Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
astronomic
U
بیشمار وابسته به علم هیئت
astronomical
U
بیشمار وابسته به علم هیئت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
missionaries
U
وابسته به هیئت اعزامی
missionary
U
وابسته به هیئت اعزامی
uranological
U
وابسته به هیئت و اجرام سماوی
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardroom
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boarded
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardrooms
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
judicature
U
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury
U
هیئت داوری هیئت قضات
panelist
U
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
without number
U
بیشمار
uncountable
<adj.>
U
بیشمار
myriads
U
بیشمار
myriad
<adj.>
U
بیشمار
numberless
<adj.>
U
بیشمار
myriad
U
بیشمار
innumerable
<adj.>
U
بیشمار
countless
<adj.>
U
بیشمار
multitudinous
U
بیشمار
numerous
U
بیشمار
numberless
U
بیشمار
countless
U
بیشمار
sumless
<adj.>
U
بیشمار
umpteen
U
وافر بیشمار
umpteenth
U
وافر بیشمار
nth
U
در مرتبه بیشمار
populous
U
کثیرالجمعیت بیشمار
an infinitude of stars
U
ستارگان بیشمار
innumerably
U
بطور بیشمار
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
corps
U
هیئت
committee
U
هیئت
attitudes
U
هیئت
guize
U
هیئت
panels
U
هیئت
panel
U
هیئت
attitude
U
هیئت
astronomy
U
هیئت
committees
U
هیئت
commissioning
U
هیئت
configurations
U
هیئت
confranternity
U
هیئت
commission
U
هیئت
configuration
U
هیئت
commissions
U
هیئت
commissioning
U
هیئت مامورین
political mission
U
هیئت سیاسی
economic commission
U
هیئت اقتصادی
legislature
U
هیئت مقننه
board of direcotors
U
هیئت مدیره
commission
U
هیئت مامورین
trial jury
U
هیئت منصفه
astronomically
U
مطابق هیئت
board of directors
U
هیئت مدیره
professoriat
U
هیئت استادان
legislative body or assembly
U
هیئت مققنه
council ot ministers
U
هیئت وزراء
deputations
U
هیئت نمایندگی
board
U
هیئت ژوری
diplomatic mission
U
هیئت سیاسی
boarded
U
هیئت ژوری
constituency
U
هیئت موسسان
constituencies
U
هیئت موسسان
jury
U
هیئت داوران
jury
U
هیئت منصفه
juries
U
هیئت داوران
juries
U
هیئت منصفه
boarded
U
هیئت کمیسیون
governing body
U
هیئت حاکمه
governing bodies
U
هیئت حاکمه
hue
U
هیئت منظر
military body
U
هیئت نظامی
bureaus
U
هیئت اداری
military comission
U
هیئت نظامی
bureau
U
هیئت اداری
top drawer
U
هیئت حاکمه
petty jury
U
هیئت منصفه
deputation
U
هیئت نمایندگی
instituting
U
هیئت شورا
institute
U
هیئت شورا
institutes
U
هیئت شورا
hues
U
هیئت منظر
collegium
U
هیئت یا کمیته
physiques
U
ترکیب هیئت
physique
U
ترکیب هیئت
board of directers
U
هیئت مدیره
commissions
U
هیئت مامورین
board
U
هیئت کمیسیون
committees
U
هیئت یا کمیته
committee
U
هیئت یا کمیته
board of trade
U
هیئت بازرگانی
legislatures
U
هیئت مقننه
format
U
قالب هیئت
formats
U
قالب هیئت
instituted
U
هیئت شورا
staffed
U
اعضاء هیئت
configuration
U
هیئت پذیری
commissioner
U
عضو هیئت
staffs
U
اعضاء هیئت
expeditions
U
هیئت اعزامی
staff
U
اعضاء هیئت
departments
U
قسمت هیئت
directorate
U
هیئت رئیسه
configurations
U
هیئت پذیری
executive
U
هیئت رئیسه
directorates
U
هیئت رئیسه
commissioners
U
عضو هیئت
faculties
U
هیئت علمی
department
U
قسمت هیئت
bars
U
هیئت وکلاء
expedition
U
هیئت اعزامی
executives
U
هیئت رئیسه
astronomy
U
هیئت استرونومی
knightage
U
هیئت شوالیه ها
astronomy
U
علم هیئت
bar
U
هیئت وکلاء
faculty
U
هیئت علمی
president of the board
[ American E]
U
رئیس هیئت مدیره
masked ball
U
رقص با هیئت مبدل
chief executive officer
[CEO]
[American E]
U
رئیس هیئت مدیره
masked balls
U
رقص با هیئت مبدل
directorates
U
هیئت مدیره ستادی
directorate
U
هیئت مدیره ستادی
cabinet
U
هیئت وزرا اطاقک
cabinets
U
کابینه هیئت دولت
company
U
دسته هیئت بازیگران
cabinets
U
هیئت وزرا اطاقک
companies
U
دسته هیئت بازیگران
military body
U
هیئت رئیسه نظامی
the f.
U
اعضای هیئت پزشکی
military assistance advisory group (maag
U
هیئت مستشاری نظامی
backbencher
U
عضو هیئت قانونگذاری
backbenchers
U
عضو هیئت قانونگذاری
constellations
U
هیئت صورت فلکی
constellation
U
هیئت صورت فلکی
to be masked
U
تدیل هیئت دادن
cabinet
U
کابینه هیئت دولت
chairman of the board
[of directors/managers]
U
رئیس هیئت مدیره
jurors
U
عضو هیئت منصفه
director
U
عضو هیئت مدیره
editorial staff
U
هیئت مدیره یانویسنده
transmutes
U
تغییر هیئت دادن
assembly
U
هیئت قانون گذاری
electorate
U
هیئت انتخاب کنندگان
grand jury
U
هیئت منصفه عالی
electorates
U
هیئت انتخاب کنندگان
assize
U
هیئت قضات یا منصفه
special jury
U
هیئت منصفه مخصوص
transmuting
U
تغییر هیئت دادن
juror
U
عضو هیئت منصفه
directors
U
عضو هیئت مدیره
delegacy
U
نماینده هیئت نمایندگان
white hall
U
هیئت حاکمه انگلیس
transmute
U
تغییر هیئت دادن
grand juries
U
هیئت منصفه عالی
transmuted
U
تغییر هیئت دادن
panels
U
هیئت تشک پالان
astronomically
U
از روی علم هیئت
panel
U
هیئت تشک پالان
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
cryptoboard
U
هیئت کشف رمز پیامها
discipline and adjustment board
U
هیئت تدوین مقررات انضباطی
mission
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
secretariats
U
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
transfiguration
U
تبدیل هیئت تغییر شکل
Soviet
U
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviets
U
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
missions
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
petit jury
U
هیئت منصفه دوازده نفری
assignees in bankruptcy
U
هیئت تصفیه امور ورشکسته
directorates
U
مقام ریاست هیئت مدیره
chairman
U
مدیر رئیس هیئت مدیره
secretariat
U
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
privy councillor
U
عضو هیئت رایزنان سلطنتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com