English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home. <proverb> U بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We wI'll eat out tonight. U امشب می رویم بیرون غذامی خوریم
Outside the house. U بیرون از خانه
out <adv.> U بیرون از خانه
We move out on the 1st. U ما یکم از خانه بیرون می آییم.
to pull out U از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
come and take p luck with us U بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
They consider him as an outsider . U اورا غریبه بحساب می آورند
Some parent spoil their children . U برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
A ston ethrown by a fool into a well , cannot be f. <proverb> U سنگى را دیوانه اى در چاه بیاندازد صد عاقل نمى توانند در آورند .
chrome dyes U کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
appetite [for] U اشتها [به]
anorexic U بی اشتها
relishes U اشتها
relished U اشتها
relish U اشتها
anorexic U کم اشتها
relishing U اشتها
appetites U اشتها
jadish U بی اشتها
jaded U بی اشتها
orexis U اشتها
appetite U اشتها
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
appetite U اشتها ارزو
heartily U از روی اشتها
starters U اشتها آورها
anorexic U داروی اشتها کم کن
appetize U به اشتها اوردن
appetites U اشتها ارزو
appetitive U اشتها اور
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
to whet appetite U اشتها صاف کردن
to have an appetite for something U اشتها به چیزی داشتن
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
to give somebody an appetite U کسی را به اشتها آوردن
to not feel hungry [to not like having anything] U اصلا اشتها نداشتن
stomach U اشتها تحمل کردن
stomaching U اشتها تحمل کردن
stomached U اشتها تحمل کردن
to sharpen one's appetite U اشتها صاف کردن
stomachs U اشتها تحمل کردن
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
suppressant U داروی جلوگیر [مثال اشتها]
stomachic U اشتها اور شربت اشتهااور
Onions stimulate the appetite. U پیاز اشتها راتحریک می کند
starters U پیش غذاها. اشتها آورها
ghrelin [hunger hormone] U گرلین [هورمون اشتها آور] [بیوشیمی]
He hasn't had much of an appetite lately. U به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
aperitif U نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
range U یک خانه یا تعدادی خانه
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
out [of] <adv.> U بیرون [از]
outside [of] <adv.> U بیرون [از]
out U بیرون از
bakkat U به بیرون
out <adv.> U بیرون
out door U بیرون
off the track U بیرون
outside appearance U بیرون
outward bound U بیرون رو
outed U بیرون از
from outside U از بیرون [از]
from out of town U از بیرون [از]
out of U بیرون از
out-of- U بیرون از
outwith [Scotish E] <adv.> U بیرون [از]
out- U بیرون از
abroad U بیرون
external U بیرون
externals U بیرون
forth of U بیرون از
without U بیرون
from the outside U از بیرون
outdoor U بیرون
forth U بیرون از
efferent U بیرون بر
out <adv.> U به بیرون
away U بیرون از
outside U بیرون
away U بیرون
without U بیرون از
outsides U بیرون
extra terrestrial U بیرون از
homes U خانه
houses U خانه
her house U خانه ان زن
quarterage U خانه
housing U خانه ها
roommate U هم خانه
roommates U هم خانه
door to door U خانه به خانه
door-to-door U خانه به خانه
cellular U خانه خانه
checkered U خانه خانه
tersellated U خانه خانه
sockets U خانه
dwelling U خانه
dwellings U خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
materfamilias U زن خانه
pigeon hole U خانه
lares U خانه
home U خانه
double-fronted U خانه دو در
shacks U خانه
i was under his roof U در خانه
cloisonne U خانه خانه
houseless U بی خانه
domiciles U خانه
lar U خانه
her house U خانه اش
within doors U در خانه
pigeon-holes U خانه
lodge U خانه
house U خانه
lodges U خانه
cellulated U خانه خانه
furnace house U خانه
pigeon-hole U خانه
shack U خانه
pieds-a-terre U خانه
pied-a-terre U خانه
socket خانه
houseroom U جا در خانه
cell U خانه
lodged U خانه
room U خانه
rooms U خانه
cells U خانه
honeycombs U خانه خانه
honeycomb U خانه خانه
housed U خانه
alveolate U خانه خانه
domicile U خانه
draw out U بیرون کشیدن از
ejection U بیرون رانی
outflow U بیرون ریزی
beyond d. U بیرون از حدوصف
beyond one's vision U بیرون ازحدبینایی
effuse U بیرون ریختن از
ejaculatory U بیرون اندازنده
egestion U بیرون ریزی
bring off U بیرون بردن
outgoing U بیرون رونده
ejection U بیرون اندازی
clamp U بیرون کشیدن
clamps U بیرون کشیدن
deferent U بیرون برنده
clamping U بیرون کشیدن
clamped U بیرون کشیدن
ejector U بیرون انداز
astir U بیرون از بستر
efferent U رگ بیرون بر وابران
bear out U بیرون دادن
ejector U بیرون کننده
eliminable U بیرون کردنی
surfaced U نما بیرون
outcrop U سر بیرون کردن
outcrops U سر بیرون کردن
pull out U بیرون امدن
pull-out U بیرون امدن
pull-outs U بیرون امدن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com