English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
non-resident alien [NRA] U بیگانه غیر مقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
Other Matches
foreignism U رسم بیگانه بیگانه پرستی
settled U مقیم
in residence U مقیم
inmates U مقیم
dweller U مقیم
domiciled U مقیم
denizen U مقیم
residents U مقیم
resident U مقیم
denizens U مقیم
abider U مقیم
settlers U مقیم
resider U مقیم
stator U مقیم
termer U مقیم
residing U مقیم
inhabitant U مقیم
settler U مقیم
inmate U مقیم
settlor U مقیم
non resident U مقیم موقتی
to station oneself U مقیم شدن
residing abroad U مقیم خارجه
non resident U غیر مقیم
resident program U برنامه مقیم
italiot or ote U مقیم ایتالیا
house physician U پزشک مقیم
resident loader U بارکننده مقیم
domiciliate U مقیم ساختن
domiciled in tehran U مقیم تهران
resident segment U قطعه مقیم
non-residents U مقیم موقتی
non-resident U مقیم موقتی
residentiary U کشیش مقیم
residentiary U روحانی مقیم
minister resident U وزیر مقیم
resides U مقیم شدن
won U مقیم شدن .
settles U مقیم کردن
settle U مقیم کردن
reside U مقیم شدن
resided U مقیم شدن
sedentary U مقیم دریک جا
foreigners U بیگانه
only U بس بیگانه
stranger U بیگانه
exotic U بیگانه
foreign U بیگانه
outsider U بیگانه
oversea U بیگانه
strangest U بیگانه
peregrine U بیگانه
strange U بیگانه
peregrin or rine U بیگانه
outsiders U بیگانه
barbarous U بیگانه
abroad U بیگانه
alien U بیگانه
xenophobe U بیگانه
barbarian U بیگانه
barbarians U بیگانه
aliens U بیگانه
foreigner U بیگانه
non-resident shareholder U سهامدار غیر مقیم
hosteler U مقیم شبانه روزی
to be in residence U مقیم یا ماندنی بودن
citizen abroad U شهروند مقیم خارج
non-resident citizen [American E] U شهروند غیر مقیم
expatriate U شهروند مقیم خارج
expat [colloquial] U شهروند مقیم خارج
memory resident program U برنامه مقیم در حافظه
maronite U مسیحی مقیم لبنان
Foreign residents in tehran. U خارجیان مقیم تهران
house surgeon U جراح مقیم بیمارستان
xenophilous U بیگانه پرست
foreignlegion U هنگ بیگانه
foreing currency U پول بیگانه
xenophilism U بیگانه پرستی
holozoic U بیگانه خوار
xenophobe U دشمن بیگانه
xenophobe U بیگانه ترس
xenoplastic U همزیست با بیگانه
loanword U واژه بیگانه
xenophile U بیگانه پرست
phagocytosis U بیگانه خواری
stranger U بیگانه کردن
abroad U ممالک بیگانه
overseas U کشورهای بیگانه
xenophobia U بیگانه ترسی
xenophobia U بیگانه هراسی
xenophile U بیگانه دوست
foreignism U اصطلاح بیگانه
foreign subjects U اتباع بیگانه
xenocentrism U بیگانه محوری
estrangements U بیگانه کردن
estrangement U بیگانه کردن
outlandish U بیگانه وار
tsr U برنامه مقیم پایانی ایستا
terminal and stay resident program U برنامه مقیم پایانی ایستا
nonresidency U عدم اقامت غیر مقیم
interns U انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning U انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern U انترن پزشک مقیم بیمارستان
non-resident partner U شریک غیر مقیم [اقتصاد]
German expatriates U شهروندهای آلمانی مقیم خارج
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
nonresidence U عدم اقامت غیر مقیم
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
xenoglossophilia U عشق به زبانهای بیگانه
xenoglossophobia U هراس از زبانهای بیگانه
estrange U بیگانه کردن دورکردن
strangers U بطور غریب یا بیگانه
phagocyte U سلول بیگانه خوار
strangely U بطور غریب یا بیگانه
publican U بیگانه صاحب میخانه
macrophage U یاخته بیگانه خواردرشت
he is no linguist U زبان بیگانه نمیداند
publicans U بیگانه صاحب میخانه
foreignize U بیگانه کردن یاشدن
currency U ارز پول بیگانه
barbarize U بیگانه یا وحشی شدن
currencies U ارز پول بیگانه
foreign value system U نظام ارزشی بیگانه
overseas agent U نماینده درکشور بیگانه
conus residents U پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
alien species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive species U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
neophyte U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
exotic U گونه بیگانه [گیاه شناسی]
gringo U بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
gringos U بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
phagotroph U ریزه پرواره بیگانه خوار
foreignize U حالت بیگانه دادن یایافتن
the a.of boreign words U اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
tramontane U واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
phagocytize U در اثر بیگانه خواری تحلیل رفتن
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
disuniting U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunites U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunite U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunited U باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
alienability U قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
exclave U ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
dirty bit U بیت پرچم که توسط برنامههای مقیم حافظه تنظیم شده است .
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
short haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
ablegate U مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
haulage U پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
compression U نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
foreign attachment U توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
installable device driver U درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
reside U ساکن بودن مقیم بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
garrison U مقیم کردن مستقر کردن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
garrisons U مقیم کردن مستقر کردن
averted U بیزار کردن بیگانه کردن
xenophile U بیگانه پرست اجنبی پرست
alienating U بیگانه کردن منحرف کردن
alienates U بیگانه کردن منحرف کردن
alienate U بیگانه کردن منحرف کردن
averts U بیزار کردن بیگانه کردن
averting U بیزار کردن بیگانه کردن
avert U بیزار کردن بیگانه کردن
resident engineer U مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com