English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outpouring U بیرون ریزش
outpourings U بیرون ریزش
outpour U بیرون ریزش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
fallout prediction U محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
defluxion U ریزش
fallout U ریزش
precipitation U ریزش
disembogue U ریزش
disemboguement U ریزش
pours U ریزش
effusion U ریزش
calvities U ریزش مو
pouring U ریزش
poured U ریزش
spill U ریزش
influxes U ریزش
depilation U ریزش مو
come down U ریزش
chuct U ریزش
spills U ریزش
landslides U ریزش
spilling U ریزش
rheumatism U ریزش
influx U ریزش
spilled U ریزش
landslide U ریزش
log chute U ریزش
pour U ریزش
fox evil U ریزش مو
gushes U ریزش
inpouring U ریزش
psilosis U ریزش مو
gush U ریزش
perfusion U ریزش
sprinkles U ریزش نم نم
sprinkled U ریزش نم نم
sprinkle U ریزش نم نم
overflown U ریزش
infusions U ریزش
infusion U ریزش
disengorgement U ریزش
drencher U اب ریزش
sprayed U ریزش
overflow U ریزش
overflowed U ریزش
spray U ریزش
spraying U ریزش
sprays U ریزش
gushed U ریزش
on the fly U ریزش
chute U ریزش
coryza U ریزش
chutes U ریزش
outflows U ریزش
outflow U ریزش
insets U : ریزش
inset U : ریزش
flux U ریزش
diffusion U ریزش
catarrh U ریزش
affluxion U ریزش
abscission U ریزش
overflows U ریزش
affution U ریزش
swoop [on] U ریزش [سر]
affusion U ریزش
effusions U ریزش
afflux U ریزش
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
pouring spout U ناودان ریزش
splash U صدای ریزش
flow side U ریزش در شیب
flush pipe U لوله ریزش
rate of pouring U سرعت ریزش
fallout pattern U شکل ریزش
rock rubble U ریزش سنگ
drop inlet U دریچه ریزش
drip loop U حلقه ریزش اب
fall of rock U ریزش سنگ
drop manhole U دهانه ریزش
fail out U ریزش کردن
slides U سراشیبی ریزش
slide U سراشیبی ریزش
epiphora U اشک ریزش
splashing U صدای ریزش
mucorrhea U ریزش مخاط
pouring platform U سطح ریزش
pouring nozzle U شیپوره ریزش
pouring gate U دریچه ریزش
pouring cup U قاشق ریزش
loss of hair U ریزش مو [پزشکی]
pour point U نقطه ریزش
lopecia U ریزش مو [پزشکی]
ptyalism U ریزش خیو
gleet U ریزش مخاط
splotch U ریزش یا پاشیدن
inflow U ریزش درونی
hair loss U ریزش مو [پزشکی]
alopecia U ریزش مو [پزشکی]
insti U ریزش تدریجی
baldness U ریزش مو [پزشکی]
instillation U ریزش تدریجی
intinction U ریزش القاء
lachrymation U ریزش اشک
over flow U طغیان ریزش
downcome U انحطاط ریزش
landfalls U ریزش زمین
landslides U ریزش خاک
outflows U ریزش جریان
fall U شیبشکن ریزش
pourability U قابلیت ریزش
income U ریزش فهور
slumps U افت ریزش
landslide U ریزش خاک
slump U افت ریزش
deplumation U ریزش مژگان
landfall U ریزش زمین
overflowing U فراوان ریزش
dewfall U ریزش شبنم
splashes U صدای ریزش
annual preciptation U ریزش سالانه
chutes U ریزش با سقوط
snowfall U برف ریزش
disemboguement U ریزش گاه
snowfalls U برف ریزش
castability U قابلیت ریزش
slumping U افت ریزش
fallout U ریزش اتمی
outflow U ریزش جریان
downfall U انحطاط ریزش
slumped U افت ریزش
chute U ریزش با سقوط
land slip U ریزش سنگ از کوه
instilment U ریزش و تلقین تدریجی
rheum U ریزش اب چشم یادهان
infalling U ریزش بسوی درون
rainfall U ریزش باران بارنغگی
gravitational collapse U فرو ریزش گرانشی
haemothorax U ریزش خون درسینه
snow inlet U دریچه ریزش برف
shedding of battery plate U ریزش صفحه باتری
flux U اسهال خون ریزش
pouring U تراوش بوسیله ریزش
stave U شکستن ریزش کردن
poured U تراوش بوسیله ریزش
residual U مربوط به ریزش اتمی
electron disintegration U فرو ریزش الکترونی
pour U تراوش بوسیله ریزش
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
rheumy U دارای ریزش یازکام
pours U تراوش بوسیله ریزش
landslip U ریزش خاک کوه
dewfall U هنگام ریزش شبنم
fallout pattern U نمونه ریزش اتمی
head U ارتفاع ریزش سر رولور سر
landslips U ریزش خاک کوه
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
indravgnt U ریزش چیزی سوی درون
pour U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhages U خون ریزش نزف الدم
poured U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pouring U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pours U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhage U خون ریزش نزف الدم
haemorrhaged U خون ریزش نزف الدم
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
haemorrhaging U خون ریزش نزف الدم
hemorrhaging U خون ریزش نزف الدم
hemorrhaged U خون ریزش نزف الدم
hemorrhages U خون ریزش نزف الدم
landslide U ریزش خاک کوه کنار جاده
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
landslides U ریزش خاک کوه کنار جاده
moderator lamp U چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
nappe U تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
fallout wind vector plot U طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
extravasattion U خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
emission theory U فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
rainout U ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
moult U [پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
collapse pressure U حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
extra terrestrial U بیرون از
efferent U بیرون بر
out door U بیرون
abroad U بیرون
off the track U بیرون
bakkat U به بیرون
forth of U بیرون از
out-of- U بیرون از
out of U بیرون از
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com