English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aggregate interlocking U بهم چسبیدن مصالح ریزدانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uniform aggregate U مصالح ریزدانه یکنواخت
fine aggregate U مصالح ریزدانه سنگدانههای ریز
aggregate batcher U تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
aggregate batching plant U دستگاه تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
aggregates U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
bulking U افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
fine grained U ریزدانه
grizzly U سرند مخصوص مواد ریزدانه
grizzlies U سرند مخصوص مواد ریزدانه
roof covering material U مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
chert U نوعی سنگ چخماق که ریزدانه و متراکم است
cleave U چسبیدن
cleaves U چسبیدن
cleaved U چسبیدن
glue U چسبیدن
glueing U چسبیدن
adhering U چسبیدن
adheres U چسبیدن
adhered U چسبیدن
cohering U چسبیدن
coheres U چسبیدن
cohered U چسبیدن
cohere U چسبیدن
gluing U چسبیدن
glues U چسبیدن
grips U چسبیدن به
gripping U چسبیدن به
gripped U چسبیدن به
grip U چسبیدن به
adhere U چسبیدن
inhere U چسبیدن
stick U چسبیدن
handfast U چسبیدن
shadows U چسبیدن به حریف
shadowing U چسبیدن به حریف
shadowed U چسبیدن به حریف
shadow U چسبیدن به حریف
To cling to someone. U به کسی چسبیدن
cling U چسبیدن پیوستن
clings U چسبیدن پیوستن
To seize with both hands. U دودستی چسبیدن
adhere U چسبیدن پیوستن
to tackle to U بکار چسبیدن
adhered U چسبیدن پیوستن
adheres U چسبیدن پیوستن
hang on to something U بچیزی چسبیدن
adhering U چسبیدن پیوستن
to hang on to anything U بچیزی چسبیدن
heat bond U چسبیدن گرم
holds U چسبیدن نگاهداری
hang together U بهم چسبیدن
conglutination U بهم چسبیدن
hold by U به چیزی چسبیدن
adequateness U چسبیدن پیوستن
glue U چسباندن چسبیدن
glueing U چسباندن چسبیدن
regelate U بهم چسبیدن
glues U چسباندن چسبیدن
gluing U چسباندن چسبیدن
hold U چسبیدن نگاهداری
to cling to the old ways U به رسوم قدیمی چسبیدن
hangs U مصلوب شدن چسبیدن به
To be most insistent. To hold tight. U سفت وسخت چسبیدن
hang U مصلوب شدن چسبیدن به
tasten U سفت شدن چسبیدن
inclip U چسبیدن دراغوش گرفتن
rigid adherence to a thing U سفت چسبیدن بچیزی
to stick like a leech U مانند کنه چسبیدن
on one's chest <idiom> U عین کنه چسبیدن
snaps U چسبیدن به قاپ زدن
snapping U چسبیدن به قاپ زدن
snapped U چسبیدن به قاپ زدن
snap U چسبیدن به قاپ زدن
gripe U گیره چسبیدن قبضه کردن
clogs U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
agglomerate U توده کردن بهم چسبیدن
to be wedded to an opinion U بعقیدهای چسبیدن یاجداطرفداران بودن
to harp on a subject U زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
deterrence U به زمین چسبیدن از ترس از عمل بازماندن
materials U مصالح
material U مصالح
compromiser U مصالح
donors U مصالح
donor U مصالح
mantling U مصالح
coanda effect U گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
masonry dam U سد با مصالح بنایی
impermeable materials U مصالح ناتراوا
road making material U مصالح راه
road making material U مصالح راهسازی
materials U مصالح ساختمان
materials U جنس مصالح
impermeable materials U مصالح نفوذناپذیر
reason of state U مصالح عمومی
public interests U مصالح عامه
impervious materials U مصالح ناتراوا
reason of state U مصالح مملکتی
permeable materials U مصالح تراوا
overburden U مصالح رویی
material testing U ازمایش مصالح
rubble hard core U مصالح تخریب
ballast U مصالح شکسته
aggregate U مصالح دانهای
aggregates U مصالح دانهای
material U مصالح ساختمان
material U جنس مصالح
testing of materials U ازمایش مصالح
talus meterial U مصالح سنگریز
strength of materials U مقاومت مصالح
sealing compound U مصالح سیلکوت
rubble hard core U مصالح اوار
hard core U مصالح اوار
paving U مصالح سنگفرش
endurance limit U حد دوام مصالح
binding material U مصالح چسبنده
building material U مصالح ساختمانی
waste material U مصالح وازده
foundation materials U مصالح پی سازی
considerations of public interest U مصالح مرسله
engineering material U مصالح مهندسی
ballast U مصالح شسته
flooring U مصالح کف سازی
stuffs U جنس مصالح
stuffed U جنس مصالح
coated materials U مصالح اغشته
building material U مصالح ساختمان
stuff U جنس مصالح
hard core U مصالح تخریب
testing of materials U ازمایش مقاومت مصالح
aggregate flow diagram U نمودار تهیه مصالح
coarse aggregate U مصالح درشت دانه
storage pile U انبار مصالح در کارگاه
stone ballast U مصالح شکسته سنگی
brick masonary channel U کانال با مصالح اجری
sheeting U مصالح ورق سازی
aggregate U مصالح دانه بندی
aggregate U کلوخه مصالح سنگی
aggregates U مصالح دانه بندی
aggregates U کلوخه مصالح سنگی
ballast U شن ریزی مصالح شکسته
transferor U مصالح انتقال دهنده
roofing U مصالح ساختن بام
brick ballast U مصالح شکسته اجری
semipermeable materials U مصالح نیمه تراوا
masonery U مصالح ساختمانی سنگتراشی
masonery bond U بست مصالح بنایی
material storage area U انبار مصالح ساختمانی
endowment for the benefit of the public U وقف بر مصالح عامه
semipervious materials U مصالح نیمه تراوا
florring U مصالح فرش اطاق
coated materials U مصالح اندود شده
material testing laboratory U ازمایشگاه مصالح ساختمانی
masonry lining U پوشش با مصالح ساختمانی
selected fill U مصالح انتخابی برای خاکریزی
sheathing U مصالح مخصوص غلاف یا پوشش
ticky-tacky [American E] U جنس بنجل [مصالح ساختمان]
material testing machine U دستگاه ازمایش مقاومت مصالح
coarse aggregate U مصالح دانه بندی درشت
jerry build U با مصالح ارزان ساختمان کردن
electric wiring material U مصالح سیم کشی برق
studding U مصالح ساختمانی از قبیل تیروغیره
haul U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauled U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
tubing U مصالح لوله سازی ولوله کشی
hauling U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauls U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
internationalism U عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
haul road U راه مخصوص حمل مصالح ساختمانی به کارگاه
masonary U مصالح ساختمانی مانند اجر سیمان و غیره
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
turn turtle U چسبیدن به تخته موج ووارونه شدن در موج
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
sserry U بهم فشردن بهم چسبیدن
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com