Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
Other Matches
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimates
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimating
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimated
U
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
to acclimate
[American E]
to new circumstances
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to become acclimatized
U
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
rehyphenation
U
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism
U
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
turbocharger
U
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
installing
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
moist air
U
هوای تر
petticoatsfever
U
هوای زن
air blast
U
هوای دم
compressed air
U
هوای فشرده
stable air
U
هوای پایدار
the open
U
هوای ازاد
out of door
U
در هوای ازاد
marine climate
U
اب و هوای دریایی
passion
U
هوای نفس
compressed air
U
هوای متراکم
marsh malaria
U
هوای مردابی
low air pressure
U
فشار هوای کم
In the open air.
U
در هوای آزاد.
drippy
U
هوای گرفته
airs
U
هوای دم هوا
aired
U
هوای دم هوا
queen's weather
U
هوای باز
air
U
هوای دم هوا
temperate climate
U
اب و هوای معتدل
out of doors
U
در هوای ازاد
heavy weather
U
هوای طوفانی
open air
U
در هوای ازاد
adverse weather
U
هوای نامساعد
intake air
U
هوای ورودی
exhaust air
U
هوای خروجی
liquid air
U
هوای مایع
dead air
U
هوای راکد
swelters
U
هوای گرم
emergency air
U
هوای اضطراری
air breathing
U
هوای تنفسی
raininess
U
هوای بارانی
agglutinant
U
هوای التیام
heavy weather
U
هوای خراب
carburetor air
U
هوای کاربراتور
hot blast
U
هوای دم داغ
humid air
U
هوای شرجی
secondry air
U
هوای ثانویه
blast roasting
U
تشویه با هوای دم
foul weather
U
هوای نامساعد
foul weather
U
هوای خراب
circulationg air
U
هوای در گردش
humid air
U
هوای نمناک
forced draft
U
هوای با فشار
sweltered
U
هوای گرم
broken weather
U
هوای بی قرار
swelter
U
هوای گرم
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
mouthpiece
U
لوله هوای غواص
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
bleed air
U
هوای کمپرس شده
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
liquid air
U
هوای مایع شده
cold fronts
U
پیشان هوای سرد
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
cold front
U
پیشان هوای سرد
cold front
U
جبهه هوای سرد
lowered
U
هوای گرفته وابری
lower
U
هوای گرفته وابری
secondary airflow
U
جریان هوای فرعی
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
mouthguard
U
لوله هوای غواص
air tank
U
کپسول هوای غواصی
torchlight
U
هوای گرگ ومیش
saturated air
U
هوای اشباع شده
owl light
U
هوای گرگ و میش
cooling blower
U
دمنده هوای سرد
cooling air
U
هوای سرد کننده
warm front
U
جبهه هوای گرم
choke damp
U
دم :هوای ته چاه یاکان
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
mouthpieces
U
لوله هوای غواص
lowering
U
هوای گرفته وابری
lowers
U
هوای گرفته وابری
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
air compressor
U
هوای فشرده ساز
liquid air container
U
مخزن هوای مایع
warm fronts
U
جبهه هوای گرم
intake air heater
U
گرمکن هوای ورودی
oh what a nasty weather
U
چه هوای کثیفی است
heatwaves
U
موج هوای گرم
heatwaves
U
هوای گرم طولانی
free living
U
تسلیم هوای نفس
forced draft
U
هوای تحت فشار
out door court
U
زمین هوای ازاد
blast
U
هوای دم کوره بلند دم
blasts
U
هوای دم کوره بلند دم
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
tire inflation
U
فشار هوای لاستیک
dusk
U
هوای گرگ ومیش
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
fair weather
U
دارای هوای صاف
intake air
U
هوای مکیده شده
heatwave
U
هوای گرم طولانی
heatwave
U
موج هوای گرم
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
ego trip
U
تسلیم به هوای نفس
hot blast cupola
U
کوپل هوای گرم
ego trips
U
تسلیم به هوای نفس
Beautiful music ( weather ) .
U
موسیقی ( هوای ) قشنگ
effulge
U
برق هوای باز
twilight
U
هوای گرگ ومیش
air lift
U
دستگاه ابکش با هوای فشرده
thermostat
U
تنظیم کننده هوای سرد
sensualist
U
پیرو هوای نفس واحساس
self will
U
خود رایی هوای نفس
caliduct
U
پخش کننده هوای گرم
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
storm door
U
درب عایق هوای توفانی
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
sidewinder
U
موشک هوا به هوای سایدویندر
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
brisk air
U
هوای خنک و فرح بخش
smog
U
هوای الوده به دود وبخار
thermostats
U
تنظیم کننده هوای سرد
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
air space
U
قشر هوای دیوار خالی
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
To have a fancy for something .
U
هوای چیزی را درسر داشتن
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
To cherish a desire for something .
U
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
terrestrial environment
U
وضع عوارض و اب و هوای زمین
She has a craving to travel .
U
دلش هوای سفر کرده است
surfboat
U
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
swim bladder
U
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
U
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
thermal target
U
هوای گرم بالارونده برای بالون
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
falcons
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
genie
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
humidor
U
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
airspeed
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
k valve
U
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
genies
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrow
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrows
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
falcon
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
The room is stuffy .
U
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
airspeeds
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
williwaw
U
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
The room is stuffy.
U
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
newer
U
جدید
newest
U
جدید
maidens
U
جدید
maiden
U
جدید
up to date
U
جدید
recent
U
جدید
up-to-date
U
جدید
unprecedented
U
جدید
novel
U
جدید
unprecedentedly
U
جدید
new
U
جدید
modern
U
جدید
novels
U
جدید
new-
U
جدید
tartar
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
williwa
U
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
priming
U
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
cruise valve
U
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartars
U
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com