English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wear thin <idiom> U به مرور زمان لاغر شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
statute of limitation U مرور زمان
prescriptions U مرور زمان
time lapse U مرور زمان
prescription U مرور زمان
lapse of time U مرور زمان
negative prescription U مرور زمان مسقط
lapse U استفاده از مرور زمان
negative prescription U مرور زمان اسقاط حق
limitation act U قانون مرور زمان
time barred U مشمول مرور زمان
limitation of actions U مرور زمان دعاوی
positive prescription U مرور زمان مملک
statute of limitations U قانون مرور زمان
positive prescription U مرور زمان ایجاد حق
lapses U استفاده از مرور زمان
barred by statute U مشمول مرور زمان
period of prescription U مدت مرور زمان
statutory limitation U قانون مرور زمان
acquisitive prescription U مرور زمان مملک
lapsing U استفاده از مرور زمان
creative prescription U مرور زمان ایجاد حق
ecquisitive prescription U مرور زمان مملک
limitation period U مدت مرور زمان
extinctive prescription U مرور زمان اسقاط حق
curfew U زمان قطع عبور و مرور قرق
curfews U زمان قطع عبور و مرور قرق
lapsing U از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
prescribe to U استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
lapse U از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapses U از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
elapsation U ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
to scrape up [money] U چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
tolled U حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
prescription U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
patina U [جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
prescriptions U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
limitation of actions U در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
scale U فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
slimsy U لاغر
twigged U لاغر
skin and bone U لاغر
angular U لاغر
meager U لاغر
leans U لاغر
lathy U لاغر
lank U لاغر
poorest U لاغر
poorer U لاغر
poor U لاغر
twiggy U لاغر
underweight U لاغر
atrophic U لاغر
scraggier U لاغر
scraggiest U لاغر
scraggy U لاغر
meagre U لاغر
marcid U لاغر
slims U لاغر
gracile U لاغر
scrannel U لاغر
lean U لاغر
leaned U لاغر
raw-boned U لاغر
raw boned U لاغر
as thin as lath <idiom> لاغر
emaciated U لاغر
slimmed U لاغر
thin U لاغر
spare U لاغر
gaunt U لاغر
exiguous U لاغر
thinned U لاغر
thins U لاغر
pindling U لاغر
thinnest U لاغر
thinners U لاغر
slimming U لاغر
slimmest U لاغر
spared U لاغر
skinny U لاغر
slim U لاغر
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
scrag U ادم لاغر
lenten U بی گوشت لاغر
toom U فاقد لاغر
tabescent U لاغر شونده
lithe U لاغر اندام
gauntly U بطور لاغر
slight U تراز لاغر
thinnish U نسبتا لاغر
fine drawn U لاغر شده در
slighter U تراز لاغر
slim jim U لاغر میان
slights U تراز لاغر
rangey U پادراز و لاغر
slighting U تراز لاغر
scrawny U لاغر واستخوانی
scrawniest U لاغر واستخوانی
emaciate U لاغر کردن
dry bones U ادم لاغر
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
scrawnier U لاغر واستخوانی
to lose weight U لاغر شدن
slenderize U لاغر کردن
slightest U تراز لاغر
macerate U لاغر کردن
slighted U تراز لاغر
half faced U دارای صورت لاغر
slinks U نوزاد زود رس لاغر
slinking U نوزاد زود رس لاغر
slink U نوزاد زود رس لاغر
weeding U دراز و لاغر پوشاک
rangy U ولگرد پا دراز و لاغر
weed U دراز و لاغر پوشاک
bead U کوچک و لاغر ریزه
weeded U دراز و لاغر پوشاک
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
wizen U لاغر پژمرده یا پلاسیده
lanternjaws U صورت لاغر و کشیده
beads U کوچک و لاغر ریزه
meagrely U بطور لاغر یا ناقص
lanternjaws U ارواره دراز و لاغر
lantern jawed U دارای ارواره دراز و لاغر
slim jim U شبیه ادم لاغر اندام
slimpsy U زود شکن وبدساخت لاغر
slenderize U لاغر اندام شدن باریک کردن
slab sided U دارای دندههای باریک ونمایان لاغر
scal away U ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
windlestraw U ساقه خشک علف ادم لاغر و نحیف
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
revisal U مرور
reviewal U مرور
once over U مرور
reviewed U مرور
overviews U مرور
review U مرور
perusal U مرور
reviews U مرور
tracts U مرور
tract U مرور
once-over U مرور
reviewing U مرور
overview U مرور
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presents U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
rub up U مرور کردن
glanced U نظراجمالی مرور
traffics U عبور و مرور
lapses U انصراف مرور
go over U مرور کردن
turn over U مرور کردن
glances U نظراجمالی مرور
lapsing U انصراف مرور
scrolls U مرور کردن
scroll U مرور کردن
trafficking U عبور و مرور
run over U مرور کردن
traffic U عبور و مرور
go through U مرور کردن
lapse U انصراف مرور
rehearsals U مرور ذهنی
trafficked U عبور و مرور
glance U نظراجمالی مرور
rehearsal U مرور ذهنی
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
relives U در ذهن مرور کردن
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
relive U در ذهن مرور کردن
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
die out <idiom> U به مرور از بین رفتن
wear off/away <idiom> U به مرور محو شدن
relived U در ذهن مرور کردن
airfield traffic U عبورو مرور در فرودگاه
informal design review U مرور غیررسمی طرح
reliving U در ذهن مرور کردن
scans U اجمالا مرور کردن
traffic intensity U شدت عبور و مرور
traffic density U شدت عبور و مرور
revisions U تجدید نظر مرور
reviewed U بررسی کردن مرور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com