English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
Other Matches
transmutation U تبدیل عنصری بعنصر دیگری
slide U تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
slides U تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
encoder U وسیلهای که داده را از یک فرمت به دیگری تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
decoder U برنامه یا وسیلهای که داده را به حالت دیگری تبدیل میکند
morphing U جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
objecting U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objected U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
personified U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
totalitarianize U تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
fluidify U تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
scorify U تبدیل به کف کردن
transmuting U تبدیل کردن
to convert something into something U تبدیل کردن به
transforming U تبدیل کردن
transact U تبدیل کردن
transmutes U تبدیل کردن
transmuted U تبدیل کردن
transmute U تبدیل کردن
toggle U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
toggles U تبدیل کردن
redeploy [staff] U تبدیل کردن
reset U تبدیل کردن
transrorm U تبدیل کردن
transforms U تبدیل کردن
reduce U تبدیل کردن
converting U تبدیل کردن
turn U تبدیل کردن
turns U تبدیل کردن
reducing U تبدیل کردن
converts U تبدیل کردن
reduces U تبدیل کردن
to transform [into] U تبدیل کردن [به]
commuting U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
gear level U تبدیل کردن
transform U تبدیل کردن
to turn something into something U تبدیل کردن به
converted U تبدیل کردن
commutes U تبدیل کردن
commuted U تبدیل کردن
commute U تبدیل کردن
transformed U تبدیل کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
forest U تبدیل به جنگل کردن
compartmentalize U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalises U تبدیل به اجزا کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
compartmentalised U تبدیل به اجزا کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
charr U تبدیل به زغال کردن
compartmentalized U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes U تبدیل به اجزا کردن
forests U تبدیل به جنگل کردن
prosify U تبدیل به نثر کردن
agglutinate U تبدیل به چسب کردن
provincialize U تبدیل باستان کردن
versify U تبدیل بنظم کردن
scorify U تبدیل به تفاله کردن
pustulate U تبدیل به کورک کردن
compartmentalizing U تبدیل به اجزا کردن
reify U تبدیل بماده کردن
capitalizing U تبدیل بسرمایه کردن
verbalizing U تبدیل به فعل کردن
nitrates U به نیترات تبدیل کردن
nitrate U به نیترات تبدیل کردن
verbalizes U تبدیل به فعل کردن
saccharify U تبدیل به قند کردن
verbalized U تبدیل به فعل کردن
verbalize U تبدیل به فعل کردن
verbalising U تبدیل به فعل کردن
salify U تبدیل به نمک کردن
verbalised U تبدیل به فعل کردن
capitalizes U تبدیل بسرمایه کردن
vitriolize U تبدیل به زاج کردن
capitalized U تبدیل بسرمایه کردن
capitalize U تبدیل بسرمایه کردن
saponify U تبدیل بصابون کردن
capitalising U تبدیل بسرمایه کردن
capitalises U تبدیل بسرمایه کردن
capitalised U تبدیل بسرمایه کردن
verbalises U تبدیل به فعل کردن
incineration U تبدیل بخاکستر کردن
realizes U تبدیل به پول کردن
peptonize U تبدیل به پپتن کردن
gorgonize U تبدیل بسنگ کردن
ozonize U تبدیل به ازن کردن
realised U تبدیل به پول کردن
hypostatize U تبدیل بماده کردن
acetify U تبدیل به سرکه کردن
interchange energy U تبدیل کردن انرژی
ionize U تبدیل به یون کردن
lapidify U تبدیل به سنگ کردن
lignify U تبدیل به چوب کردن
liquation U تبدیل باب کردن
to change to the better U تبدیل به احسن کردن
marmarize U تبدیل بمرمر کردن
nitrogenize U تبدیل به ازت کردن
sugars U تبدیل به شکر کردن
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
sugar U تبدیل به شکر کردن
realises U تبدیل به پول کردن
cokes U تبدیل به زغال کردن
coke U تبدیل به زغال کردن
structuralize U تبدیل به ساختمان کردن
stencilize U تبدیل به استنسیل کردن
levers U تبدیل به اهرم کردن
aerify U تبدیل به هوا کردن
lever U تبدیل به اهرم کردن
realizing U تبدیل به پول کردن
fluidize U تبدیل به مایع کردن
realized U تبدیل به پول کردن
gasification U تبدیل کردن بگاز
etherify U تبدیل به اتر کردن
porcelainize U تبدیل بچینی کردن
realize U تبدیل به پول کردن
phosphatize U تبدیل به فسفات کردن
realising U تبدیل به پول کردن
afforest U تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
char U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
negotiating U به پول نقد تبدیل کردن
negotiates U به پول نقد تبدیل کردن
negotiated U به پول نقد تبدیل کردن
gasify U تبدیل به گاز کردن بخارکردن
negotiate U به پول نقد تبدیل کردن
kaolinize U تبدیل به خاک چینی کردن
liquefies U گداختن تبدیل به مایع کردن
actualization U تبدیل به ارزش حال کردن
liquify U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefied U گداختن تبدیل به مایع کردن
nitrify U تبدیل به نمک شوره کردن
mineralize U تبدیل بسنگ معدن کردن
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
decimalize U تبدیل کردن به سیستم دهدهی
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com