Perdic | تاخیر پیگردی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 160 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	seek delay U	تاخیر پیگردی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	tracking U	پیگردی
	seed U	پیگردی کردن
	tracking symbol U	نماد پیگردی
	tracks U	پیگردی کردن
	tracked U	پیگردی کردن
	seek time U	زمان پیگردی
	track U	پیگردی کردن
	seeds U	پیگردی کردن
	seeks U	طلب کردن پیگردی کردن
	seeking U	طلب کردن پیگردی کردن
	track ball U	گوی پیگردی گوی شیار
	seek U	طلب کردن پیگردی کردن
	delays U	تاخیر
	deferment U	تاخیر
	delay line U	خط تاخیر
	demurral U	تاخیر
	permutations U	تاخیر
	permutation U	تاخیر
	dilatoriness U	تاخیر
	artificial delay line U	خط تاخیر
	latency U	تاخیر
	lead lag relation U	تاخیر
	dilation U	تاخیر
	mora U	تاخیر
	cunctation U	تاخیر
	delay U	تاخیر
	lagged U	تاخیر
	stator U	تاخیر کن
	lags U	تاخیر
	subsequence U	تاخیر
	retardation U	تاخیر
	supersedure U	تاخیر
	delaying U	تاخیر
	lag U	تاخیر
	delay circuit U	مدار تاخیر
	tardiness U	تاخیر ورود
	delay time U	زمان تاخیر
	lag angle U	زاویه تاخیر
	demurrage U	جریمه تاخیر
	average latency U	تاخیر متوسط
	electromagnetic delay line U	خط تاخیر الکترومغناطیسی
	external delay U	تاخیر خارجی
	non delay U	بدون تاخیر
	slow down U	تاخیر کردن
	rotational delay U	تاخیر چرخشی
	retardment U	درنگ تاخیر
	put over U	تاخیر کردن
	retarder U	تاخیر کننده
	phase lag U	تاخیر فاز
	postponer U	تاخیر انداز
	retardation coil U	پیچک تاخیر
	non delay U	ماسوره بی تاخیر
	magnetic lag U	تاخیر مغناطیسی
	propagation delay U	تاخیر انتشار
	hold off <idiom> U	تاخیر کردن
	valve lag U	تاخیر سوپاپ
	ignition delay U	تاخیر اختراق
	ignition lag U	تاخیر احتراق
	inductive retardation U	تاخیر القایی
	lag coefficient U	ضریب تاخیر
	lag of phase U	تاخیر فاز
	lingerer U	تاخیر کننده
	magnetic delay line U	خط تاخیر مغناطیسی
	propagation delay U	تاخیر پخش
	angle of lag U	زاویه تاخیر
	tarried U	تاخیر کردن
	tardiest U	دارای تاخیر
	tardier U	دارای تاخیر
	postponements U	تاخیر اندازی
	dallied U	تاخیر کردن
	lags U	تاخیر زمانی
	dallies U	تاخیر کردن
	lags U	تاخیر کردن
	dally U	تاخیر کردن
	dallying U	تاخیر کردن
	retard U	تاخیر کردن
	retarding U	تاخیر کردن
	retards U	تاخیر کردن
	postponement U	تاخیر اندازی
	postponing U	به تاخیر انداختن
	postpones U	به تاخیر انداختن
	tarries U	تاخیر کردن
	tarry U	تاخیر کردن
	tarrying U	تاخیر کردن
	hindrance U	سبب تاخیر
	hindrances U	سبب تاخیر
	delay U	به تاخیر انداختن
	tardy U	دارای تاخیر
	delaying U	به تاخیر انداختن
	delays U	به تاخیر انداختن
	stick U	الصاق تاخیر
	postpone U	به تاخیر انداختن
	postponed U	به تاخیر انداختن
	linger U	تاخیر کردن
	time lags U	زمان تاخیر
	lagged U	تاخیر کردن
	lagged U	تاخیر زمانی
	lag U	تاخیر زمانی
	time lag U	تاخیر زمانی
	time lag U	زمان تاخیر
	lag U	تاخیر کردن
	delayed U	به تاخیر افتاده
	lingers U	تاخیر کردن
	lingering U	تاخیر کردن
	time lags U	تاخیر زمانی
	lingered U	تاخیر کردن
	delays U	به تاخیر افتادن تاخیرکردن
	suspension of the game U	تعویق و تاخیر بازی
	acoustic delay line U	خط تاخیر دهنده صوتی
	delaying U	به تاخیر افتادن تاخیرکردن
	delay U	به تاخیر افتادن تاخیرکردن
	arming delay U	تاخیر در مسلح شدن
	delay en route U	تاخیر در حین راه
	option of delayed payment of the price U	خیار تاخیر ثمن
	hang-up <idiom> U	تاخیر دربعضی از کارها
	late payment damages U	خسارت تاخیر تادیه
	demurrage U	تاخیر کردن نگاهداشتن
	delay equalizer U	برابر کننده تاخیر
	delay zction firing U	عمل احتراق با تاخیر
	delay en route U	تاخیر درحین حرکت در مسیر
	Better late then never. <proverb> U	تاخیر بهتر از هرگز است .
	There will be a delay of 8 minutes.	8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
	throw back U	باعث تاخیر شدن رجعت
	demurs U	استثنا قائل شدن تاخیر
	slippage U	تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
	decision lag U	تاخیر زمانی در تصمیم گیری
	delayed a.v.c. U	نافم خودکار صدا با تاخیر
	demurrage U	خسارت تاخیر تخلیه کشتی
	summaries U	انجام شده بدون تاخیر
	demurrer U	تقاضای تاخیر درصدور حکم
	demur U	استثنا قائل شدن تاخیر
	magnetic delay U	تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
	prolonger U	تاخیر دهنده طولانی کننده
	demurred U	استثنا قائل شدن تاخیر
	put off U	تاخیر کردن طفره رفتن
	demurring U	استثنا قائل شدن تاخیر
	summary U	انجام شده بدون تاخیر
	His departure has been postponed for two days. U	حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
	height delay U	زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
	stick around U	تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
	slow whistle U	تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
	waiting delay U	تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
	deferred maintenance U	قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
	Is the train from Leeds late? U	آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
	coding delay U	تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
	delayed offside U	تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
	demurrage U	جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
	acoustic U	حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
	acoustic U	تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
	instantaneous readout U	سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
	hysteresis U	تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
	latency U	تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
	lay up U	دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
	delayed opening U	سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
	look ahead U	جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
	queues U	روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
	queueing U	روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
	queued U	روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
	queue U	روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است