English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
holt U بیشه واقع بر روی تپه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
braking U بیشه
holt U بیشه
glades U بیشه
glade U بیشه
shaw U بیشه
thickets U بیشه
brushwood U بیشه
grove U بیشه
groves U بیشه
bosque U بیشه
boscage U بیشه
bosk U بیشه
bosket U بیشه
brake U بیشه
braked U بیشه
brakes U بیشه
coppice U بیشه
thicket U بیشه
coppices U بیشه
bosquet U بیشه
forests U بیشه
wood U بیشه
forest U بیشه
thickety U بیشه زار
kae U کلاغ بیشه
thorn forest U خار بیشه
thickety U بیشه مانند
spinny U بیشه درخت کوتاه
spinney U بیشه درخت کوتاه
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
situate U واقع در
indeed U در واقع
situating U واقع در
situates U واقع در
situated or situate U واقع
bestead U واقع
substantially U در واقع
post mortem U پس از واقع
postmortem U پس از واقع
in reality U در واقع
As it were U در واقع
realist U واقع بین
initialling U واقع در اغاز
situated U واقع در جایگزین
situated U واقع شده در
initials U واقع در اغاز
initialing U واقع در اغاز
vanward U واقع درجلو
initialed U واقع در اغاز
initial U واقع در اغاز
realists U واقع گرا
realist U واقع گرا
realistic U واقع گرایانه
realistic U واقع بین
lumbar U واقع در کمر
realistically U واقع بین
superjacent U واقع درفوق
realists U واقع بین
realistically U واقع گرایانه
sublunar U واقع در زیرقمر
extreme position U واقع درمنتهاالیه
flight from reality U واقع گریزی
postern U واقع درعقب
haemal U واقع درسوی دل
hypodermal U واقع در زیرپوست
initiatory U واقع در اول
osculant U واقع شونده
intramontane U واقع در کوهستان
located inside U تو واقع شده
limitrophe U واقع در مرز
intervascular U واقع در میان رگ ها
life like U واقع نما
intradermal U واقع در زیرپوست
intradermic U واقع در زیرپوست
intralogical U واقع در حدودمنطق
extraception U واقع نگری
precordial U واقع در پیش دل
dichasial U واقع در دو طرف
trumped up U خلاف واقع
trumped-up U خلاف واقع
subjacent U واقع در زیر
alpha lyrae U نسر واقع
situated or situate U واقع شده
axile U واقع درمحور
sinisteral U واقع درسمت چپ
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
shipside U واقع در کنارکشتی
initialled U واقع در اغاز
capsulate U واقع درکپسول
centric U واقع درمرکز
procephalic U واقع در جلو سر
dereism U واقع گریزی
it lies on the east of U در خاور واقع
nether U واقع در زیر
yonder U واقع درانجا
realism U واقع بینی
vega U نسر واقع
realism U واقع گرایی
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
occurs U واقع شدن
hinder U واقع درعقب
realism U واقع گرائی
occur U واقع شدن
down-to-earth U واقع بین
down to earth U واقع بین
onshore U واقع در ساحل
nether U واقع در پایین
objectivity U واقع بینی
hindered U واقع درعقب
vertical U واقع در نوک
meanest U واقع دروسط
sets U واقع شده
mean U واقع دروسط
lie U واقع شدن
take place U واقع شدن
meaner U واقع دروسط
to take place U واقع شدن
covenant U واقع شود
setting up U واقع شده
to come to pass U واقع شدن
untrue U خلاف واقع
transpontine U واقع در انسوی پل
lied U واقع شدن
lies U واقع شدن
hindering U واقع درعقب
hinders U واقع درعقب
set U واقع شده
covenants U واقع شود
etesian U واقع شونده بطورسالیانه
pre ocular U واقع در جلو چشم
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
extern U فاهری واقع در خارج
terminals U واقع در نوک پایان
pragmatics U فعال واقع بین
postcardinal U واقع در پشت قلب
haemal U واقع درسوی چپ سینه
terminal U واقع در نوک پایان
critical U واقع درمرحله انتقال
half way U واقع در نیمه راه
hypogastric U واقع در زیر شکم
hypogeal U واقع در شکم خاک
hypogeous U واقع در شکم خاک
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
first world U واقع دراروپای غربی
pantropical U واقع در مناطق حاره
pantropic U واقع در مناطق حاره
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
midship U واقع درمیان کشتی
midmost U واقع در عین وسط
interscapular U واقع در میان دو کتف
middlemost U واقع در عین وسط
interseptal U واقع در میان جدارها
interseptal U واقع در میان پره ها
mid most U واقع در عین وسط
lobar U واقع در قسمتهای ریه
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interurban U واقع در میان شهرها
left-hand U واقع در سمت چپی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
intervertebral U واقع در میان مهره ها
laterad U واقع درخط افقی
intra uterine U واقع در درون زهدان
intracellular U واقع در درون سلول
it never occurred again U دیگر واقع نشد
moral realism U واقع نگری اخلاقی
interplanetary U واقع در بین سیارات
intermural U واقع در میان دیوارها
interaxal U واقع در میان دو کوه
interaxial U واقع در میان دو کوه
right-hand U واقع در دست راست
intercellular U واقع در میان یاخته ها
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intercililary U واقع در میان ابروها
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
interdental U واقع در میان دو دندان
interdigital U واقع در میان انگشتان
interdigitate U واقع در میان انگشتان
interfacial U واقع در میان دورو
nodal U واقع درنزدیک گره
interjacent U در میان واقع شونده
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
intermontane U واقع در میان دو کوه
intermundane U واقع در میان دو جهان
intratelluric U واقع در درون زمین
mediating U درمیان واقع شدن
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
interstellar U واقع در میان ستارگان
alpine U واقع در ارتفاع زیاد
mediates U درمیان واقع شدن
ventral U واقع بر روی شکم
sublingual U واقع درزیر زبان
lateral U واقع درخط افقی
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
sublunary U واقع در زیر ماه
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
intermediate U در میان واقع شونده
ultramarine U واقع در انسوی دریا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com