Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dismass
U
به راحت باش رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to sleep sound
U
خواب راحت یاسنگین رفتن
Other Matches
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
comforted
U
راحت
eases
U
راحت
cosies
U
راحت
cosier
U
راحت
eased
U
راحت
tranquility
U
راحت
cosiest
U
راحت
comfort
U
راحت
comforting
U
راحت
cosey
U
راحت
cosiness
U
راحت
cozier
U
راحت
cozies
U
راحت
cozy
U
راحت
coziest
U
راحت
comforts
U
راحت
cosy
U
راحت
easing
U
راحت
ease
U
راحت
cushy
U
راحت
cuddly
U
راحت
home like
U
راحت
placid
U
راحت
beforehand
U
راحت
homelike
U
راحت
snug
U
راحت
comfortable
U
راحت
tranquillity
U
راحت
convenient
U
راحت
cushiest
U
راحت
cushier
U
راحت
show up
<idiom>
U
راحت دیدن
indolence
U
راحت طلبی
stand easy
U
در جا راحت باش
relieving
U
راحت کردن
lay on your oars
U
راحت باش
bed of roses
U
وضع راحت
to lie down
U
راحت کردن
snug
U
راحت واسوده
easy chair
U
صندلی راحت
straightest
U
راحت مرتب
straighter
U
راحت مرتب
easy chairs
U
صندلی راحت
straight
U
راحت مرتب
to send to glory
U
راحت کردن
to be at ease
U
راحت نبودن
accomodating
U
راحت موافق
light handed
U
اسان راحت
well
U
راحت بسیارخوب
easy circumstances
U
زندگی راحت
set at ease
U
راحت کردن
Relax!
U
راحت باش!
breaks
U
راحت باش
relieve
U
راحت کردن
parade rest
U
راحت باش
relieves
U
راحت کردن
to take one's rest
U
راحت کردن
break
U
راحت باش
wells
U
راحت بسیارخوب
rest
U
راحت باش
couthie
U
راحت ومطبوع
cozily
U
بطور راحت
to set at ease
U
راحت کردن
sportswear
U
لباس راحت
aforehand
U
اماده راحت
commodiously
U
بطور راحت
rests
U
راحت باش
You neednt worry . Dont bother your head.
U
خیالت راحت باشد
snugly
U
بطور دنج یا راحت
relaxed
<adj.>
U
راحت
[آسان گیر]
easy-going
<adj.>
U
راحت
[آسان گیر]
With an easy mind (conscience).
U
با خیال (وجدان ) راحت
leave alone
<idiom>
U
راحت گذاشتن (شخصی)
easygoing
<adj.>
U
راحت
[آسان گیر]
easy
<adj.>
U
راحت
[آسان گیر]
cuddling
U
در بستر راحت غنودن
Please make yourself comfortable.
U
لطفا" راحت باشید
cuddle
U
در بستر راحت غنودن
cuddled
U
در بستر راحت غنودن
easing
U
اسودگی راحت کردن
cuddles
U
در بستر راحت غنودن
well lodged
U
دارای منزل راحت
eased
U
اسودگی راحت کردن
ease
U
اسودگی راحت کردن
to take one's ease
U
راحت شدن یا بودن
I'm uneasy about it.
U
من باهاش راحت نیستم.
eases
U
اسودگی راحت کردن
humane killer
U
تپانچه راحت کشی
fall up
U
در جا راحت باش کردن
jettison
U
از شر چیزی راحت شدن
jettisoned
U
از شر چیزی راحت شدن
halts
U
راحت باش کردن
halted
U
راحت باش کردن
halt
U
راحت باش کردن
jettisoning
U
از شر چیزی راحت شدن
jettisons
U
از شر چیزی راحت شدن
accommodatingly
U
بطور موافق راحت
stand easy
U
در جا راحت باش بایستید
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
alighted
U
راحت کردن تخفیف دادن
cosily
U
بطور راحت بطورگرم ونرم
alight
U
راحت کردن تخفیف دادن
coil up
U
تجمع ستون در راحت باش
homey
U
راحت واسوده خانه دار
alighting
U
راحت کردن تخفیف دادن
alights
U
راحت کردن تخفیف دادن
To set someones mind at ease.
U
خیال کسی را راحت کردن
loped
U
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
out of one's hair
<idiom>
U
ازشر کسی راحت شدن
lopes
U
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
loping
U
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
lope
U
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
easement
U
راحت شدن از درد منزل
fall up
U
درجا راحت باش بر هم زدن صف
I feel relieved because of that issue!
U
خیال من را از این بابت راحت کردی!
to sleep like a baby
<idiom>
U
مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
pipe down
U
راحت باش دادن ساکت شدن
end in itself
<idiom>
U
مکان کافی برای راحت بودن
Dont stand on ceremony.
U
تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
burke
U
بطوراهسته وغیر مستقیم از شرکسی راحت شدن
on easy street
<idiom>
U
پول کافی برای زندگی راحت داشتن
lethal chamber
U
اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
She is comfortably off.
U
ازنظرمالی راحت است ( تأمین مالی دارد )
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
no joy without a
U
نوش بانیش است راحت محض میسرنشودنیست به صامی
give someone enough rope and they will hang themself
<idiom>
U
به کسی طناب بدی تا راحت خودش دار بزند
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
U
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
The hotel was home from home .
U
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
flagging
U
قرار دادن یک نشانگر در یک موضوع تا بعداگ راحت پیدا شود
visualization
U
تبدیل اعداد یا داده به صورت گرافیکی که راحت تر قابل فهم باشد
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
When we get this project off the ground we can relax.
U
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
user
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
Gezellig
<adj.>
U
دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
users
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
managers
U
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
suitcases
U
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
suitcase
U
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
manager
U
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
conveniency
U
راحت- اسایش- راه دست-اسوده- وسیله اسایش یاراحت- مستراح
MMI
U
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد
relax
U
تمدد اعصاب کردن راحت کردن
relaxes
U
تمدد اعصاب کردن راحت کردن
relaxing
U
تمدد اعصاب کردن راحت کردن
lighten
U
سبکبار کردن راحت کردن
lightened
U
سبکبار کردن راحت کردن
lightening
U
سبکبار کردن راحت کردن
lightens
U
سبکبار کردن راحت کردن
tracing
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
directory
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directories
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
crawled
U
رفتن
to fall short
U
کم رفتن
to fall away
U
پس رفتن
to fall away
U
رفتن
retrograde
U
پس رفتن
to do out of
U
کش رفتن
to do a guy
U
در رفتن
crawls
U
رفتن
shrinks
U
اب رفتن
to get one's monkey up
U
از جا در رفتن
meddles
U
ور رفتن
to get away
U
رفتن
retire
U
پس رفتن
to get over
U
رفتن از
retires
U
پس رفتن
to foot it
U
رفتن
going
U
رفتن
crawl
U
رفتن
shrink
U
اب رفتن
shrinking
U
اب رفتن
to flow over
U
سر رفتن
to fly off
U
در رفتن
to d.deep in to
U
فر رفتن در
nim
U
کش رفتن
mog
U
رفتن
goes
U
رفتن
go
U
رفتن
swiping
U
کش رفتن
swiped
U
کش رفتن
swipe
U
کش رفتن
make off
U
در رفتن
jauk
U
ور رفتن
hang around
U
ور رفتن
go over
U
به ان سو رفتن
to boil over
U
سر رفتن
betake
U
رفتن
bleneh
U
پس رفتن
break loose
U
در رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com