English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
opposeless U بی مخالفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct objects U مخالفت کردن
indirect objects U مخالفت کردن
object U مخالفت کردن
objected U مخالفت کردن
objecting U مخالفت کردن
objects U مخالفت کردن
defiantly U از روی مخالفت
buck U مخالفت کردن با
bucks U مخالفت کردن با
resist U مخالفت کردن با
resisted U مخالفت کردن با
resisting U مخالفت کردن با
resists U مخالفت کردن با
objection U مخالفت استدلال مخالف
objections U مخالفت استدلال مخالف
antagonism U مخالفت
veto U نشانه مخالفت
vetoed U نشانه مخالفت
vetoes U نشانه مخالفت
vetoing U نشانه مخالفت
resistance U سختی مخالفت
remonstrance U مخالفت
repugnance U تناقض مخالفت
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
disagree U نساختن با مخالفت کردن با
disagreed U نساختن با مخالفت کردن با
disagreeing U نساختن با مخالفت کردن با
disagrees U نساختن با مخالفت کردن با
contend U مخالفت کرده با رقابت کردن
contended U مخالفت کرده با رقابت کردن
contends U مخالفت کرده با رقابت کردن
withstand U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstood U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
gainsaid U مخالفت
gainsay U مخالفت
gainsaying U مخالفت
gainsays U مخالفت
blackball U مخالفت کردن
blackballed U مخالفت کردن
blackballing U مخالفت کردن
blackballs U مخالفت کردن
oppose U ضدیت کردن مخالفت کردن
opposes U ضدیت کردن مخالفت کردن
indulge U مخالفت نکردن
indulged U مخالفت نکردن
indulges U مخالفت نکردن
indulging U مخالفت نکردن
faction U مخالفت
factions U مخالفت
aversion U مخالفت ناسازگاری
aversions U مخالفت ناسازگاری
defiance U مخالفت
opposition U مخالفت
antagonistic U مخالفت امیز
obscurantism U مخالفت باروشنفکری
obscurantism U مخالفت با علم ومعرفت
thwart U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
thwarted U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
disagreement U مخالفت
disagreements U مخالفت
abolitionism U مخالفت با بردگی
antagonistically U از روی مخالفت یا دشمنی
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
contrariety U مخالفت
contrariness U مخالفت
contrarious U مخالفت امیز
controvert U هم ستیز کردن مخالفت کردن
disaccord U مخالفت
disgreement U مخالفت
flag discrimination U مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
incongruousness U تباین مخالفت
mc carthyism U سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
negative voice U منع نشانه مخالفت
nem con U بدون مخالفت کسی است
opponency U مخالفت
opposable U مخالفت کردنی
oppugn U مخالفت کردن با
oppugnancy U مخالفت
oppugnation U مخالفت
oppugner U مخالفت کننده
paradoxicality U مخالفت باعقاید عمومی
paradoxy U مخالفت با عقایدعمومی
recusance or sancy U مخالفت
renitency U مخالفت
repugn U مخالفت کردن با
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
to kick against a proposal U با پیشنهادی مخالفت
to set ones face against U مخالفت کردن با
adversarial U وابسته به مخالفت یا دشمنی
obj U مخالفت
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
divided <adj.> U در مخالفت
to be in disagreement [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی]
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be split [over something] [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
to be at strife [with somebody] [over something] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com