عروس
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
new-laid U تازه
mint a mint condition U تازه تازه
renewed U تازه
new born U تازه
dewier U تازه
dewy U تازه
dewiest U تازه
freshest U تازه
inchoative U تازه
newfashioned U تازه
fresh- U تازه
new fallen U تازه
fresh U تازه
new fashioned U تازه
young U تازه
newfangled U مد تازه
the new world U تازه
scion U تازه
scions U تازه
new laid U تازه
up to date U تازه
newest U تازه
brand new U تر و تازه
newer U تازه
up-to-date U تازه
greenest U تازه
recent U تازه
post glacial U تازه
modern U تازه
new U تازه
green U تازه
younger U تازه
new- U تازه
red hot U تازه
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
regeneracy U تولد تازه
ultramodern U بسیار تازه
birdegroom U تازه داماد
new jerusalem U اورشلیم تازه
newcomers U تازه وارد
recruit U تازه سرباز
new fledged U تازه پر در اورده
recruited U تازه سرباز
far out U تازه و غیرسنتی
convert U تازه کیش
recruits U کارمند تازه
converting U تازه کیش
converts U تازه کیش
recruited U کارمند تازه
recruiting U تازه سرباز
newcomer U تازه وارد
recruiting U کارمند تازه
carechumen U تازه وارد
verdured U تازه سرسبز
bran new U بکلی نو یا تازه
newish U نسبه تازه
freshens U تازه کردن
revised edition U چاپ تازه
freshening U تازه کردن
newmade U تازه ساخت
freshened U تازه کردن
converted U تازه کیش
freshen U تازه کردن
recruit U کارمند تازه
recruits U تازه سرباز
refresh U تازه کردن
recension U چاپ تازه
neo christianity U مسیحیت تازه
neocortex U قشر تازه مخ
new laid U تازه گذاشته
new-laid U تازه گذاشته
neoteric U جدید تازه
neoteric U نویسنده تازه
recent development U بسط تازه
nascency U تازه پیداشدگی
refreshment U تازه سازی
refreshed U تازه کردن
refreshes U تازه کردن
nascence U تازه پیداشدگی
young ice U یخ تازه بسته
new arrived U تازه رسیده
new blown U تازه شگفته
recuperation U نیروی تازه
recuperation U رمق تازه
refreshments U تازه سازی
new come U تازه امده
new come U تازه رسیده
new comer U تازه وارد
new employees U کارمندان تازه
new fallen snow U برف تازه
green old wound U زخم تازه
green crop U علف تازه
new built U تازه ساخت
new built U تازه ساز
beginner U تازه کار
beginners U تازه کار
new buit U تازه ساخت
renewal U تازه سازی
renewals U تازه سازی
grcen wine U شراب تازه
new clown U تازه شکفته
green concrete U بتن تازه
new buit U تازه ساز
novitiate U تازه کار
settlers U مهاجر تازه
ordinee U شماش تازه
brides U تازه عروس
freshest U تازه کردن
bride U تازه عروس
settler U مهاجر تازه
reprints U چاپ تازه
settlor U مهاجر تازه
reprinting U چاپ تازه
reprinted U چاپ تازه
reprint U چاپ تازه
to bring in U تازه اوردن
to innovate in U تازه اوردن
brand-new U بکلی نو یا تازه
novices U تازه کار
fresh- U تازه کردن
juniors U زودتر تازه تر
fresh U تازه کردن
What is new? What is cooking ? U تازه چه خبر ؟
span new U کاملا تازه
span new U خیلی تازه
rebirth U تولد تازه
reappraisals U ارزیابی تازه
reappraisal U ارزیابی تازه
juvenescent U تازه جوان
rookie U تازه کار
rookies U تازه کار
sucking U تازه کار
freshwater U تازه کار
noviciate U تازه کار
greener U تازه کار
junior U زودتر تازه تر
breezy U خنک تازه
novice U تازه کار
immigrant U تازه وارد
tenderfoot U تازه کار
turn over a new leaf <idiom> U شروعی تازه
sup.latest or last U تازه گذشته
immigrants U تازه وارد
scarc ely U جخت تازه
jackleg U تازه کار
late U تازه گذشته
regeneration U تولد تازه
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
furbishes U صورت تازه دادن به
To sThe night is stI'll young . U تازه سرشب است
only at the second go U تازه در دومین تقلا
reanimate U حیات تازه بخشیدن
doubler U دستگاه ورق تازه کن
This isn't fresh. این تازه نیست.
furbishing U صورت تازه دادن به
brand new <idiom> U کاملا تازه وجدید
newborn U تازه زاییده شده
redecorated U تزئینات تازه کردن
switched on <idiom> U لحنی با نظریه تازه
new arrived U تازه وارد شده
furbish U صورت تازه دادن به
first-run <idiom> U تازه ،اکران اول
revivified U نیروی تازه دادن
furbished U صورت تازه دادن به
saplings U درخت تازه وجوان
To catch ones breath . U نفس تازه کردن
inchoate U تازه بوجود امده
sapling U درخت تازه وجوان
refurbish U روشن و تازه کردن
neoteric U تازه بدنیا امده
redivivus U تولد تازه یافته
recuperates U نیروی تازه یافتن
recruits U نیروی تازه گرفتن
refurbished U روشن و تازه کردن
refurbishes U روشن و تازه کردن
reseating U نشیمنگاه تازه دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com